۱گفتار پنجم: قانون [۲۳]
[۲۳] سخنان مؤلف محترم در مورد قوانین به طور عموم و به ویژه قوانین اسلامی زیاد دقیق نیست. بنابراین، لازم دیدیم که درمورد قوانین یا شریعت اسلامی و ویژگیهای آن مطلب مختصری بنویسیم تا برای همهی خوانندگان محترم روشن گردد: اسلام، آخرین دین خداوند، دین فطرت و زندگی، دین دانش، عدالت، انصاف و ارزشهای اخلاقی، دینی که سراسرش نظام است، نظام اعتقادی صحیح و پیراسته از خرافات، نظام آداب نیک، نظام عبودیت و بندگی خداوند، نظام حکومت و سیاست، نظام سرمایه و اقتصاد، نظام ازدواج و خانواده و احوال شخصی، نظام تعلیم و تربیت مترقی، نظام قضاوت و دادرسی، نظام حقوق و قراردادها، نظام جنگ و صلح و نظام تمامی امور و در یک کلام، دین اسلام عقیده، شریعت، سیاست و حکومت است. و نظام حقوقی در اسلام، همانا جز شریعت اسلامی، چیز دیگری نیست؛ شریعت با این ویژگیها که مجموعهای است از عناصر به هم پیوسته که یک مجموعه را تشکیل میدهد و با اداره تمام شئون حیات فردی و اجتماعی و ایجاد تمدن اسلامی که بر همهی نظامهای وضعی شرق و غرب برتری دارد، عهدهدار سعادت و کمال انسان است. فقهای مسلمان در پرتو قرآن و سنت (دو منبع اساسی اسلام) به شکل گسترده، دقیق و عمیق، در شریعت اسلام تحقیق و بررسی کردهاند و یک نظام علمی کامل را مبتنی بر این شریعت، بنیان نهادهاند. این شریعت دارای مبادی، منابع، مکتب حقوقی خاص، تقسیم بندیهای روشن و علوم زیر مجموعه و مرتبط است. میراث فقهی اسلام، با توجه به مجموعههای فقهی و تألیفات ارزشمند و علوم متعددی که دارد، قابل قیاس با هیچ نظام حقوقی یا شریعت دیگری نیست. خصائص و ویژگیهای شریعت یا قوانین اسلامی: شریعت اسلامی یا قوانین اسلامی دارای خصائص و ویژگیهای است که هیچ یکی از قوانین دنیا، آن ویژگیها را دارا نیست. آنها عبارتند از: الهی و ربانی بودن، جهانی بودن، شمولیت، نوگرایی و جامعیت، عدالت گستری. ۱- ربانیت، الهی بودن: مقصود از «ربانی» بودن اینست که احکام و اساس این شریعت، ساختهی دست بشری نیست که ناتوانی و ضعف پیوسته همراه اوست، و او مؤثرات مختلف زمان، مکان، فرهنگ، وراثت، شخصیت، و عواطف و... تأثیر میپذیرد و تغییر رویه میدهد، بلکه شارع آن خداوندی است که در این هستی خالق و آفریننده است و امور این جهان و موجودات آن به دست او اوست.... کسی که انسان را آفرید و خود نیاز انسان را بهتر از هر کسی میداند، و راه اصلاح او را میشناسد. خداوند متعال میفرماید: ﴿أَلَا يَعۡلَمُ مَنۡ خَلَقَ وَهُوَ ٱللَّطِيفُ ٱلۡخَبِيرُ ١٤﴾[الملك: ١٤] «مگر کسی که (مردمان) را میآفریند، (حال و وضع آنان را) نمیداند، و حال آنکه او دقیق و باریک بینی بس آگاه است». نیز «ربانی» بودن به این معنی است که نخستین و عالیترین هدف این شریعت ارتباط دادن انسان با خداوند است، تا به شایستگی او را بشناسند و اوامرش را رعایت کنند و به نیکویی او را عبادت کنند که هدف از خلقت آنها همین است.... و این البته تنها در عبادات فردی نیست، بلکه شامل سایر احکام شریعت اسلامی در بُعد خانوادگی، سیاسی، قضائی و حکومتی و ... نیز میشود. و به خاطر همین «ربانیت» است که مسلمین در مقابل قوانین و دستورات این شریعت اختیاری از خود نشان نمیدهند و این امر نشان دهندهی ایمان خالصانه و پیوند عمیقی است که با آن دارند... چنانکه خداوند میفرماید: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡ ...