ب: دلائل حجت بودن خبر آحاد در عقاید و احكام از سنت نبوی:
آنچه كه از آیات مباركۀ فوق به اثبات رسید، از احادیث و روایات صحیح و معتبر نیز ثابت میگردد، و آن اینكه سنت قولی و فعلی پیامبر ج، و همچنان روش عملی صحابه این حقیقت را به اثبات میرساند كه اخبار آحاد در باب عقاید و احكام یكی از دلایل معتبر شرعی بشمار میرود كه برخی از آن احادیث را خدمت علاقمندان و خوانندگان تقدیم میدارم.
۱- پیامبر جدر یک حدیث متواتر به استماع و گوش دادن، حفظ و روایت مقولههایش ترغیب و توصیه نموده فرمودند: «نضر الله امرأ سمع مقالتي فوعاها وحفظها وبلغها...» [۲۹]. «الله تعالی همیشه شاد و تازه نگهدارد مردی را كه به سخنها و گفتههای من گوش نهاد، سپس معنای آن را بخوبی درک كرد و حفظ كرد و به دیگران نیز ابلاغ نمود».
در این حدیث شریف طوریكه گفته شد پیامبر جبه استماع و گوش دادن به مقوله و روایاتش، و همچنان حفظ و ادای آن به دیگران توصیه و ترغیب نمودهاند، و در این شكی نیست كه مقالات و سخنان ارزشمند پیامبر جعقاید و احكام هردو را یكسان شامل میگردد، پس این توصیه و دعای نیک و ارزشمند پیامبر جكه در قدم اول متوجه فرد غیر مشخص (امرؤا) شده است دلیل است بر اینكه توسط ابلاغ یک فرد نیز حجت قائم میگردد، و این مفهوم و برداشت را تعامل پیامبرجهم تأیید میكند طوریكه ایشان سفرا و نمایندگان خود را بطرف ملوک و رؤسای مختلف میفرستادند، و با فرستنادن ایشان حجت الهی قائم میگردید.
۲- امام بخاری /در صحیح البخاری كه به اتفاق جمهور علمای اهل سنت و تمام مسلمانان صحیحترین كتاب بعد از كتاب الله به شمار میرود، باب مطولی را در مورد صحت استدلال به خبر واحد وضع نموده فرموده است:
«باب ما جاء في إجازة خبر الواحد الصدوق في الأذان والصلاة والصوم والفرائض والأحكام وقول الله تعالى: ﴿فَلَوۡلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرۡقَةٖ مِّنۡهُمۡ طَآئِفَةٞ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي ٱلدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوۡمَهُمۡ إِذَا رَجَعُوٓاْ إِلَيۡهِمۡ لَعَلَّهُمۡ يَحۡذَرُونَ﴾[التوبة: ۱۲۲] ويسمى الرجل طائفة لقوله تعالى: ﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱقۡتَتَلُواْ﴾ [الحجرات: ۹]. فلو اقتتل رجلان دخلا في معنى الآية وقوله تعالى: ﴿إِن جَآءَكُمۡ فَاسِقُۢ بِنَبَإٖ﴾ وكيف بعث النبي جأمراءه واحدا بعد واحد فإن سها أحد منهم رد إلى السنة» [۳۰]. «یعنی باب در بیان مجاز بودن استدلال به خبر و روایت فرد واحد كه از خاصیت صدق و راستی بر خوردار بوده باشد در بابهای چون: آذان، نماز، روزه، و سایر فرایض و احكام، و در مورد این آیۀ مباركه كه خداوند متعالفرموده است: ﴿فَلَوۡلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرۡقَةٖ مِّنۡهُمۡ طَآئِفَةٞ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي ٱلدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوۡمَهُمۡ إِذَا رَجَعُوٓاْ إِلَيۡهِمۡ لَعَلَّهُمۡ يَحۡذَرُونَ﴾[التوبة: ۱۲۲] و فرد واحد را نیز میتوان طائفه نامید، طوریكه خداوند متعال فرموده است:﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱقۡتَتَلُواْ﴾ [الحجرات: ۹]. پس اگر دو نفر هم بایكدیگر به جنگ بر خیزند مشمول حكم آیۀ فوق میگردند و همچنان باب در بیان این آیۀ مباركه كه خداوند متعال فرموده است: ﴿إِن جَآءَكُمۡ فَاسِقُۢ بِنَبَإٖ﴾و همچنان در مورد چگونگی فرستادن پیامبر جامراء و نمایندگان خود را طوریكه ایشان یكی را بعد از دیگری را بطرف رؤساء و زمامداران وقت میفرستاد، و اگر یكنفر مرتكب سهو و اشتباه میگردید بطرف سنت بر گردانده میشد».
