جایگاه رفیع سنت در دین اسلام

فهرست کتاب

(۳) ضرورت التزام به سنت، و عمل نمودن بر حکام آن

(۳) ضرورت التزام به سنت، و عمل نمودن بر حکام آن

بعد از دقت و تفحص در سنت و فهم درست آن، مسؤولیت مهم دیگری متوجه ما می‌گردد، و آن عبارت است از التزام، و یا تطبیق نمودن سنت.

منظور از التزام و یا لازم گردانیدن سنت همانا وجوب رجوع بطرف سنت و عمل نمودن بر احکام مستنبطه از آن است، طوریکه سنت اگر وجوب یک حکم را افاده کند پس ما باید عمل نمودن بر آن حکم را برخود واجب بدانیم، و اگر سنت افادۀ استحباب و یا مستحب بودن یک حکم را کند پس ما باید عمل نمودن بر آن را نیز مستحب بدانیم، و اگر سنت افادۀ حرمت و یا حرام بودن یک عمل و یا چیز مشخص را نماید، پس ما از آن به صورت قطعی اجتناب و خود داری نماییم، و اگر سنت افادۀ کراهت یک امر را نماید پس ما اجتناب نمودن از آن را بهتر بدانیم، و اگر سنت مباح بودن یک امر را افاده کند پس ما باید خود را در فعل و ترک آن مخیر بدانیم.

موضوع و یا قضیۀ التزام بر سنت از جملۀ موضوعاتی است که در آیات متعدد قرآن کریم و هم چنان در سنت و احادیث نبوی بر آن تاکید صورت گرفته است، بلکه اگر چنین ادعا نماییم که این مساله از جملۀ مسایل ضروری دین به شمار می‌رود، هرگز مبالغه نخواهد بود.

بطور مثال از جمله آیاتیکه بر این موضوع تاکید دارد، آیه‌های: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ[النساء: ۵۹] ﴿وَأَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ لَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ ١٣٢[آل‌عمران: ۱۳۲] است، که در هردو آیت خداوند متعال مسلمانان را بر اطاعت از پیامبرش که همانا التزام بر سنت را افاده می‌کند، امر فرموده و در آیت دومی اطاعت و پیروی از سنت پیامبر را سبب نزول رحمت الهی قرار داده شده است.

علاوه بر این امر صریح، قرآن کریم در جای دیگری از مخالفت پیامبر برحذر داشته فرموده است: ﴿فَلۡيَحۡذَرِ ٱلَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِيبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ يُصِيبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ [النور: ۶۳]. «آنان که با فرمان او مخالفت می‌کنند، باید از این بترسند که بلایی در برابر عصیانی که می‌ورزند گریبانگیر شان گردد، یا اینکه عذاب دردناکی دچار شان شود».

ودر آیۀ دیگری خداوند متعال با یاد کردن سوگند و یا قسم صفت ایمان را از کسانیکه سنت پیامبر را برخود حاکم نمی‌گردانند، و یا حکم سنت را نپذیرفته در برابر آن تسلیم نمی‌شوند نفی نموده، فرموده است: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا ٦٥ [النساء: ۶۵]. «به پروردگارت سوگند که آنان مؤمن به شمار نمی‌آیند تا تورا در اختلافات و در گیریهای خود به داوری و قضاوت نطلبند و سپس ملالی در دل خود از داوری تو نداشته و قضاوت تورا کاملا تسلیم نمایند».

علاوه بر تاکیدات موجود در آیات فوق، پیامبرجنیز التزام و پیروی از سنتش را راه رسیدن به جنت قرار داده، فرموده است: «کل أمتي يدخلون الجنة إلا من أبی. قيل: ومن يأبی يا رسول الله؟ قال: من أطاعني دخل الجنة، ومن عصاني فقد أبی» [۵۲]. «تمام افراد امت من داخل بهشت خواهند شد مگر کسیکه خودش از رفتن به بهشت ابا ورزد. گفته شد: ای پیامبر! چه کسی از رفتن به بهشت ابا می‌ورزد؟ پیامبر جفرمود: کسیکه از من اطاعت کند داخل بهشت خواهد شد، و کسیکه نافرمانی کند از رفتن به بهشت ابا ورزیده است».

هم چنان پیامبر جدر یک حدیث دیگر از ادعای برخی مردمیکه خودرا از حدیث بی نیاز و مستغنی می‌پندارند، برحذر داشته فرموده است: «لا ألفين أحدکم متکئا علی أريکته يأتيه الأمر من أمری مما أمرت به أو نهيت عنه فيقول: لاندری؛ما و جدنا في کتاب الله اتبعناه» [۵۳]. «چنین شخصی را نباید سراغ داشته باشم که بر تخت و بالین تکیه زده باشد و ودر برابر امری از اوامر و یا نهی از نواهی من بایستد و بگوید: تنها از آنچه در کتاب خداوند آمده است پیروی می‌کنیم».

