سرخاب و سفید آب - شیعه پاسخ نمی دهد (جلد دوم)

فهرست کتاب

سؤال ۲۶:

سؤال ۲۶:

در جلد یک کتاب خود، سوالاتی پیرامون حدیث قرطاس نوشتم، در اینجا سوالات دیگری را نیز اضافه کرده و آورده ام، در حدیث قرطاس پیامبر صدر مرض وفاتش هنگامی که صحابه شاطرافشان بودند، می‌فرماید: قلم و د-وات بیاورید تا برای شما چیزی بنویسیم که بعد از من گمراه نشوید. (شیعه معتقد است پیامبر اسلام صقصد داشته خلافت و جانشینی علی ÷را کتابت کند ولی عمر شو یارانش متوجه این موضوع شده‌اند و جلوی تحقق این امر را گرفته‌اند!!) متن حدیث بصورت زیر روایت شده است: «حدثنا علی بن عبد الله قال حدثنا عبد الرزاق أخبرنا معمر عن الزهری عن عبد الله بن عبد الله بن عتبه عن ابن عباسب قال: لـما حضر رسول الله صوفي البیت رجال فقال النبی ص: هلموا أكتب لكم كتاباً لا تضلوا بعده قال بعضهم: إن رسول الله قد غلبه الوجع عندكم القرآن، حسبنا كتاب الله» (صحیح بخاری ۲/۶۳۸).

- مطلبی را که پیامبر صقصد بیان آنرا داشته از دو حالت نمی‌توانسته بیرون بوده باشد، یا اینکه این مطلب جزء وحی و خود آیات قرآنی بوده و یا اینکه سخن خود نبی اکرم صبوده است. بطور حتم مورد اول مد نظر هیچکس نیست چون نمی‌توان گفت آیه قرآنی بوده است، قرآن نزد شیعه و سنی همین قرآن فعلی است که در آن بحثی نیست و تنها می‌توان گفت آن مطلب سخن نبی اکرم صبوده است، خوب آیا این نوعی اهانت به قرآن نیست؟ چطور سخن پیامبر صمی‌توانسته امت را از گمراهی نجات دهد ولی خود قرآن و کلام الهی نمی‌توانسته چنین کاری بکند؟!! (در ضمن نمی‌توانید این سخن و مطلب مهم را براحتی جزء حدیث کنید چون احادیث، ظنی الصدورند ولی قرآن قطعی است و در میان احادیث موارد جعل بسیارند ولی وعده حفظ قرآن در خود قرآن آمده و بنابراین مطلبی که جلوی گمراهی امت را می‌گیرد باید در قرآن ذکر شود و البته آیه‌ای پیرامون خلافت حضرت علی در قرآن نیست).

- اینکه جمله‌ای می‌تواند مردم و امت را از گمراهی برهاند یعنی چه؟ اگر چنین جمله‌ای وجود داشت خود خداوند آنرا در قرآن بیان می‌نمود تا همه هدایت شوند. هر کس باید خودش ایمان بیاورد و هدایت لطفی الهی است و امری اختیاری است نه جبری و یا اکراهی.

- شیعه معتقد است دو ماه قبل از این جریان پیامبر صدر غدیر خم به دستور الهی حضرت علی ÷را به خلافت برگزیده و حتی بیش از صد هزار نفر در آنجا با او بیعت کرده‌اند. خوب آیا اگر مردم بیعتی بدان مهمی را فراموش کرد‌ه‌اند پس چه اهمیتی به یک نوشته می‌داده‌اند؟!! تازه نوشته‌ای که جلوی عده‌ای خاص بیشتر نبوده و نه جلوی صد هزار نفر!!.

- اگر این مطلب جزء دین بوده پس چطور پیامبر صبخاطر سخن یک نفر آنرا بیان نکرده است؟!! مگر جانشینی یکی از اصحاب از شکستن بتها و موارد دیگر مهمتر بوده؟!! چطور پیامبر صدر مکه و در محاصره کفار و مشرکین نهراسید و سخنان الهی را بیان نمود؟! چطور از ابوجهل و ابولهب نترسید و همه سخنان خود را گفت ولی اینجا بخاطر سخن یک نفر سکوت کرده و امر الهی را نرسانده است؟!!!! این سخن مخالف با این آیه است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ وَإِن لَّمۡ تَفۡعَلۡ فَمَا بَلَّغۡتَ رِسَالَتَهُۥۚ وَٱللَّهُ يَعۡصِمُكَ مِنَ ٱلنَّاسِ[المائدة: ۶٧]. در این آیه آمده که مطلب را ابلاغ کن و تاکید شده که از گزند مردم حفظ می‌شوی، بنابراین چنانچه دستوری پیرامون خلافت علی ÷بوده قطعا پیامبر صآنرا بیان می‌کرده است، ولی رافضیان می‌گویند پیامبر صبخاطر سخن عمر ÷سکوت کرده و ابلاغ و دستور پیرامون خلافت الهی علی را مسکوت گذاشته و مکتوب نکرده است!!.

- آیا پیامبر صپس از ۲۳ سال زحمت و مجاهدت تازه می‌خواسته مطلبی بگوید که امت گمراه نشوند؟!! پس شما گمان دارید پیامبر صدر این ۲۳ سال چه می‌کرده است؟!!.