﴾[الأحزاب: ٣٦] «هیچ مرد و زن مؤمنی، در کاری که خداوند و پیغمبرش داوری کرده باشند (و آنرا مقرر نموده باشند) اختیاری از خود در آن ندارند ...». ۲- جهانی بودن: منظور از جهانی بودن این است که احکام، اصول، و قوانین شریعت اسلامی، رنگ و بویی انسانی و جهانی داشته و «رحمة للعالمين» است. و برای هدایت همه بشریت آمده است. و شریعت و قانونی برای گروه خاصی از مردم یا برای منطقهای معین از زمین نیست بلکه برای نوع انسان، از آن نظر که انسان است، آمده است، سیاه باشد یا سفید، عرب یا عجم، شرقی یا غربی و... تفاوتی ندارد، همچنین در این شریعت الهی، نژاد پرستی و تعصبهای قومی و قبیلهای و طبقات اجتماعی نقشی ندارد و از نظر آن، مردم همه یکسانند. و این ویژگی در بسیاری از آیات قرآن بیان شده است؛ از آنجمله: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَ ١٠٧﴾[الأنبياء: ١٠٧] «(ای پیغمبر!) ما تو را جز به عنوان رحمت جهانیان نفرستادهایم». ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا كَآفَّةٗ لِّلنَّاسِ بَشِيرٗا وَنَذِيرٗا﴾[سبأ: ٢٨] «ما تو را برای جلگی مردمان فرستادهایم تا مژده رسان و بیم دهنده باشی ... ». ۳- شمولیت و گستردگی: و مفهوم آن این است که شریعت اسلامی مجموعهی قوانینی است، مشتمل بر نظام و احکام و مصالحی که تمامی جوانب لازم برای ساخت و اصلاح فرد و اجتماع را در بردارد. از مسائل مربوط به عقاید و عبادات و اخلاق گرفته تا مسائل مربوط به قوانین مدنی و امور قضائی و مسائل فردی و نظامها و روابط اجتماعی و روابط بین کشورها و امور مربوط به اصول حکومتی و قواعد اقتصادی و پایهها و اساس یک جامعه برتر... تمامی این امور در اصولی دقیق و هماهنگ و در قوانینی الهی و ابدی تدوین یافته است، قوانینی که حیات میبخشد و مرگ را میراند، وحدت میآفریند و از تفرقه و پراکندگی بیزار است و در میان مردم مهر و الفت ایجاد میکند و از پراکندگی و ایجاد کدورت در میان آنها جلوگیری میکند، سازندگی ایجاد میکند و از ویرانی و ویرانگری دوری میگزیند و منع میکند و... از جانب خداوندی مقتدر فرستاده شده است: ﴿وَنَزَّلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ تِبۡيَٰنٗا لِّكُلِّ شَيۡءٖ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُسۡلِمِينَ﴾[النحل: ٨٩] «... و ما این کتاب را بر تو نازل کردهایم که بیانگر همه چیز و وسیلهی هدایت و مایه رحمت و مژده رسان مسلمانان (به منعمت جاویدان الهی) است». ۴- جامعیت و نوگرایی: منظور از جامع و نوگرا بودن، آنست که اصول و قواعد کلی شریعت اسلامی نیازهای مختلف کلیه زمانها را بر طرف میکند و با فرهنگها و تمدنهای امروزی، همراهی کامل دارد، حتی در احکام معاملات و مسائل قانونی و نظام اقتصادی و روابط دول و... در این مورد به ذکر چند مورد میپردازیم: « قرآن کریم» در امور قانونی و قضائی به وضوح بر «اصل عدل» صحه میگذارد، آنجا که میفرماید: ﴿ٱعۡدِلُواْ هُوَ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَىٰ﴾[المائدة: ٨] ﴿وَإِذَا حَكَمۡتُم بَيۡنَ ٱلنَّاسِ أَن تَحۡكُمُواْ بِٱلۡعَدۡلِ﴾[النساء: ۵٨]این اصلی که آیات بالا بر آن تأکید دارند، قاعدهای کلی و ثابت و پابرجاست، که هرگز تغییر نمیکند و دستخوش دگرگونی نمیشود، و عمل به آن در هر شرایط زمانی و مکانی الزامی است. اما وسایل، مقدمات و شرایط عملی کردن آن، در زمانهای مختلف و بخصوص در زندگی نوین تغییر یافته است. بکارگیری و تعمیم «اصل عدالت» در یک دادگاه یا در دادگاههای متعدد، یا با جدایی قوهی قضائیه از قوهی مجریه و مقننه همهی اینها به خاطر تجارب فردی که بشریت به دست آورده، مطرود و متروک شده است. و نخستین هدف شریعت اسلامی، عملی کردن و عمومیت دادن «اصل عدل» است، حال این تعمیم دادن با هر وسیلهای که ممکن باشد یا به هر صورتی که اهل حل و عقد، آنرا چارهاندیشی کنند، یا بر اساس نظام و برنامهای که متخصصین در این رشته آنرا پیشنهاد نمایند، جایز است و این البته تا زمانی است که، دادگاهها «اصل عدالت» را برای آسایش اکثریت قریب به اتفاق به کار گیرند! اما در مورد برخی