مبحث سوم زندگی حضرت نوح ÷
بعد از آنکه حضرت ادریس باقی نماند، شیطان فرصت را غنیمت شمرد و به دل و درون خانواده و نوادگان حضرت ادریس ÷رخنه کرد تا اینکه مجسمهای را به صورت حضرت ادریس ساختند و بعداً مورد پرستش مردم قرار گرفت و بتپرستی گسترش یافت، تا اینکه بعد از ۱٧۵ سال که از وفات حضرت ادریس ÷گذشته بود، خداوند حضرت نوح ÷را در عمر ۵۰ سالگی به پیامبری برانگیخت.
﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوۡمِهِۦٓ أَنۡ أَنذِرۡ قَوۡمَكَ مِن قَبۡلِ أَن يَأۡتِيَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ١﴾[نوح: ۱]. «همانا ما حضرت نوح را به عنوان پیامبر میان قومش برانگیختیم و گفتیم به ایشان بگو تبلیغ کن که قبل از آنکه عذاب سخت الهی بر آنها وارد شود».
( از شرک و بتپرستی و جهل و نادانی دست بردارند)
﴿قَالَ يَٰقَوۡمِ إِنِّي لَكُمۡ نَذِيرٞ مُّبِينٌ٢﴾[نوح: ۲]. «حضرت نوح فرمود: [نوح] گفت: اى قوم من، من شما را هشدار دهندهاى آشکارم».
﴿أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱتَّقُوهُ وَأَطِيعُونِ٣﴾[نوح: ۳].
«که خدا را بپرستید و از او پروا دارید و مرا فرمان برید».
﴿يَغۡفِرۡ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمۡ وَيُؤَخِّرۡكُمۡ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمًّىۚ إِنَّ أَجَلَ ٱللَّهِ إِذَا جَآءَ لَا يُؤَخَّرُۚ لَوۡ كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٤﴾[نوح: ۴].
«[تا] برخى از گناهانتان را بر شما ببخشاید و [اجل] شما را تا وقتى معین به تأخیر اندازد. اگر بدانید، چون وقت مقرر خدا برسد، تأخیر بر نخواهد داشت».
یعنی همانا خداوند وقتی را که برای مرگ کسی تعیین کرده است، قابل تأخیر نیست و یک لحظه پس و پیش ندارد، اگر در صورتی که به این حرف ایمان میداشتید از شرک و بتپرستی دست میکشیدند».
حضرت نوح ÷زمان بسیار طولانی در میان قوم خود باقی ماند و آنها را به پرستش خداوند دعوت میکرد.
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوۡمِهِۦ فَلَبِثَ فِيهِمۡ أَلۡفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمۡسِينَ عَامٗا فَأَخَذَهُمُ ٱلطُّوفَانُ وَهُمۡ ظَٰلِمُونَ١٤﴾[العنکبوت: ۱۴].
«و به راستى، نوح را به سوى قومش فرستادیم، پس در میان آنان نهصد و پنجاه سال درنگ کرد، تا طوفان آنها را در حالى که ستمکار بودند فرا گرفت».
﴿فَقَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦ مَا نَرَىٰكَ إِلَّا بَشَرٗا مِّثۡلَنَا ﴾[هود: ۲٧].
«گروهی از ثروتمند اشراف و سران کافر قومش گفتند: با استناد به چند دلیل ما تو را به عنوان پیامبر نمیشناسیم اول اینکه شما آدمی هستی که مانند ما میخوری و میآشامی».
﴿وَمَا نَرَىٰكَ ٱتَّبَعَكَ إِلَّا ٱلَّذِينَ هُمۡ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ ٱلرَّأۡيِ﴾[هود: ۲٧].
دوم «و کسی را جز فرومایگان که نسنجیده و بدون اندیشه از تو پیروی کرده باشند مشاهده نمیکنیم».
﴿وَمَا نَرَىٰ لَكُمۡ عَلَيۡنَا مِن فَضۡلِۢ بَلۡ نَظُنُّكُمۡ كَٰذِبِينَ٢٧﴾[هود: ۲٧].
«و برای شما هیچ برتری و فضیلتی بر خود نمیبینیم، بلکه شما را دروغگو میپنداریم».
﴿أَوَعَجِبۡتُمۡ أَن جَآءَكُمۡ ذِكۡرٞ مِّن رَّبِّكُمۡ عَلَىٰ رَجُلٖ مِّنكُمۡ لِيُنذِرَكُمۡ﴾[الأعراف: ۶۳].
حضرت نوح گفت: «آیا تعجب میکنید که خداوند پیامبری را برای راهنمایی شما در میان خود شما برانگیخته باشد؟».
﴿قَالَ يَٰقَوۡمِ أَرَءَيۡتُمۡ إِن كُنتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٖ مِّن رَّبِّي وَءَاتَىٰنِي رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِهِۦ فَعُمِّيَتۡ عَلَيۡكُمۡ أَنُلۡزِمُكُمُوهَا وَأَنتُمۡ لَهَا كَٰرِهُونَ٢٨﴾[هود: ۲۸].
