زندگانی پیامبران

فهرست کتاب

مبحث شانزدهم زندگی حضرت داود ÷

مبحث شانزدهم زندگی حضرت داود ÷

بعد از وفات حضرت موسی ÷«یوشع» پسر «نون» جانشین او گردید. «یوشع» بنی‌اسرائیلی‌ها را روانه خاک فلسطین کرد. اولین شهری را که تصرف کردند «اریحا» یا اورشلیم بود.

چنان که قرآن در سوره بقره می‌فرماید:

﴿وَإِذۡ قُلۡنَا ٱدۡخُلُواْ هَٰذِهِ ٱلۡقَرۡيَةَ فَكُلُواْ مِنۡهَا حَيۡثُ شِئۡتُمۡ رَغَدٗا وَٱدۡخُلُواْ ٱلۡبَابَ سُجَّدٗا وَقُولُواْ حِطَّةٞ نَّغۡفِرۡ لَكُمۡ خَطَٰيَٰكُمۡۚ وَسَنَزِيدُ ٱلۡمُحۡسِنِينَ٥٨[البقرة: ۵۸].

«به یاد آورید آنگاه را که گفتیم به این شهر بزرگی که پیغمبرتان موسی برایتان نام برده است وارد شوید و هر گونه که می‌خواهید و هر چه که لازم دارید فراوان و آسوده بخورید و از دروازه آن شهر با خشوع و خضوع وارد شوید و بگوئید خدایا از گناهان ما در گذر تا گناهان شما را بیامرزیم. ما به نیکوکاران از عفو مغفرت فزون‌تر می‌بخشیم».

﴿فَبَدَّلَ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ قَوۡلًا غَيۡرَ ٱلَّذِي قِيلَ لَهُمۡ فَأَنزَلۡنَا عَلَى ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ رِجۡزٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ بِمَا كَانُواْ يَفۡسُقُونَ٥٩[البقرة: ۵٩].

«ولی ستمکاران، سخنی را که [بیرون دروازه شهر] به آنان گفته شده بود [پس از ورود به شهر] به سخنی دیگر تبدیل کردند [به جای درخواست ریزش گناهان، درخواست امور مادی کردند]. ما هم بر ستمکاران به سبب آنکه همواره نافرمانی می‌کردند، عذابی از آسمان فرود آوردیم».

بعد از وفات حضرت «یوشع» مدت ۳۵۶ سال قوم بنی‌اسرائیل پادشاهی نداشتند ولی چند نفر از خودشان را به عنوان سرپرست انتخاب کردند. ولی فلسطینی‌ها، عمالقه و آرامی‌ها آنها را مورد ستم قرار می‌دادند، حتی در یک جنگ بنی‌اسرائیلی‌ها شکست خوردند و دارایی و فرزندانشان اسیر شدند.

تابوتی که تورات در آن بود نام آن تابوت عهد بود بنی‌اسرائیلی‌ها طبق معمول آن را به جهت تیمن و برکت آن، در هر جنگی آن را با خود حمل می‌کردند. اتفاقاً در جنگی آن را از دست دادند و به دست دشمن افتاد و یهودی‌ها در این مورد بسیار ناراحت شدند.

در سال ۱۰۴۰ قبل از میلاد عیسی، معتمدان بنی‌اسرائیلی‌ها پیش «صموئیل» که یک پیغمبر بود رفتند و گفتند: پادشاهی را برای ما انتخاب کن تا این که از او اطاعت کنیم و در زمان جنگ از فرمان او پیروی کنیم. چنانکه قرآن می‌فرماید:

﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلۡمَلَإِ مِنۢ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ مِنۢ بَعۡدِ مُوسَىٰٓ إِذۡ قَالُواْ لِنَبِيّٖ لَّهُمُ ٱبۡعَثۡ لَنَا مَلِكٗا نُّقَٰتِلۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۖ قَالَ هَلۡ عَسَيۡتُمۡ إِن كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلۡقِتَالُ أَلَّا تُقَٰتِلُواْۖ قَالُواْ وَمَا لَنَآ أَلَّا نُقَٰتِلَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَقَدۡ أُخۡرِجۡنَا مِن دِيَٰرِنَا وَأَبۡنَآئِنَاۖ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيۡهِمُ ٱلۡقِتَالُ تَوَلَّوۡاْ إِلَّا قَلِيلٗا مِّنۡهُمۡۚ وَٱللَّهُ عَلِيمُۢ بِٱلظَّٰلِمِينَ٢٤٦[البقرة: ۲۴۶].

