زندگانی پیامبران

فهرست کتاب

مبحث نوزدهم زندگی با حضرت زکریا ÷

مبحث نوزدهم زندگی با حضرت زکریا ÷

حضرت زکریا ÷از نوادگان حضرت سلیمان است. خداوند بزرگ او را برای تبلیغ و تشریح تورات و شریعت موسی ÷به قوم بنی‌اسرائیل به عنوان پیامبر برگزید. شغل او نجاری بود. نام همسر او «إساع» که خواهر مادر حضرت مریم بود یعنی إساع خاله حضرت مریم ÷بود.

سن حضرت زکریا بالغ به نود سال بود که هنوز دارای فرزندی از إساع نبود. عمران پدر حضرت مریم نیز از همسرش که «حنه» نام داشت و خواهر إساع و مادر حضرت مریم بود پسری نداشت. فقط دختری داشت به نام مریم ÷که با اراده و مشیئت الهی بدون اینکه ازدواج کند به جهت کرامت برای حضرت مریم به حضرت عیسی حامله گردید و حضرت زکریا ÷ایشان را سرپرستی می‌کرد.

حضرت زکریا ÷هر چند که خیلی سالخورده و مسن بود ولی از خداوندی که بر هر چیز تواناست درخواست کرد که فرزندی را به او عطاء کند تا بعد از او برای ترویج و تبلیغ شریعت حضرت موسی به بنی‌اسرائیلی‌ها جانشین او گردد.

چنان که خداوند در سوره «مریم» می‌فرماید:

﴿قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ ٱلۡعَظۡمُ مِنِّي وَٱشۡتَعَلَ ٱلرَّأۡسُ شَيۡبٗا وَلَمۡ أَكُنۢ بِدُعَآئِكَ رَبِّ شَقِيّٗا٤ وَإِنِّي خِفۡتُ ٱلۡمَوَٰلِيَ مِن وَرَآءِي وَكَانَتِ ٱمۡرَأَتِي عَاقِرٗا فَهَبۡ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيّٗا٥[مریم: ۴-۵]

«پروردگارا استخوان‌های من که ستون پیکر من و محکم‌ترین اعضای تن من است، سستی گرفته است و شعله‌های پیری تمام موهای سر مرا فرا گرفته است. پروردگارا من هرگز در دعاهایی که کرده‌ام از درگاه کرم تو محروم و ناامید بازنگشته‌ام هم اینک نیز مرا دریاب. پروردگارا من از بستگانم بعد از خود بیمناکم چرا که در ایشان شایستگی و بایستگی به دست گرفتن کار و بار دین را نمی‌بینم و همسرم هم از اول نازا بوده است، پس از فضل خویش جانشینی به من بخش تا از من دین و دانش و از آل یعقوب ثروت و قدرت را ارث ببرد و او را پروردگارا در گفتار و کردار مورد رضایت گردان».

خداوند تعالی فرمود:

﴿يَٰزَكَرِيَّآ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَٰمٍ ٱسۡمُهُۥ يَحۡيَىٰ لَمۡ نَجۡعَل لَّهُۥ مِن قَبۡلُ سَمِيّٗا٧[مریم: ٧]

«ای زکریا ما ترا به پسری مژده می‌دهیم که نام او یحیی است و پیش از این کسی را همنام او نکرده‌ایم و شبیه او در صفات فضل و کمال و تقوی و صلاح نیافریده‌ایم».

در ادامه خداوند می‌فرماید:

حضرت زکریا ÷گفت: «پروردگارا چگونه مرا پسری خواهد بود با این که همسرم نازا است و من نیز به نهایت پیری رسیده‌ام و افتاده و فرتوت شده‌ام؟ خداوند فرمود: مطلب همین گونه است که پیام داده است.

روردگار تو گفته است این کار برای من که خدایم و از هیچ همه چیز را آفریده‌ام و از جمله خود تو را که قبلاً هیچ نبودی، هستی بخشیدم، آسان است. زکریا گفت: پروردگارا نشانه‌ای دال برتحقق این مژده برایم بگذار. خدا به او فرمود: نشانه به جا آمدن آرزوی تو این است که سه شبانه روز تمام نمی‌توانی با مردم سخن بگوئی با وجود این که تو از لحاظ اعضاء و حواس سالم و تندرست خواهی بود».

بعد از این بشارت، زکریا ÷از محراب عبادت بیرون آمد و به پیش قوم خود رفت و با رمز و اشاره بدیشان گفت: بامدادان و شامگاهان به شکرانه این نعمت که در سرنوشت آینده همه شما تأثیر بسزا دارد به تسبیح و تقدیس خدا بپردازید.

بعد از نه ماه و نه روز یعنی شش ماه قبل از تولد حضرت عیسی، حضرت یحیی متولد شد ولی حضرت زکریا ÷بعد از تولد عیسی و تکلف سرپرستی او و مادرش حضرت مریم، خداوند او را به بلای بزرگی ابتلاء و آزمون کرد، ، حضرت مریم حامله گردید و بعد از نه ماه و نه روز حضرت عیسی متولد گردید. ولی از آنجا که حضرت زکریا ÷سرپرستی مریم و فرزندنش را به عهده داشت و به نزد آنها رفت و آمد داشت، اسرائیلی‌ها نسبت به حضرت زکریا بهتان ورزیدند و در میان خودشان می‌گفتند که چگونه یک زن بدون شوهر دارای فرزند می‌گردد، حتماً زکریا «العیاذ بالله» با او جمع شده است. از این جهت قصد کشتن او را داشتند و می‌خواستند او را بکشند. حضرت زکریا از این خبر آگاه شد و فرار کرد تا به درختی رسید با اراده الهی درخت به صدا درآمد و شکمش را باز کرد و گفت: ای زکریا بیا داخل شکم من شو و خودت را پنهان کن.

در این هنگام حضرت جبرئیل به نزد او آمد و گفت: خدای تعالی می‌فرماید چرا مرا فراموش کرد؟ و به درخت پناه برد در حالی که پناه دهنده واقعی و حقیقی همه مبتلایان و مضطران تنها من هستم.

بالآخره اسرائیلی‌ها او را تعقیب می‌کردند تا اینکه شیطان در صورت یک آدم پیش آنها حاضر شد و گفت زکریا در میان این درخت خودش را پنهان کرده است. اسرائیلی‌ها آمدند و درخت را قطع کردند، سر زکریا همراه با قطع درخت دو نیمه شد و در نتیجه حضرت زکریا ÷در سن یکصد و سی سالگی به مقام شامخ شهادت عظمی نایل گردید.