- به تاخیر انداختن چنین مطلب مهمی تا آن لحظه و در بستر بیماری نمی‌تواند منطقی بوده باشد.

- در این حدیث، پیامبر امی صمی‌فرماید: أکتب، یعنی برایتان بنویسم در صورتیکه باید می‌گفته: املی، یعنی برایتان املاء کنم. بیان چنین مواردی، کل نبوت را زیر سوال خواهد برد چون اسلام ستیزان نیز همین عقیده را دارند که پیامبر اسلام صنزد اهل کتاب و دیگران می‌رفته و این آیات الهی را از آنها آموخته است، یعنی در واقع امی نبوده است!! (دقت کنید که حضرت علی ÷پیامبر اسلام صرا افصح عرب می‌دانسته).

- پیامبر صبا لغت اهل حجاز صحبت می‌کردند و الفاظی که در حدیث است بطور هلمّوا، صیغه جمع استعمال شده، مخالف با عادت و روش ایشان است زیرا که اهل حجاز کلمه هلمّ (صیغه مفرد) را برای تثنیه و جمع بطور یکسان استعمال می‌کردند ولی در حدیث، صیغه هلمّوا که لغت بنی تمیم است بکار رفته است.

- پیامبر صشخصی بوده که فرماندهی هشتاد غزوه و جنگ را بر عهده داشته و حتی نظر شخصی خود را نیز بیان می‌کرده چه برسد به دستورات الهی و امور مربوط به دین، پس چرا باید بترسد یا قهر کند و نگوید!

- آیا پیامبر صفرموده می‌خواهم برایتان مطلبی بگویم ولی در انتها آن مطلب را نگفته؟! پس یعنی امت گمراه شده‌اند چون آن مطلب بیان نشده است و در واقع هم اکنون نیز ما گمراه هستیم!!!!

- ابن عباس راوی حدیث در آن زمان کم و بیش، حدود ۱۰ سال داشته که وجود این طفل در آن اتاق و بین کبار صحابه سو در‌ محضر پیامبر صکه بیمار بوده و لحظات آخر زندگی خود را می‌گذرانده، غیر معقول است.

- حدیث قرطاس جزء اخبار واحد است و خبری واحد برای امری بدین مهمی قابل پذیرش نیست.

- شیعیانی که می‌گویند: چرا اصحاب صدایشان را در محضر پیامبر صبلند کردند؟ و چرا پیرامون این قضیه در مقابل پیامبر صبا یکدیگر مشاجره کردند؟ خوب در اینصورت حضرت علی ÷و یارانش نیز در برابر پیامبر صبا اصحاب دیگر مشاجره کرده‌اند و بنابراین آنها نیز مقصر هستند و ایراد شما به خود شما بر می‌گردد.

- شیعیان به حضرت عمر ساعتراض دارند که او متوجه مقصود پیامبر صشده و فهمیده که ایشان می‌خواهند جانشینی و خلافت حضرت علی ÷را کتابت کنند و به همین خاطر جلوی وقوع این امر را گرفته است!!! ما می‌گوییم حضرت عمر ÷از کجا متوجه این موضوع شده؟!! مگر علم غیب داشته؟!! مگر از افکار و ضمیر انسانها آگاهی داشته است؟!!!!

- چرا حضرت علی سو یا یکی از طرفدارانش قلم و دوات را نیاورده‌اند؟!! لابد همه از عمر سمی‌ترسیده‌اند؟!!!! شما که می‌گویید عمر سترسو بوده و در جنگها فرار می‌کرده، چرا اینجا آنهمه شجاع از این انسان ترسو می‌ترسند؟!!!

- این مطلب مهم در انتها بیان نشده است، پس هیاهوی شما برای چیست؟! شاید اصلا خلافت حضرت ابوبکر مد نظر بوده و یا مطلبی دیگر بوده است. فراموش نکنید نمی‌توانید بگویید در کتب دیگری از شیعه آمده که پیامبر ص‌‌ پس از بیرون کردن اصحاب آن مطلب را به حضرت علی ÷و دوستان خاص خود گفته است، چون فعلا بحث پیرامون این حدیث کتب صحیحین است که دائما مورد استناد شماست.

- خلافت و امامت موجود در تشیع از مهمترین اصول دینی است که حتی از نبوت هم بالاتر است، پس چنین اصل مهمی می‌بایست در قرآن بیان شود (مثل اصولی چون توحید، نبوت و معاد) تا حجت بر همه تمام گردد نه اینکه در لحظات آخر عمر سو در بستر بیماری باشد و تازه در انتها بیان نشود.

- در حدیث مورد استناد شما آمده بعضی چنین گفتند که قرآن ما را بس است (قال بعضهم) پس شما چگونه این مطلب را به حضرت عمر سنسبت می‌دهید؟!!!

- اگر شما مخالفت صحابه را برای کتابت دلیل بر عدم ایمان ایشان می‌دانید پس حضرت علی ÷هم در جریان صلح حدیبیه حاضر نشد به دستور پیامبر صعمل نموده و نام ایشان را پاک کند.