مصیبت نامه ( شعر )

فهرست کتاب

اقیانوس توحید

اقیانوس توحید

خانه ای داشتم از جنس بلور

ته یک جاده دور

روی یک صخره تیز

روبروی اقیانوس نور

خانه اما تاریک

یک شب سرد زمستانی

خواب می دیدم من

خواب یک کشتی سرخ

لنگرش عقربه های ساعت

بادبانش امید

ناخدایش بینش

دیده بانانش عقل

ملوانانش عشق

و سکاندارش کودکی دریادل!

و اسیرانش : حرص، تفرقه، کینه، خشم

در فرار از ساحل

صاف می رفت به سوی خورشید

سوی شهری از نور

شاید از جنس بلور

با صدائی ناگاه

من پریدم از خواب

نیمه شب کیست که می کوبد

در این خانه تنهایی را؟

می کَُند آشفته

خواب زیبای مرا؟

شاید این شیطان است

آمده تا که بدزدد از من

گوهر قیمتی دانش را

معنی ایمان را

شادی و جوشش را

گفتم اما نه

زیرا شیطان

بی صدا می آید

خانه ام با خداست

بی خدا می آید

بستر خواب رها کردم و افسوس کنان

بی خیال و آرام

بگشودم در را

کولی رمالی

فال بینی دیدم

خسته از خاطره ها

خواندن و رفتن ها

ایستادست و به من خیره شده

نه به لب لبخندی

نه به چشمش اشکی

دست من را بگرفت

گفت با لحن شعر:

نیست آینده تو

در کف دستانت

نیست حتی پیدا

طرحی از یک امید

جز سفر سوی قبر

نیست پیدا چیزی

و کمی هم تکرار

شب و روز و شب و روز

دست من را انداخت

گفت با طعنه تلخ

خواب، یار مرگ است

تو بهاری ای سبز

خیز ای دریا دل

که زمستان تو صدها سال است

نرسیده به بهار

پشت بهمن مانده

خنده پاک عمو نوروزت

و تو در خواب و خیالی برخیز

کار تو فریاد است

مرگ را آتش زن

دیو را بیرون کن

مرد هستی یا زن؟

ساحل این دنیا

نیست جای لنگر

یا سرافرازی کن

یا در این ره ده سر

گفتم ای تنها مرد

شاعر تنها گرد

تو بمان من رفتم

خانه ام را بشکن

می روم اینک من

مثل ققنوسی پاک

می روم تا ساحل

می روم تا دریا

می کنم آشفته

خواب شیطانها را

به خدا طوفانی در راه است

که به هم می کوبد

کشتی دزدان دشمن دریاها را!