ساختار فرهنگی اجتماعی زاهدان در دهه ۱۳۳۰هـ ش:
شهر زاهدان در سال ۱۳۰۸ شمسی از دزد آب به زاهدان تغییر نام یافت. زاهدان به دلیل همسایگی با کشورهای افغانستان و پاکستان و راهاندازی راه آهن کویته به زاهدان از نظر استراتژیک موقعیت ویژهای داشت. اما از جهت فرهنگی و دینی رشد خوبی نکرده بود. مدارس دولتی محدود بودند و اکثر مردم بیسواد و فاقد شناخت کافی در مسایل فرهنگی و اجتماعی بودند. تعداد مساجد شهر چهار یا پنج مسجد بود که نمازگزاران زیادی مشاهده نمیشد. علمای تحصیل کرده و آگاه در این شهر وجود نداشت و بازار پیرپرستی، قبرپرستی و حضور بر سر زیارتهای دروغین امثال پیرسهران، ملک سیاهکوه و غیره، توسل به غیر از خدا، و دیگر اعمال ناجایز گرم بود. هرکجا درخت گز کهنسالی وجود داشت مردم زیر آن تجمع میکردند و پارچههایی بر شاخ و برگ آن میبستند و خواستههایشان را طلب میکردند.
البته ملاها و معتمدینی بودند که درس قرآن دایر کرده و به اندازۀ علم خودشان تلاش میکردند، اما اکثر مردم تحت تاثیر خلیفه و پیرها بودند و دکان مرید و مرادها رونق خاصی داشت. حضور زنان و مردان و احیاناً به صورت مخلوط برای بیعت و حلقههای ذکر، ذبح گوسفند و شتر بر روی قبرها و نصب چوبی بنام بلانوش در سفرها و بسیاری از کارهای دیگر رواج داشت. با این مقدمه سختی کار و عمق فعالیت مولانا و تأثیر حضور ایشان و تحولی عظیم که در این شهر به وقوع پیوست، امروز برای هرکسی واضح است.