مسائل دستوری صریح و «نص» خاصی نیامده است، اینگونه مسائل بر اساس «اجتهاد زمانی» از طریق « قیاس صحیح» یا بکارگیری «مصلحه مرسله» و «استحسان» یا سایر ادلهای که بکار بردن آنها بر اساس مشرب فقهی مجتهدین مختلف بوده و آراء و تغییر میدهد، حل میشود... پس در مورد مسائل جدیدی که دربارهی آنها «نص صریح» نیست علمایی که آگاهی کافی دارند، و به تقوی و پرهیزگاری مشهور هستند، اجتهاد میکنند و حکمی که صادر میکنند بر اساس مصالح روز و در راستای اصلاح تمدنها و فرهنگهای جدید میباشد، در همین مورد علمای اصول میگویند: «تغییر و دگرگونی احکام و قوانین (ثانوی) با تغییر زمان ایرادی ندارد». اما مسائلی که در مورد آنها «نص قطعی» بیان شده، مانند اصول عقاید، اصول ایمان، احکام عبادات و تحریم زنا و خمر و ربا و قمار و مانند اینها، قابل اجتهاد و قابل تغییر و تحول نیستند و اگر کسی بخواهد در مورد آنها با دلیلتراشی برای تغییر آنها به اجتهاد روی آورد، تیشه به ریشهی «شریعت اسلامی» زده و با خدا و رسولش به دشمنی برخاسته و از دین خارج و مرتد شده است چنانکه علمای اصول گفتهاند: «در قابل نص قطعی، اجتهاد هیچ موردی ندارد». از جمله مواردی که بیانگر جامعیت و نوگرایی همیشگی این شریعت در طول زمانهاست، اینست که قواعد و قوانین تشریعی خاصی آورده که از نصوص قطعی و وقایع شرعی گرفته شده است مانند: اصل «الضرر يزال» و «الضرر لايزال بالضرر» و «يتحمل الضرر الخاص لدفع الضرر العام» و اصل «الضرورات تبيح المحظورات» و «ما أبيح للضرورة يقدرُ بقدرها» و اصل « درء المفسدة يقدم علی جلب المصلحة». ۵- عدالتجویی مطلق: منظور از آن اینست که هدف «شریعت اسلامی» اقامهی عدل و گسترش برادری و انس و الفت در بین همهی مردم و حفظ جان و مال و آبرو و عقل و خرد آنها و حفظ دین و اخلاق آنهاست. و نیز هدف نهایی آن تحقق بخشیدن به مصالح بندگان در امور دنیا و قیامت است. و البته هدف این شریعت تحقق بخشیدن به مصالح طبقهای خاص یا ملتی خاص جدای از دیگران نیست همچنان که هدف آن عملی کردن مصالح دنیوی با قطع نظر از مصالح اخروی نیست، کاری که قوانین زمینی به آن اشتغال دارند و البته عکس اینهم درست نیست، یعنی همانند بعضی از تفکرات و ادیان تندرو نیست که تنها به جنبههای معنوی و روحی توجه میکنند. و رعایت دقیق و همزمان تمامی این جوانب از یک قانون زمینی که ساختهی دست بشر باشد، محال است. و رعایت آنها به علم و مرحمت خداوند نیاز دارد، چون انسان پیوسته از یک جنبه و زاویه مینگرد و از زوایای دیگر و جوانب دیگر غافل میماند، اما خداوند که با احاطهی کاملی که با همهی اشیاء و همهی جوانب دارد، به جهان مینگرد، اوآفرینندهای دانا و با تدبیر است که رحمت و علمش بر همه چیز سیطره دارد: ﴿أَلَا يَعۡلَمُ مَنۡ خَلَقَ وَهُوَ ٱللَّطِيفُ ٱلۡخَبِيرُ ١٤﴾[الملك: ١٤] « مگر کسی که (مردمان) را میآفریند (حال و وضع آنها را) نمیداند؟ و حال اینکه او دقیق و باریک بین بس آگاهی است؟ اینها بارزترین و روشنترین خصایص و ویژگیهای «شریعت اسلامی» است و شریعتی که «ربانی بودن» ، «جهانی بودن» ، و «شمولیت» در آن جمع شده و در نظامهای قانونی آن ویژگیهای «عدالت گستری»، «تجدد و جامعیت»، نهفته باشد، قطعاً شایستگی بقا و جاودانگی را دارد، و میتواند با انوار حقایق، مدنیت، و عرفان دنیا را روشن کرده و در آسمان بشریت منارههای هدایت و علم و فرهنگ و تمدن را بالا برده و در درون زمان، نشانههای عظمت و بزرگ و قدرت و جاودانگی برجای نهد. در اخیر شایان ذکر است، اگر کسانی ادعای حکومت اسلامی و تطبیق قوانین اسلامی را میکنند اما دروغ گفته و در این امر خیانت مینمایند، و خلاف آن را انجام میدهند، حساب آنها با اسلام جدا است اسلام از اعمال آنها بیزار و مبراست. (مُصحح)