«آیا آگاهی، از داستان شگفت جماعتی از بنی‌اسرائیل که بعد از موسی می‌زیستند و در آن وقت به پیغمبر خود گفتند شاهی برای ما انتخاب کن تا تحت فرماندهی او در راه خدا جنگ کنیم پیغمبرشان برای اطمینان از تصمیمشان بدیشان گفت شاید اگر دستور پیکار به شما داده شود سرپیچی کنید و در راه خدا جهاد و پیکار نکنید. گفتند: چگونه ممکن است در راه خدا پیکار نکنیم؟ در حالی که از خانه و فرزندانمان رانده شده‌ایم؟ اما هنگامی که دستور پیکار به آنان داده شده همه جز عده کمی از ایشان سرپیچی کردند و به خود و پیغمبرشان و دینشان ستم کردند و خداوند از ستمکاران آگاه است».

پیغمبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را برای زمامداری شما روانه کرده است. بزرگان قوم گفتند: چگونه او بر ما حکومت داشته باشد با این که از او برای زمامداری سزاوارتریم و او که مال و دارایی زیادی ندارد. پیغمبرشان گفت: خدا او را بر شما برگزیده است و به او دانش و قدرت زیادی داده است و خداوند ملک خود را به هر کس که بخواهد می‌بخشد و احسان و تصرف و قدرت فراخ و آگاه از لیاقت افراد برای منصب‌ها است و پیغمبرشان به آنان گفت: نشانه حکومت او این است که صندوق عهد به سوی شما خواهد آمد همان صندوق عهدی که سبب دلگرمی و آرامش از سوی پروردگارتان است و یادگاری‌های خاندان موسی و هارون در آن است و فرشتگان آن را حمل می‌کنند. در این کار بی‌گمان نشانه‌ای برای شما است اگر مؤمن هستید و هنگامی که طالوت به فرماندهی لشکر بنی‌اسرائیل منصوب شد و سپاهیان را با خود بیرون برد، بدیشان گفت: خداوند شما را به وسیله رودخانه‌ای آزمایش می‌کند. آنان که از آن بنوشند از پیروان من نیستند و آنان که جز مشتی از آن ننوشند از یاران من هستند. همگی جز عده کمی از آن نوشیدند پس وقتی که او و افرادی که ایمان آورده بودند از آن رودخانه گذشتند، گفتند: امروز ما توانایی مقابله با جالوت و سپاهیان او را نداریم، اما آنان که یقین داشتند که با خدای خویش ملاقات خواهند کرد، گفتند: چه بسیارند گروه‌های اندکی که به فرمان خدا بر گروه‌های فراوانی چیره شده‌اند و خداوند با بردباران است و هنگامی که در برابر جالوت و سپاهیان او قرار گرفتند، گفتند: پروردگارا در دلهایمان آب صبر و شکیبایی بریز و گام‌هایمان را ثابت و استوار بدار و مار ا بر جمعیت کافران پیروز بگردان. سپس به فرمان خدا ایشان را مغلوب کردند و فراری دادند و داود یکی از لشکریان طالوت، جالوت را کشت و خداوند حکومت و حکمت را به داود ÷بخشید و از آنچه می‌خواست بدو یاد داد و اگر خداوند برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نکند، فساد زمین را می‌گیرد ولی خداوند نسبت به جهانیان لطف و احسان دارد.

﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا دَاوُۥدَ مِنَّا فَضۡلٗاۖ يَٰجِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُۥ وَٱلطَّيۡرَۖ وَأَلَنَّا لَهُ ٱلۡحَدِيدَ١٠ أَنِ ٱعۡمَلۡ سَٰبِغَٰتٖ وَقَدِّرۡ فِي ٱلسَّرۡدِۖ وَٱعۡمَلُواْ صَٰلِحًاۖ إِنِّي بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٞ١١[سبأ: ۱۰-۱۱].

