ترحم با بچهها
افراد سنگدل معنای ترحم را نمیشناسند و در درون آنها جای برای عاطفه وجود ندارد؟ آنان چون سنگ سختاند هیچ اخذ و عطای ندارند. مشاعر و عواطف انسانی راهی به درون آنها پیدا نکرده است... اما کسی که خداوندش قلب نرم و رقیق عطا کرده باشد صاحب قلبی است مهربان و نازک رحمت آنرا پوشانده و عاطفه آن را به حرکت میاندازد.
انسسگوید: «رسول خدا فرزندش ابراهیم را گرفت و او را بوسید و بو کرد» [البخاری].
ترحم و مهربانی رسول اللهصخاص به فامیلان و نزدیکان نبود بلکه برای عموم فرزندان مسلمانان بود ... اسماء دختر عمیس همسر جعفرلگوید: «رسول خدا به خانهی ما آمد فرزندان جعفر را صدا زد دیدم آنها را بو میکرد و از چشمانش اشک میریخت گفتم ای رسول خدا آیا خبری از جعفر دریافت کردهای؟ فرمود بلی امروز به شهادت رسیده است، ما گریه و زاری را شروع کردیم، رسول اللهصبرگشت و فرمود برای خانواده جعفر غذا آماده کنید زیرا مصیبتی بر آنها فرود آمده است که آنها را از پختن و آماده کردن غذا باز میدارد». [ابن سعد، الترمذی، ابن ماجه].
چرا از چشمان رسول اللهصبه هنگام مرگ آنها اشک میبارید؟ سعد بن عبادهسدر این مورد از وی سؤال میکند و میگوید: یا رسول اللهاین چیست؟ در جواب میفرماید: «هذه رحمة جعلها الله في قلوب عباده، وإنما يرحم الله من عباده الرحماء»[البخاری]. «این رحمت است که خداوند آنرا در دل بندگان خود قرار داده است، و خداوند در میان بندگانش تنها بر افراد مهربان و با رحم ترحم میورزد».
وقتی چشمهایش به هنگام مرگ ابراهیم فرزندش گریان و اشک ریزان شد عبدالرحمن بن عوفسگفت: تو هم ای رسول خدا؟ فرمود: «يا ابن عوف، إنَّها رحمة ثم اتبعها بأخرى، وقال: إنَّ العين تدمع، والقلب يحزن، ولا نقول إلاَّ ما يرضي ربنا، وإنّا لفراقك يا إبراهيم لمحزونون»[البخاری]. ای پسر عوف، «این ناشی از رحمت و محبت برای کسی است که بدنبال او اشک میریزم». و فرمود: «چشم اشک میریزد، دل محزون و غمگین است، اما جز چیزی که خدا از آن راضی است نمیگوییم، و ما به خاطر فراق تـو – ای ابراهیم – محزون و اندوهگین هستیم».
اخلاق عظیم رسول اللهصایجاب میکند که بدان دست بگیریم، و براساس آن به حرکت درآییم، ما در مقطعی از زمان زیست میکنیم که محبت نشان دادن با بچهها و آنها را در منزلت شایسته قرار دادن احساس نمیشود ... بچههای امروزی پدران فردا و مردان این امت و سپیدهی مورد انتظار این امت بشمار میروند، تکبر و نادانی، کمبودِ رأی و قصور نظر در میان ما بجای رسیده که کلید دلهای بچهها و تازهرسها را قفل شده رها کردهایم!! این کلید در دست پیغمبر و بر زبان اوست، او با بچهها محبت و احترام نشان میدهد و آنها را قدر مینهد و در منزلت و مقام شایستهشان قرار میدهد!!!
انس را عادت بر این بود هرگاه بر بچهها عبور میکرد بر آنها سلام میکرد و میگفت «رسول اللهصچنین عمل میکرد» [متفق علیه].