سپس امام بخاری /در تحت باب فوق بخاطر توضیح مطالب ترجمة الباب و مجاز بودن استدلال به خبر واحد و عمل نمودن به آن روایات و احادیث متعددی را ذكر نموده است كه برخی از آن روایات قرار ذیلاند:
۳- «عن مالك بن الحويرث قال: أتينا النبي ج ونحن شببة متقاربون فأقمنا عنده نحوا من عشرين ليلة وكان رسول الله ج رحيما رفيقا فلما ظن أنا قد اشتهينا أهلنا أو قد اشتقنا سألنا عمن تركنا بعدنا فأخبرناه قال: ارجعوا إلى أهليكم فأقيموا فيهم وعلموهم ومروهم وصلوا كما رأيتموني أصلي» [۳۱]. «مالک بن الحویرث سداستان آمدنش را نزد پیامبر جبیان كرده میگوید: ماجمعی از جوانانیكه در عمر از یكدیگر تفاوت اندک داشتیم نزد پیامبر جآمدیم و تقریبا بیست شب را نزد ایشان سپری نمودیم، پیامبر جچونكه یک شخص بسیار مهربان و نردم دل بودند؛لذا زمانیكه درک كردند كه ما شوق و علاقۀ برگشت به فامیلهای خود را داریم از ما در مورد فامیل و بازمندگانمان سوال نمودند و ما هم در مورد معلومات دادیم، پیامبر جبعد از كسب معلومات و اجازۀ برگشت ما را توصیه نموده فرمودند: بطرف فامیلهایتان عودت نموده و در مابین ایشان اقامت نمائید، همچنان ایشان را آموزش دهید و توصیه نمائید، و همان طوریكه مرا دیدید نماز میخوانم شما هم به همان كیفیت و شیوه نماز بخوانید».
طوریكه در حدیث شریف تذكر گردید پیامبر جهر فردی از آن دسته جوانان را امر فرمود تا افراد فامیل و خانوادۀ خویش را تعلیم و آموزش دهند، و در این شكی نیست كه تعلیم و آموزش موضوعات و مسائل عقیده را نیز در بر میگیرد بلكه مسایل اعتقادی در رأس تمام موضوعات تعلیمی قرار دارد، پس اگر خبر واحد در باب اعتقاد حجت و دلیل نباشد این امر پیامبر جمفهوم خود را از دست میدهد.
۴- از انس بن مالک سروایت شده است كه مردمان یمن نزد رسول الله جآمدند و از ایشان تقاضا نمودند تا فردی را جهت تعلیم و آموزش اسلام و احكام آن بفرستند.
همان بود كه پیامبر جدست ابوعبیده سدر دست خود گرفته فرمودند:
«هذا أمين هذه الأمة» [۳۲]. «این شخص را كه امانت دارترین امت است میفرستم».
و در روایت حذیفه سآمده است كه پیامبر جبه مردم نجران گفتند: «لأبعثن إليكم رجلا أمينا حق أمين. فاستشرف لها الناس فبعث أبا عبيدة بن الجراح» [۳۳]. «نزد شما مرد و اقعا امانت داری میفرستم، مردم با دقت متوجه این سخن پیامبر جشدند، همان بود كه ابوعبیده سرا به ایشان معرفی نموده فرستادند».
اگر خبر واحد حجت نمیشد پیامبر جهیچ وقت ابوعبیده سرا به تنهایی نمیفرستاد.
همچنان پیامبر ج برخی از یاران دیگر خود مانند علی بن ابی طالب، معاذ بن جبل، ابوموسی اشعری، و غیره را به مناطق مختلف فرستادند طوریكه احادیث و روایات ایشان در صحیحین و سایر كتب حدیث آمده است. و در این شكی نیست كه اصحاب نامبرده در پهلوی اینكه سایر احكام را به مردم تعلیم و تلقین مینمودند همچنان مسائل اعتقادی را نیز تلقین و تعلیم مینمودند. پس اگر با فرستادن ایشان حجت بر مردم قائم نمیشد فرستادن یک یک نفر به عنوان معلم و آموزگار كار عبث و بیهوده تلقی میگردید كه پیامبر جاز همچو عمل پاک و منزه میباشد.