این بود برخی دلایل وجوب التزام و یا لازم دانستن سنت پیامبرجکه از مسؤولیت‌های هر مسلمان به شمار می‌رود.

راستی اگر یک نظر کوتاه بر زندگی سلف و گذشتگان امت داشته باشیم این حقیقت را در می‌یابیم که آن‌ها در تطبیق نمودن سنت و احکام آن نسبت به همه پیشتاز و پیشگام بودند و ارائۀ مثال و یا شواهد در این مورد شاید موضوع را طولانی سازد اما یکی از مثال‌های زندۀ آن موقف عبد الله بن عمر است که به سنت پیامبر جتاسرحدی التزام داشت که حتی از پیامبر جدر افعال جبلی‌اش نیز پیروی می‌نمود.

بعد از عصر صحابه اگر به عصر و زمان ائمۀ مجتهدین نظر بیافگنیم، همچنان در می‌یابیم که آن‌ها نیز به تعمیل سنت پیامبرجحرص و علاقۀ زاید الوصف داشتند، چنانچه از امام ابوحنیفه/در این مورد نقل شده است که گفته بود: «إذَا صَحَّ الْـحَدِيثُ فَهُوَ مَذْهَبِي» [۵۴]. «زمانیکه حدیث به صحت رسد همان مذهب و مسلک من است».

وتفصیل بیشتر این عبارت بسیار جامع امام صاحب را بازهم صاحب حاشیۀ رد المحتار از شارح هدایه ابن الشحنه نقل نموده، که گفته است:

«إذا صح الحديث وكان على خلاف المذهب عمل بالحديث ويكون ذلك مذهبه، ولا يخرج مقلده عن كونه حنيفا بالعمل به، فقد صح عنه أنه قال: إذا صح الحديث فهو مذهبي». «زمانیکه حدیث به درجۀ صحت برسد و در ظاهر بر خلاف مذهب هم باشد، بر آن حدیث نه تنها عمل کرده می‌شود، بلکه همان حدیث حیثیت مذهب را پیدا می‌کند و مقلد بسبب عمل نمودن بر حدیث از مذهب خارج نمیگرد؛ زیرا از امام صاحب این قول ثابت شده، که فرموده است: «إذَا صَحَّ الْـحَدِيثُ فَهُوَ مَذْهَبِي» [۵۵].

واز امام مالک نقل شده که گفته بود: «إنَّمَا أَنَا بَشَرٌ أُخْطِئُ وأُصِيبُ فَانْظُرُوا فِي رَأْيِي فَإِنْ وافَقَ الْكِتَابَ والسُّنَّةَ فَخُذُوهُ ومَا لَمْ يُوَافِقْهُمَا فَاتْرُكُوهُ» [۵۶]. «من چون بشر هستم اشتباه و صواب هر دو از من صادر می‌شود، پس شما در رای و نظر من دقت کنید و پس از دقت اگر آن نظر را موافق با قرآن و سنت یافتید آن را بپذیرید، ولی اگر آن را برخلاف قرآن و سنت یافتید آن را ترک کنید».

واز امام شافعی نقل شده که گفته بود: «أجمع الـمسلمون علی أن من استبان له سنة عن رسول اللهجلم يحل له أن يدعها لقول أحد» [۵۷]. «تمام مسلمانان بر این امر اتفاق نظر دارند که هرگاه سنتی از سنت‌های رسول الله جبر شخصی ظاهر و روشن گردد، پس برایش هیچگاه جایز و درست نیست که بخاطر رای آن شخص سنت پیامبر را ترک کند».

واز امام احمد/نیز نقل شده که فرموده است: «من رد حديث رسول اللهجفهو علی شفا هلکة» [۵۸]. «کسیکه حدیث پیامبر را رد نماید او در لبۀ هلاکت خواهد بود».

در آخر این بحث بطور خلاصه و فشرده باید گفت که تمام افراد امت باید مسؤولیت خویش را در این راستا در برابر سنت طوریکه اسلاف راستین شان درک نموده بودند درک نموده و در جهت تعمیل احکام آن تمام از تمام امکانات خداد داد شان استفاده نمایند؛ زیرا سعادت دنیا و آخرت تنها در پیروی سنت رسول اکرم جمضمر و نهفته می‌باشد.

***

[۵۲] صحیح البخاری، ص: ۱۵۲۵. [۵۳] سنن ابو داود، ص: ۵۰۳. [۵۴] رد المحتار علی الدر المختار (۲/۱۶۶). [۵۵] رد المحتار علی الدر المختار (۲/ ۷۲). [۵۶] الشرح الكبیر علی مختصر خلیل، ص: ۲۱۳. [۵۷] صفة صلاة النبی ج، ص: ۲۶. [۵۸] صفة صلاة النبی ج، ص: ۲۹.