حکم ذبایح اهل بدعت و اهل کتاب

حکم ذبیحه‌‌ی مسلمانان، اهل کتاب و اهل بدعت

حکم ذبیحه‌‌ی مسلمانان، اهل کتاب و اهل بدعت

قبل از شروع به این بحث لازم است چند اصطلاح عربی را که به خاطر ثقیل شدن کلام از آوردند معنای فارسی آن‌‌ها خودداری کرده‌‌ایم، در همین جا معنا نمائیم تا ذهن خوانندگان عزیز با آن‌‌ها آشنایی یابد:

مذکی: شخصی است که حیوان را می‌‌کشد.

ذبح یا نحر: عمل کشتن حیوان.

ذبیحه: حیوان کشته شده.

تذکیه: کشتن حیوان.

سخن را در مورد حکم ذبیحه‌‌های اهل بدعت، از این‌‌جا آغاز می‌‌کنیم که این مسئله در بحث احکام کشتار شرعی، بحث فرعی و وابسته به بحث اصلی است و اکثر مدار این بحث بر روی شخص مذکی تمرکز دارد و اگر شخص مبتدع، اهلیت ذبح و کشتن شرعی را داشت، کشتارش حلال است و اگر چنین نبود، حرام است.

با رجوع به اصل مسئله در کتاب‌‌های فقهی، در می‌‌یابیم که علما در مورد شروطی که شخص مذکی باید داشته باشد تا ذبیحه‌‌اش حلال باشد، اختلاف دارند، که این اختلاف‌‌شان اکثر شرط‌‌ها را در بر گرفته و در نهایت فقط بر روی یک شرط در مذکی اتفاق نظر پیدا کرده‌‌اند و آن هم دیانت و دین‌‌داری شخص مذکی است.

و این شرط، شرط اصلی و مهم در این بحث است و موضوع بحث‌‌مان نیز تحقیق حکم در مورد ذبیحه‌‌ی شخص مبتدع، برای مترتب کردن حکم حرام یا حلال بر آن است، پس بحث را خلاصه و کوتاه می‌‌آوریم و شرط‌‌های دیگر را که شروطی اساسی نیستند و نیازی هم به آن‌‌ها نمی بینیم، وا گذاشته و به بحث‌‌شان نمی‌‌پردازیم.

مقصود از دیانت چیست؟ چهارچوبه‌‌های آن چیست؟ نزد علما دارای چه معنا و مفهومی است؟ بعضی از علما دیانتی را که برای حلال بودن ذبیحه‌‌ی شخص مذکی شرط دانسته‌‌اند، بر صاحب دین آسمانی بودن -مسلمان یا اهل کتاب و امثال این‌‌ها- حمل کرده‌‌اند.

بعضی دیگر گفته‌‌اند: شخص ذبح کننده باید دارای دینی توحیدی و اعتقادی -مسلمان- یا دین توحیدی دعوی -اهل کتاب- باشد.

آن‌‌گونه که پیداست در این دو تعبیر، معنا و مفهوم واحدی گنجانده شده و فقط الفاظ مختلفند، پس نتیجه گرفته می‌‌شود که شرط مورد نظر در شخص مذکی مبتدع، این است که باید مسلمان یا اهل کتاب -یهودی و نصرانی- باشد، پس از این دایره اشخاص مبتدعی که بدعت‌‌شان سبب کفر، شرک و ارتداد می‌‌شود، خارج شده اند.

پس دو نتیجه می‌‌توان گرفت:

۱. حلال بودن کشتار دست مسلمانان و اهل کتاب

۲. حرام بودن کشتار دست غیر آن‌‌ها؛ از جمله، مشرکان، مرتدان، کافران و امثال آن‌‌ها.

در پایین دلایل اثبات این تقسیم بندی را به ترتیب آورده‌‌ایم و همراه آن‌‌ها، کلام اهل علم را که تمام کننده و شرح دهنده‌‌ی آن دلایل هستند، ذکر کرده‌‌ایم.