شرک
به غیر از حق توکل، شرک باشد
نباشد گر تعقل، شرک باشد
فروریزد بنای شرک در ظلم
که آغاز تزلزل، شرک باشد
مده نذر و مزن بر سینه و سر
که این اعمال در کل شرک باشد
بنای شرک آمیز ولایت
اگر دیدی که شد شُل، شرک باشد
اگر شد ملت باهوش با نفت
فقیر آسمان جُل، شرک باشد
شریعت با ولایت بند آمد
برای اینکه این پُل، شرک باشد
زیارتخوانی و گنبد پرستی
چنین اعمال در کل، شرک باشد
امام غائب حاضر چو الله
بدان ای گیج مُنگُل، شرک باشد
نخواندی قل هو الله و احد تو
که ضد سوره قُل، شرک باشد
همین اندوه و زاری توی هیات
همین مداح بلبل، شرک باشد
برای مشرکین بت واسطه بود
به غیر حق توسل، شرک باشد
به غیر او مبند ای دوست امید
به غیر او توسل، شرک باشد
مدران چشمهایت را چو کافر
مزن بر من چنین زُل، شرک باشد
فتاده گند بر ارکان کشور
ز تهران تا به آمُل، شرک باشد
در اینجا ساده بینی یک فریب است
که آغاز تساهل، شرک باشد
ضریح و گنبد و جار و هیاهو
ورای هر تجمل، شرک باشد
بر این ظلم سراپا مکر و نیرنگ
نشو ساکت تحمل، شرک باشد
نکن تقلید مثل گوسفندان
بیا بیرون ز آغُل، شرک باشد