۲. شاخهی عقلگرا
این شاخه از سكولاریسم احیای تمدن یونانی و تقلید از فلسفه و منطق ارسطو و افلاطون و سقراط و ... را الگوی خود قرار داده و فلسفههای ایدآلیستی و رئالیستی و لیبرالیستی و كلام و الهیات جدید مسیحی و غربی محصول این شاخهی سكولاریسم هستند.
نظام سرمایهداری غربی و سیستم حكومتی لیبرال دمكراسی ثمرهی این شاخه از سكولاریسم میباشند كه هماكنون بعد از سقوط كمونیسم و به دلیل برخورداری از تكنولوژی نوین، خود را خدای روی زمین و حاكم جهان میدانند و هماكنون بعد از یكهتازی در جهان، فاكتور «جهانیسازی» را دستآویز نیل به اهداف خود قرار داده است.
هیچكدام از شاخههای سكولاریسم با دین سر سازگاری ندارند و از ابراز دشمنی با آن ابا نمیورزند، منتهی با این تفاوت كه شاخهی اول علناً و آشكارا دین را افیون تودهها، حافظ منافع سرمایهداران و ساخته و پرداختهی جهل بشری میداند، ولی شاخهی دوم از باب نفاق وارد میشود و آشكارا با دین اعلان جنگ نمیكند، بلكه نسبت به آن بیتفاوتی نشان میدهد و بیدینی را ترویج میكند و از اسباب رشد بیدینی دفاع مینماید، اما به هیچ وجه از دین و اسباب رشد آن دفاع نمیكند. اما امروزه طرفداران این شاخه نیز از تلاش در راستای زدودن تمامی آثار دینی و ابراز دشمنی با آن ابا ندارند و به قول یكی از بزرگان علم و اندیشه «اگر سكولاریسم تا دیروز منادی جدائی دین از سیاست بود، امروزه زدودن آثار دین از اجتماع را شعار خود قرار داده است». اگر كسی به عنوان یک امر شخصی دین را برگزیند مانعی ندارد اما هرگز نگرش به دین را به عنوان یک ایدئولوژی شامل و فراگیر قبول ندارند چون مأموریت دین در اندیشهی سكولاریستی سامان بخشیدن به امور آخرت و ایجاد رابطه میان انسان و خداست و سامان بخشیدن به امور دنیا و ادارهی آن كار عقل است و دین حق دخالت در آن را ندارد.