۵- «عن عبد الله بن عمر قال: بينا الناس بقباء في صلاة الصبح إذ جاءهم آت فقال إن رسول الله ج قد أنزل عليه الليلة قرآن وقد أمر أن يستقبل الكعبة فاستقبلوها وكانت وجوههم إلى الشام فاستداروا إلى الكعبة» [۳۴]. «از عبد الله بن عمر بروایت است كه میگوید: زمانیكه مردم و نماز گزاران در قبا در نماز صبح قرار داشتند كه شخصی نزد ایشان آمد و گفت: امشب بر رسول الله جوحی قرآنی نازل گردید كه دران به استقبال و روی نمودن بطرف كعبه مأمور شدند مردم قبا كه روی هایشان بطرف شام بود همزمان با راپور یكنفر در جریان نماز بطرف كعبه برگشتند».
این روایت نص صریح است بر اینكه اصحاب و یاران پیامبر جخبر واحد را در مورد منسوخ شدن روی نمودن بطرف بیت المقدس كه به وجوب آن قبلا معتقد بودند، پذیرفتند، اگر خبر واحد نزد ایشان حجت و دلیل معتبر نمیبود هرگز بسبب آن از آنچه كه به آن اعتقاد داشتند، منصرف نمیشدند.
۶ - «عن سعيد بن جبير قال: قلت لابن عباس: إن نوفا البكالي يزعم أن موسى صاحب الخضر ليس موسى نبي إسرائيل فقال ابن عباس: كذب عدو الله أخبرني أبي بن كعب قال: خطبنا رسول الله ثم ذكر حديث موسى والخضر بشيء يدل على أن موسى عليه السلام صاحب الخضر» [۳۵]. «سعید بن جبیر میگوید: من از عبد الله بن عباس بسوال نموده گفتم: نوف بكالی به زعم خود در مورد موسی نامی كه با خضر یكجا سفر كرد چنین ادعا را میكند كه گویا او موسی بنی اسرائیل نبود! ابن عباس بدر جواب این پرسش سعید بن جبیر گفت: دشمن خدا دروغ گفته است (اشتباه نموده است)؛زیرا ابی بن كعب برایم گفت: رسول الله جدر جریان خطبۀ كه به ما ایراد فرمودند از موسی و خضر إیاد آور شدند، و از آنچه در مورد ایشان اظهار داشتند معلوم میگردد كه موسای كه با خضر سفر كرد همان موسی بنی اسرائیل بود».
طوریكه دیده میشود عبد الله بن عباس ببا و صف تقوی و پرهیزگاری، احتیاط و دقتش روایت ابی بن كعب را در مورد جریان موسی و خضر نه تنها میپذیرد بلكه براساس آن نظر نوف بكالی را بشدت رد مینماید.
این بود برخی احادیث و روایاتیكه صحت استدلال بر خبر واحد را تایید میكند.
***
[۲۵] النهایة فی غریب الحدیث (۴/۱۵۳). [۲۶] صحیح البخاری (ص: ۱۵۲۰) . [۲۷] فتح الباری (۱۳/۲۳۴). [۲۸] مختصر الصواعق المرسلة از امام ابن قیم ( ۲/۳۹۶). [۲۹] صحیح، سنن الترمذی، كتاب العلم، باب ما جاء في الحث علی تبلیغ السماع، ص: ۴۳۰ (۲۶۵۸). [۳۰] صحیح البخاری، كتاب أخبار الآحاد، باب ما جاء في إجازة الخبر الواحد الصدوق (ص: ۱۵۲۰). [۳۱] صحیح البخاری (ص: ۱۵۲۰ شمارۀ حدیث: ۷۲۴۶). [۳۲] صحیح مسلم، وامام بخاری با اندکی اختصار روایت نموده است. [۳۳. ] صحیح البخاری، كتاب أخبار الآحاد، ص: ۱۵۲۱ (۷۲۵۴). [۳۴] صحیح البخاری، كتاب أخبار الآحاد، ص: ۱۵۲۱ (۷۲۵۱). [۳۵] صحیح البخاری، كتاب العلم، باب ما یستحب للعالم إذا سئل . . . ص: ۳۱ (۱۲۱).