هرچند بچهها بعلت نشاط و تحرک فراوان و شلوغیشان باعث ناراحتی بزرگسالان میشوند ولی پیغمبر خشمگین نمیشد و آنها را منع و توبیخ نمیکرد، بلکه با مهربانی تمام و آرامش و سکینه با آنها رفتار میکرد.
عایشهلگوید: بچهها را نزد پیغمبر میآوردند برای آنها دعا میکرد، بچهای نزد وی آوردند بر لباس رسول اللهصادرار کرد فرمود مقداری آب بیاورید آنرا به جای ادرار پاشید و از شستن آن خودداری کرد» [البخاری].
ای خوانندهی بزگوار آیا بعد از مطالعه و قرائت این فرازها بر قلب تو هم خطور کرده است که با بچهها و خردسالان به بازی بپردازی و به فرزندانت اجازه دهی خندهای خود را خارج کنند و عبارات زیبای خود را بر زبان آورند در حالی که پیغمبر این امتصـ پدر و مادرم فدایش باد - همهی این کارها را انجام میداد.
از ابوهریرهسروایت شده گوید: «پیغمبر خداصزبانش را برای حسن بت علی بیرون میآورد چون بچه سرخی زبان او را میدید خوشحال میشد و تبسم میکرد» [السلسله الصحیحه حدیث ۷۰].
انسسگوید: رسول اللهصبا زینب دختر ام سلمه شوخی میکرد و بارها میگفت ای زوینب و ای زُوینب» تصغیر زینب. [الأحادیث الصحیحه ۲۱۴۱، صحسح الجامع ۵۰۲۵].
ترحم او بر خردسالان بحدی بود که در اثنای قیام به مهمترین عبادتها (نماز) از ترحم با آنها خودداری نمیکرد «بعضی اوقات در حالت نماز خواندن امامه دختر زینب دخترش را – که دختر ابی العاص بن الربیع بود – با خود حمل میکرد چون به قیام میرفت او را برمیداشت و به هنگام سجده رفتن او را بر زمین نهاد» [متفق علیه].
از محمود بن الربیعسروایت شده گوید: «بیاد دارم که رسول خدا بوسهی بر صورت من زد در جزای اینکه دلو (سطل چرمی) را برایش آورده بودم که آب از چاه خانهی ما بیرون بکشد، من آن هنگام پنج سال عمر داشتم» [متفق علیه].
نصیحت و تعلیم رسول اللهصتنها شامل خردسالان نبود بلکه بزرگسالان را نیز تعلیم میداد، ابن عباسبگوید: «كنت خلف النبيصيوماً فقال: يا غلام؛ إنّي أعلمك كلمات: احفظ الله يحفظك، احفظ الله تجده تُجاهك، إذا سألت فاسأل الله، وإذا استعنت فاستعن بالله»[الترمذی]. «روزی پشت سر رسول اللهصبودم فرمود: «ای پسر چند کلمه به شما یاد میدهم، خدا را حفظ کن، تو را حفظ خواهد، خدا را حفظ کن، او را در مقابل خودت خواهی یافت، اگر چیزی طلبیدی آن را تنها از خدا طلب کن، و اگر طلب مساعدت و یاری کردی تنها از خدا طلب یاری کن».
بعد از اینکه در میان برخی از فضایل و شمایل کریم رسول اللهصزیستیم و در گلزار سیرۀ معطر وی به حرکت درآمدیم تا قلب خود را بوسیلهی آن زنده نموده و آثاری از آن برای تنظیم حیات خویش بگیریم آنگاه کاشانه و منزل ما نیز بواسطه خردسالان و کوچولوهایمان که نیازمند مهر و حنان پدر و مادر هستند به گلستان تبدیل خواهد شد و سرور و شادی در دل آنان آشیانه خواهد کرد و خردسالانمان با عاطفه و اخلاق سالم رشد خواهند کرد و اگر بزرگ و مرد شدند توانایی اداره یک مملکت خواهند داشت و مردانی خواهند بود که پدر و مادر، او را در مدرسه رسول الله– بعد از توفیق خداوند – پرورش دادهاند.