مبحث بیستم زندگی حضرت یحیی ÷
در سرگذشت حضرت زکریا ÷گفته شد، از این جهت که پسری نداشت تا جانشین او گردد هر چند که خیلی سالخورده و مسن بود و عمر او بالغ به ٩۰ سال بود از خداوند خواست که به او پسری عطا فرماید. در نتیجه خداوند دعای او را قبول کرد و به او پسری عطا فرمود به نام یحیی. چنان که خداوند میفرماید:
﴿فَنَادَتۡهُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ وَهُوَ قَآئِمٞ يُصَلِّي فِي ٱلۡمِحۡرَابِ أَنَّ ٱللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحۡيَىٰ مُصَدِّقَۢا بِكَلِمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَسَيِّدٗا وَحَصُورٗا وَنَبِيّٗا مِّنَ ٱلصَّٰلِحِينَ٣٩﴾[آل عمران: ۳٩]
«پس فرشتگان، او را در حالی که در محراب عبادت به نماز ایستاده بود، ندا دادند که خدا تو را به یحیی بشارت میدهد که تصدیق کننده کلمهای از سوی خدا [یعنی مسیح] است و سرور و پیشوا، و [از روی زهد و حیا] نگاهدار خود از مُشتهیات نفسانی، و پیامبری از شایستگان است..».
فهم و زکاوت حضرت یحیی در ایام کودکی نمایان بود و بعد از بلوغ به درجه شامخ نبوت نائل گشت و مروج و مبلغ دین حضرت موسی ÷یعنی کتاب آسمانی «تورات» گردید. چنان که خداوند در سوره مریم میفرماید:
﴿يَٰيَحۡيَىٰ خُذِ ٱلۡكِتَٰبَ بِقُوَّةٖۖ وَءَاتَيۡنَٰهُ ٱلۡحُكۡمَ صَبِيّٗا١٢ وَحَنَانٗا مِّن لَّدُنَّا وَزَكَوٰةٗۖ وَكَانَ تَقِيّٗا١٣ وَبَرَّۢا بِوَٰلِدَيۡهِ وَلَمۡ يَكُن جَبَّارًا عَصِيّٗا١٤ وَسَلَٰمٌ عَلَيۡهِ يَوۡمَ وُلِدَ وَيَوۡمَ يَمُوتُ وَيَوۡمَ يُبۡعَثُ حَيّٗا١٥﴾[مریم: ۱۲-۱۵]
یعنی هنگامی که یحیی متولد شد و بزرگ گردید و به سن رشد رسید خطاب به او گفتیم:
«ای یحیی کتاب تورات را با قوت و قدرت هر چه بیشتر و تمامتر برگیر و با جد و جهد هر چه بیشتر بدان عمل کن، ما در کودکی بدو بینش دینی و فهم احکام الهی موجود در تورات دادیم و از فضل خود بدو مهر و محبت فراوان دادیم و بر رحم و عطوفت عظیمش سرشتیم و برکت و پاکی نیک رفتار و نیکوکار بود و زورگو و سرکش نبود. درود بر او باد در سراسر زندگیش آن روز که متولد شده است و آن روز که میمیرد و آن روز که زنده و برانگیخته میشود».
خداوند بزرگ در این چند آیه مزبور در مورد حضرت یحیی ÷در حدود نه صفت خوب و ویژگی عالی را نسبت به او تصریح فرموده است:
۱- حضرت یحیی ÷به درجهای رسیده بود که خداوند با او سخن گفت و فرمود: ای یحیی این کتاب را بگیر.
۲- خداوند از دوران کودکی به او فهم و هوش و درایت سرشار بخشیده بود.
۳- خداوند از او بسیار مهربان و بسیار دارای رحم یاد میکند.
۴- از هر فعل و رفتار بد پاک و دور بوده است.
۵- بسیار پرهیزگار بوده است.
۶- هرگز از فرمان پدر و مادرش سرپیچی نکرده است.
٧- بسیار متواضع بوده است.
۸- هرگز فکر و خیال گناه از قلب و نیت او سر نزده است.
