اسرار هزارساله
بیش از هزار سال است که پیشوایان و زمامداران ما دین را بازیچه یا وسیلۀ پیش بردن غرضهای سیاسی و شخصی خود گردانیدهاند. از این رو، دینی که امروز به دست ما رسیده، یک آش شلهقلمکاری از آب درآمده که هر چیزش از یک جاست و از دین چیزی که دارد همان اسم است. توحید و تقوا که حقیقت دین است، از میان رفته؛ شخصپرستی و دروغسازی جای آن را گرفته؛ دین که خود یک راهنمای خدایی است اکنون در جلو راه خدا و زندگی سدی شده و همین نبودنِ راه، خود باعث پیدا شدن این همه کوره راه گردیده.
چه شد که اسلام در نیم قرن، نیمی از جهان را گرفت، ولی در سیزده قرن همواره رو به پستی و اختلاف رفت تا به وضع کنونی رسید؟ چرا به همین کشورهای کنونی دنیا که نگاه میکنیم، میبینیم هر ملتی هر اندازه دیندارتر است، به همان نسبت در زندگی عقبتر است؟ این نیست جز برای اینکه دین در همه جا حقیقت خود را از دست داده و اکنون دکانی برای استفادۀ پیشوایان و آلتی برای مردمفریبیِ این و آن شده.
حال ما اگر بخواهیم راستی به دین خدمتی کنیم، چارهای جز این نیست که اول این دروغها یا زبالههای هزارساله را از جلو برداریم تا راه روشن شود؛ وگرنه با این تبلیغهای خنک و خالی از حقیقت، مردم به چنین دینی رو نخواهند آورد؛ و اگر هم بیاورند، مانند همان پیشافتادگان، برای استفاده و مردمفریبی است؛ و اگر هم راستی پابند شوند، مانند همین بهدامافتادگان، از روی نادانی و چنان که خواهیم دید، برای آنان، اولِ گرفتاری است.
راست است که بیدار کردن چنین مردمی هم که عقل و بلکه حس خود را زیرِ پا، و پردههای عادت و تقلید را بر چشم نهادهاند، و ایستادگی در برابر چنان دیکتاتورهایی که کسی حق ندارد به کفش آنها بگوید کفشک دشوار است، ولی چاره چیست؟
اینجا پای میلیونها مردم آن هم برای دورههای بسیار در کار است، که چه کاری است بهتر از این که ما بکوشیم تا این بندهای گرانی را که مردم ندانسته به دست و پای خود انداختهاند پاره کنیم. دیگران اگر در هزار سال و با آن همه تبلیغ مردم را به این روز انداختند، ما میتوانیم با هزار یکِ آن [= یکهزارمِ آن] صد برابر پیش رویم؛ چرا که آنها این کار را برای مردمفریبی و ریاست میکنند، ولی در اینجا هیچ نظری جز دلسوزی و حقپرستی در کار نیست؛ و از این رو، خدا هم خود پشتیبانش خواهد بود.
اینک من به سهم خود دربارۀ چند موضوع مهم که بیشتر باعث گرفتاری ایرانیان شده، آنچه را که پس از کوششهای زیاد به دست آوردهام، مینویسم و امیدوارم که خوانندگان هم با نظر حقیقتجویی آن را بخوانند؛ اگر ایرادی دارند یادآوری کنند، وگرنه از هر راهی مناسب بدانند در پیشرفت این منظور بکوشند.