«ما به داود از جانب خود فضیلت بزرگی بخشیدیم از جمله به کوه‌ها و پرنده‌ها دستور دادیم که ای کوه‌ها و ای پرندگان با او در تسبیح و تقدیس خدا هم‌آواز شوید. همچنین آهن را همچون موم برای او نرم کردیم تا در زره‌سازی نیازی به تافتن آن نداشته باشد».

ما به داود ÷دستور دادیم که زره‌های کامل و فراخ بسیار و بافته‌های حلقه‌های آنها را به اندازه و متناسب کن و کار شایسته‌ای انجام دهید و دقت کافی در مصنوع خود داشته باشید چرا که می‌بینیم آنچه را که انجام می‌دهید.

«داود» یکی از پیغمبران بنی‌اسرائیل است که در فاصله سال‌های ٩٧۰-۱۰۳۳ قبل از میلاد مسیح می‌زیسته است. نام پدر حضرت داود «یسی» بوده است پدرش یهودی بوده است و در شهر بیت‌اللحم زندگی کرده و هم در آنجا وفات فرموده است و عمر او در حدود صد سال بوده است سی سه پسر داشته است که یکی از آنها حضرت داود بوده است و هر سه پسرش در جنگ طالوت با جالوت شرکت داشته‌اند، چنان که جالوت به وسیله حضرت داود به هلاکت رسید و در نهایت بعد از مرگ طالوت مردم حضرت داود را به جای طالوت انتخاب کردند.

حضرت داود ÷غیر از این که سلطان وقت بود، دارای مقام نبوت بود و کتاب آسمانی او «زبور» نام دارد. چنان که خداوند تعالی در قرآن مجید می‌فرماید:

﴿يَٰدَاوُۥدُ إِنَّا جَعَلۡنَٰكَ خَلِيفَةٗ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَٱحۡكُم بَيۡنَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ ٱلۡهَوَىٰ فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ[ص: ۲۶].

«[و گفتیم:] ای داود! همانا تو را در زمین جانشین [و نماینده خود] قرار دادیم؛ پس میان مردم به حق داوری کن و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف می‌کند».

همچنان که حضرت داود ÷عالم و آگاه به قوانین صدور حکم و دادگری بوده است، حضرت سلیمان پسرش نیز این چنین بوده است و بلکه چنان که آیه قرآن نشان می‌دهد داناتر و آگاه‌تر از پدرش بوده است. برای مثال قرآن می‌فرماید و برای حضرت محمد جبازگو می‌کند که یاد کن داود و سلیمان را هنگامی که درباره کشتزاری که گوسفندان شخصی شبانگاهان در آن چریده و تباهش کرده بودند، داوری می‌کردند و ما شاهد داوری آنان بودیم. قصه قضاوت بدین گونه بود که گوسفندان شخصی شبانه داخل کشتزار کسی شدند و مایه زیان و ضرری گشتند. داود گفت: گوسفندان در برابر ضرر و زیان وارده به کشاروز داده می‌شوند ولی حضرت سلیمان مخالف این رأی بود و گفت: کشاورزی از فرآورده گوسفندان استفاده کند بدان اندازه که خسارت دیده است سپس گوسفندان به صاحب خود برگردانده می‌شوند. خداوند می‌فرماید: هر کدام از این دو راه پیشنهادی دادگرانه بود ولی ما بهترین راه حل در مسئله قضاوت را به سلیمان فهماندیم و به هر یک از آن دو، داوری و دانش آموختیم و کوه‌ها و پرندگان را در ذکر و تسبیح با داود همراه ساختیم و ما این کار را می‌کردیم و انجام چنین کارهایی در برابر قدرت ما چیزی نیست.