حضرت نوح گفت: «ای قوم من اگر برای اثبات ادعای خود دلیل و برهانی را آورده باشم، از ما پیروی میکنید؟ ولی چون پرده سیاه طمع و بتپرستی خود را بر چشم دل و خرد شما پوشانده و دیگر مرا باور نمیدارید».
﴿قَالُواْ يَٰنُوحُ قَدۡ جَٰدَلۡتَنَا فَأَكۡثَرۡتَ جِدَٰلَنَا فَأۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن كُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ٣٢﴾[هود: ۳۲].
قوم نوح گفتند: «ای نوح در مورد ادعای خود بسیار با ما مجادله و گفتوگو کردید، اگر شما راستگو هستید، آن عذابی که به ما وعده دادهای بر ما نازل کن».
خداوند فرمود:
﴿أَنَّهُۥ لَن يُؤۡمِنَ مِن قَوۡمِكَ إِلَّا مَن قَدۡ ءَامَنَ فَلَا تَبۡتَئِسۡ بِمَا كَانُواْ يَفۡعَلُونَ﴾[هود: ۳۶].
«و به نوح وحی شد که از قوم تو جز کسانی که [تاکنون] ایمان آوردهاند، هرگز کسی ایمان نخواهد آورد؛ بنابراین از کارهایی که همواره [بر ضد حق] انجام میدادند، اندوهگین مباش».
﴿قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوۡتُ قَوۡمِي لَيۡلٗا وَنَهَارٗا٥ فَلَمۡ يَزِدۡهُمۡ دُعَآءِيٓ إِلَّا فِرَارٗا٦﴾[نوح: ۵-۶].
حضرت نوح گفت: «ای خدای من شب و روز قوم خود را به خداشناسی و شناخت و پرستش تو دعوت کردم ولی برعکس دعوت من عمل میکردند و از پیروی سخنان من گریزان بودند».
﴿وَقَالَ نُوحٞ رَّبِّ لَا تَذَرۡ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ دَيَّارًا٢٦﴾[نوح: ۲۶].
«نوح گفت: روردگارا! هیچ یک از کافران را بر روی زمین باقی مگذار».
و به او فرمود:
﴿وَٱصۡنَعِ ٱلۡفُلۡكَ بِأَعۡيُنِنَا وَوَحۡيِنَا وَلَا تُخَٰطِبۡنِي فِي ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ إِنَّهُم مُّغۡرَقُونَ٣٧﴾[هود: ۳٧].
خداوند فرمود: «ای نوح زیر نظر و تعلیمات و وحی ما کشتی نجاتدهنده را بساز و برای نجات این ظالمان از عذاب من دعا و نیایش مکن زیرا گرفتارشدن آنها به عذاب غرق در آب حتمیالوقوع است».
الآية
﴿وَيَصۡنَعُ ٱلۡفُلۡكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيۡهِ مَلَأٞ مِّن قَوۡمِهِۦ سَخِرُواْ مِنۡهُۚ قَالَ إِن تَسۡخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسۡخَرُ مِنكُمۡ كَمَا تَسۡخَرُونَ٣٨﴾[هود: ۳۸] «و [نوح] کشتی را میساخت و هرگاه گروهی از [اشراف و سرانِ] قومش بر او عبور میکردند، او را به مسخره میگرفتند. گفت: اگر شما ما را مسخره میکنید، مسلماً ما هم شما را [به هنگام پدید آمدن توفان] همان گونه که ما را مسخره میکنید، مسخره خواهیم کرد».
حضرت نوح کشتی را ساخت و منتظر فرمان الهی بود.
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَمۡرُنَا وَفَارَ ٱلتَّنُّورُ﴾[هود: ۴۰].
«[رویاروییِ نوح و قومش هم چنان ادامه داشت] تا هنگامی که فرمان ما فرا رسید و تنور فوران کرد».
توضیح اینکه قبلاً خداوند به حضرت نوح ÷وحی کرده بود که هر گاه تنور گرم و داغ پر از آب شد، این علامت شروع طوفان است. روزی همسر حضرت نوح نان میپخت و به فرمان الهی تنور پر از آب گردید. همسرش فریاد زد و گفت: تنور پر از آب شده است.
حضرت نوح ÷دریافت که زمان شروع غضب و عذاب الهی است.
﴿قُلۡنَا ٱحۡمِلۡ فِيهَا مِن كُلّٖ زَوۡجَيۡنِ ٱثۡنَيۡنِ وَأَهۡلَكَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَيۡهِ ٱلۡقَوۡلُ وَمَنۡ ءَامَنَۚ وَمَآ ءَامَنَ مَعَهُۥٓ إِلَّا قَلِيلٞ﴾[هود: ۴۰].
