مصیبت نامه ( شعر )

فهرست کتاب

آمـدنـد و بـه مـا ز دیـن گفـتـنـد

آمـدنـد و بـه مـا ز دیـن گفـتـنـد

آمـدنـد و بـه مـا ز دیـن گفـتـنـد
صبح تا شب، از آن و این گفتند
جـای تبلیـغ عشـق یــا ایثــــار
قصه هایی ز خشم و کیـن گفتند
دشمـن زنـده را رهــا کـردنــد
لعن و نفـرین بـه مومنیـن گفتند
جـای فکـری بــرای آینـــــده
از گذشتــه بـه سوز دیـن گفتند
جـای فکـری بــرای ایـن دنیــا
از جهـان هـای واپسـیـن گفتنـد
دشمـن زنــده را رهــا کــردند
لعـن و نفـریـن بـه مومنین گفتند
صبح تا شب ز مرگ دین خواندند
خودشان، ترک علم و دیـن گفتند
خـودشـان، رهـزنان دیـن بـودند
غـرب را دزد در کمیـن گفـتنـد
چـارده قـرن، صـد فـرقه شدند!
دیگران را چــرا لعیــن گفتنــد؟
خنـده دار اسـت دشمنـان دیــن
سخنـانـی چــه آتشیــن گـفتنـد
ایـن خـوارج، بـه اسـم حـزب الله
نــام خـود بـا خـدا قرین گفتند
فکـر اینهـا شبیــه شیطـان اسـت
چهـره‌هـا نیـز اینچنیـن گفتنــد
گـوش خــرهــا به پای منبرهــا
مفـت دیـدنـد و یــاسیـن گفتند
نــام علامــه را عَلَـم کــردنـــد
پـوشـش جهـل را چنیــن گفتند
جــای پــرداختـن به اصل دین
چـارده قـرن، فـرع دیـن گفتند
مغـز اسـلام را تهــی کـردنــد
آن فقیهـان کــه اینچنین گفتنـد
بـــر شمـا در ستیـــز بـا اسلام
کـافران نیــز آفــریــن گفتنــد
ره بـه بیراهه می برند ایـن قـوم
گـرچـه از رب العـالمیـن گفتنـد
وه چه شیطانی است این افکــار
گـرچـه بـا نـالـه ای حزین گفتند
فکـرشان، تیـره بـود و بیهـوده
ذکـرشان را بـه قصد کیـن گفتند
جاهلنـد و بــه نـام اهـل البیت
سخنـانـی بـه کفـر، عجین گفتند
سخـن عقـل را کفـن کـردنـد
حرف احســاس را یقیــن گفتنـد
دوست چیـن و شوروی گشتند
تـَـرک اسـلام و مسلمیـن گفتنـد
هر چه دولت که کافر و گبر است
بـا شمـا یــار و همنشیــن گفتنـد
پشـت پـرده چـه کارها کردند
آمـدنـد و بــه مـا ز دیــن گفتند