٩- خداوند میفرماید: سلام و درود بر یحیی در روز تولدش و در روز وفاتش و در روز زنده شدنش که کلام و خطاب از تمام ویژگیهایش مهمتر و با ارزشتر است. زیرا نفس انسان در این سه روز و در این سه لحظه بسیار غریب و بسیار ترسو است در حالی که خداوند میفرماید: در این سه حالت ما یحیی را از بیم و ترس آن با وعدهای که به او دادیم نجات دادیم و نجات خواهیم داد. حضرت یحیی ÷بعد از شهید شدن پدرش بیشتر به عبادت و خداشناسی مشغول بود و گاه و بیگاه مردم را برای اطاعت از شریعت حضرت موسی ÷دعوت میکرد و آنها را مورد پند و اندرز قرار میداد. در آخر حضرت یحیی ÷هم مثل پدرش به درجه شهادت نائل گردید و علت شهادتش این بود که پادشاه بنیاسرائیلیها به نام «هیرودس» عاشق برادرزاده خودش به نام «هیرودیا» میشود و در صدد این بود که او را به نکاح خود در آورد. هنگامی که حضرت یحیی ÷این خبر را شنید به مردم گفت که این عمل، خلاف شرع است و هرگز ازدواج با برادرزاده درست نیست.
روزی که پادشاه آن دختر برادرزادهاش را میبیند جریان را برای او بازگو میکند. پادشاه دستور میدهد که حضرت یحیی ÷را سر ببرند. جلادهای مشرک و درنده خوی پادشاه حضرت یحیی را سر بریدند و سرش را به مجلس پادشاه آوردند. در این هنگام فرشتگان زمین و آسمان ناله و زاری بسیار سر زدند و میگفتند: خداوندا یحیی چه گناهی کرده است؟ که او را سر بریدند؟ خداوند فرمود: ای فرشتگان من، من یحیی را خیلی دوست دارم، فرشتگان گفتند: ای خدای بزرگ چرا کسی که او را دوست داشتی این چنین کشته میشود؟ خداوند فرمود: ای فرشتگان مثل این که مرا مانند آدمیان فکر میکنید که دوستان خود را نگه میدارند و دشمنان را میکشند؟ من بر عکس دوستان را میکشم و دشمنان را نگه میدارم تا این که برای همه کس روشن شود که دنیا پیش من ارزشی ندارد و آنچه برای من مهم است واقعه روز قیامت است و از طرفی هم نه از دوستان نفعی به من میرسبد و نه از دشمنان ضرر و زیانی متوجه من میشود. چنان که پیامبر جمیفرماید: «لَوْ كَانَتِ الدُّنْيَا تَزِنُ عِنْدَ اللَّهِ جَنَاحَ بَعُوضَةٍ ، مَا سَقَى كَافِرًا مِنْهَا شربة مَاءٍ» یعنی: «اگر دنیا نزد خداوند به اندازه بال پشهای ارزش و اهمیت داشت، خداوند اشخاص کافر را حتی از یک جرعه آب محروم میساخت» و در جای دیگر پیامبر صمیفرماید: «وما مثل الدنيا في الآخرة إلا كما يجعل أحدكم إصبعه في اليم فلينظر بِمَ يرجع» یعنی: «ارزش و اعتبار زندگی دنیا در برابر زندگی آخرت مانند این است که یکی از شما انگشتش را به دریا فرو برد پس آن کس برایش معلوم میشود که تا چه اندازه سرانگشت او آب را از دریا برداشته است»، یعنی زندگی افسانهای زودگذر دنیا نسبت به زندگی واقعی و جاوید قیامت مانند مقدار آب برداشته شده این سرانگشت است نسبت به مقدار آب زیاد و پهناور دریا. نقل شده است هنگامی که جلادان خون آشام پادشاه سر حضرت یحیی ÷را از بدنش جدا کردند و سرش را به مجلس پادشاه بردند، سر آن حضرت میفرماید: ای پادشاه بیدین و مشرک و درندهخو بدان که ازدواج تو با آن دختری که برادرزاده تو است، درست نیست و از این ازدواج دوری کن. خداوند توانا برای انتقام خون حضرت یحیی ÷اراده فرمود که یک پادشاه آتش پرست و هفتاد هزار نفر از لشکریان به این قلمرو پادشاه حمله کند. حمله صورت گرفت و هفتاد هزار نفر از لشکریان پادشاه کشته و سر بریده شدند. سر مبارک حضرت یحیی در مسجد جامع اُموی در سوریه زیر خاک سپرده شد و بقیه بدن مبارکش در بیروت مدفون است.