خداوند فرمود: «ما دستور دادیم به نوح که از هر موجود زندهای نر و مادهای را بردار و داخل کشتی کن و هم خانوادهات مگر آنان که کافرند و ایمان نیاوردهاند و نیز کسانی را از غیر خانوادهات که ایمان آوردهاند عده کمی هستند در کشتی قرار بده».
﴿وَقَالَ ٱرۡكَبُواْ فِيهَا بِسۡمِ ٱللَّهِ مَجۡرٜىٰهَا وَمُرۡسَىٰهَآۚ إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٞ رَّحِيمٞ٤١﴾[هود: ۴۱].
حضرت نوح به آنهایی که اجازه ورود به کشتی داشتند، فرمود: «در آن سوار شوید و نام خدا را ببرید و بدانید که رفتن و چرخیدن و ایستادن کشتی فقط در دست خداوند است».
﴿وَهِيَ تَجۡرِي بِهِمۡ فِي مَوۡجٖ كَٱلۡجِبَالِ﴾[هود: ۴۲].
«کشتی در میان امواج آب که همچون کوه بلند میشدند حرکت میکرد».
در حالی که یک یک کافران با همه دارائی و هستی غرق میشدند.
حضرت نوح خودش کشتیبان بود، نگاه کرد و دید که پسرش از ترس امواج آب به طرف کوه فرار میکند.
﴿وَنَادَىٰ نُوحٌ ٱبۡنَهُۥ وَكَانَ فِي مَعۡزِلٖ يَٰبُنَيَّ ٱرۡكَب مَّعَنَا وَلَا تَكُن مَّعَ ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾[هود: ۴۲] «بر اثر رحمت و مهربانی پدری حضرت نوح به پسرش در حالی که در گوشهای روی آب قرار گرفته بود فریاد زد ای پسر عزیزم بیا با ما سوار شو و از کفر و کافران جدا شو ولی کنعان جواب داد».
﴿قَالَ سََٔاوِيٓ إِلَىٰ جَبَلٖ يَعۡصِمُنِي مِنَ ٱلۡمَآءِ﴾[هود: ۴۳]گفت: «به کوه بزرگی میروم و مأوی میگزینم که مرا از سیلاب محفوظ میدارد».
﴿قَالَ لَا عَاصِمَ ٱلۡيَوۡمَ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِ إِلَّا مَن رَّحِمَۚ وَحَالَ بَيۡنَهُمَا ٱلۡمَوۡجُ فَكَانَ مِنَ ٱلۡمُغۡرَقِينَ﴾[هود: ۴۳] یعنی نوح گفت: «امروز هیچ قدرتی در برابر فرمان خدا پناه نخواهد داد مگر کسی که خداوند او را مشمول رحمت خود گرداند. در همین هنگام موجی برخواست و کنعان را در کام خود فرو برد و موج میان پدر و پسر جدائی انداخت» و پسر در میان غرقشدگان جای گرفت.
حضرت نوح بسیار غمگین و ناراحت گردید و گفت:
﴿رَبِّ إِنَّ ٱبۡنِي مِنۡ أَهۡلِي وَإِنَّ وَعۡدَكَ ٱلۡحَقُّ﴾[هود: ۴۵]
«حضرت نوح فرمود: پروردگارا پسرم از خاندان من است و قبلاً حفظ خاندان مرا وعده دادی».
﴿قَالَ يَٰنُوحُ إِنَّهُۥ لَيۡسَ مِنۡ أَهۡلِكَۖ إِنَّهُۥ عَمَلٌ غَيۡرُ صَٰلِحٖ﴾[هود: ۴۶] خداوند فرمود: «ای نوح پسرت از خاندان تو نیست چرا که او به سبب کردار و رفتار زشتی که در پیش گرفته است» با تو فرسنگها فاصله دارد و ذات عین عمل ناشایست است.
﴿وَقِيلَ يَٰٓأَرۡضُ ٱبۡلَعِي مَآءَكِ وَيَٰسَمَآءُ أَقۡلِعِي وَغِيضَ ٱلۡمَآءُ وَقُضِيَ ٱلۡأَمۡرُ﴾[هود: ۴۴] خداوند بعد از چهل روز فرمود: ای زمین آبت را فرو ببر و ای آسمان آبت را بالا ببر، زمین آب خود را فرو برد و آسمان هم آب خود را بالا کشید و کار به انجام رسید و طوفان پایان گرفت.
﴿وَٱسۡتَوَتۡ عَلَى ٱلۡجُودِيِّ﴾[هود: ۴۴].
«کشتی حضرت نوح روی کوه جودی قرار گرفت».
کوه جودی کوهی است نزدیک موصل. روایت بر این است که حضرت نوح ÷در عمر ۱۰۵۰ سالگی وفات کرده است و مرقد مبارک او در شهر موصل است.
بعضی میگویند که نسل آدم ÷از آنانکه در کشتی نجات بودند گسترش یافت و برخی میگویند که فقط از سه پسر و سه عروس حضرت نوح ÷که زنده بودند و بقیه مرده بودند، پیدا شد.