روزی حضرت داود ÷سوابق بزرگواری وصف‌ناپذیر حضرت ابراهیم ÷، حضرت اسحاق ÷و حضرت یعقوب ÷را مطالعه می‌کرد در دل خود گفت: خدایا این بزرگواران به وسیله چه طاعت و عبادتی بدین درجه ممتاز رسیده‌اند؟ خداوند حضرت داود را مورد عتاب قرار داد و بر او وحی کرد و فرمود: ای داود من این شخصیت‌ها را به چنان درد و ابتلائی گرفتار کردم که قابل تحمل برای هر کس نیست ولی ایشان بر این مصیبت‌ها صبر جمیل را نشان دادند تا به این درجه عظیمی رسیدند. حضرت داود ÷گفت: من هم می‌توانم چنین صبری را بر ابتلا داشته باشم. بعداً حضرت جبرئیل نازل شد و گفت: ای داود بسیار آسوده بودی ولی خودت را به مصیبت گرفتار کردی پس خودت را برای صبر کردن بر مصیبت آماده کن. گویا حضرت داود ÷در حدود ٩٩ همسر داشته است یک پسر به نام «اوریا» پسر حنان به دختری به نام سابغ دختر شائع علاقه‌ داشت و می‌خواست با او ازدواج کند تقدیر الهی حضرت داود ÷لشکری را برای جهاد آماده کرد و با توجه به این که این پسر علاقه به جهاد داشت شرکت کرد ولی مدت زیادی گذشت آن جوان پیدا نشد و هیچ کس او را ندید و از طرفی حضرت داود ÷هنگامی که آن دختر را می‌بیند و گویا این زن مادر حضرت سلیمان است. در نتیجه خداوند حضرت داود را مورد عقاب قرار می‌دهد چنان که خداوند در سوره «ص» این جریان را بازگو می‌کند و می‌فرماید:

﴿وَهَلۡ أَتَىٰكَ نَبَؤُاْ ٱلۡخَصۡمِ إِذۡ تَسَوَّرُواْ ٱلۡمِحۡرَابَ٢١[ص: ۲۱].

ای محمد، آیا داستان شاکیان به تو رسیده است که وقتی از اوقات از دیوار عبادتگاه نه از درگاه خانه به سوی داود بالا رفتند. ناگهان بر داود وارد شدند و ناگهان در برابرش ظاهر گشتند و از ایشان ترسید و گمان برد که قصد کشتن وی را دارند. بدو گفتند: مترس ما دو نفر شاکی هستیم و یکی از ما بر دیگری ستم کرده است تو در میان ما به حق و عدل داوری کن و ستم روا مدار و ما را به راستای راه رهنمود فرما.

یکی از آن گفت: این برادر من است و او ٩٩ میش دارد و من تنها یک میش دارم و وی به من می‌گوید آن را به من واگذار چرا که این یکی هم از من باشد بهتر است و هیچی از یکی خوب‌تر است و او بر من در سخن چیره شده است چون از لحاظ فصاحت و بلاغت از من گویاتر و رساتر است و مرا مغلوب و منکوب قدرت منطق خود کرده است و نیز با اصرار زیادی که در این باره می‌ورزد خسته و درمانده‌ام، نموده است. داود گفت: مسلماً او با درخواست یگانه میش تو برای افزودن آن به میش‌های خود به تو ستم روا می‌دارد اصلاً بسیاری از آمیزگاران و کسانی که با یکدیگر سروکار دارند نسبت به همدیگر ستم روا می‌دارند مگر آنان که واقعاً مؤمند و کارهای شایسته می‌کنند ولی چنین کسانی هم بسیار اندک و کم هستند. داود ÷گمان برد که ما او را آزموده‌ایم و اندازه هراس او از دیگران و نیز نجوه قضاوت وی را به محک آزمایش زده‌ایم پس از پروردگار خویش آمرزش خواست و به سجده افتاد و توبه کرد. به هر حال ما این ترک اولی و سیئه مقربین را به او بخشیدیم و وی را مشمول لطف و محبت خود قرار دادیم و او در پیشگاه ما دارای مقام والا و برگشتگاه زیبا است که بهشت برین و نعمت‌های فردوس اعلی است.