پاسخ به این شبهه:
۱- تردید نیست که خداوند متعال مارا به تدبّر در قرآن کریم فرمان داده، چنانکه میفرماید: ﴿كِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَيۡكَ مُبَٰرَكٞ لِّيَدَّبَّرُوٓاْ ءَايَٰتِهِۦ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾ [ص: ۲۹].
و به کسانیکه در قرآن تدبّر نمیکنند اعتراض کرده، چنانکه میفرماید: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ أَمۡ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقۡفَالُهَا﴾ [محمد: ۲۴].
و کسانی از اهل کتاب را که کتاب خودرا بدون فهم و تدبر میخوانند عیب گرفته است چنانکه میفرماید: ﴿وَمِنۡهُمۡ أُمِّيُّونَ لَا يَعۡلَمُونَ ٱلۡكِتَٰبَ إِلَّآ أَمَانِيَّ وَإِنۡ هُمۡ إِلَّا يَظُنُّونَ﴾ [البقرة: ۷۸].
از این رو صحابه به استنباط مفاهیم و نشانههاییکه شارع در قرآن و سنت به آن تصریح نکرده فرا میخوانند، و ابن مسعود قرآن کریم را اینگونه توصیف میکند: سفره الله است، پس تا جاییکه میتوانید از سفره الهی فرابگیرید، میگوید: (شگفتیهای آن به پایان نمیرسد...) [۱۱۲].
و تابعین از قرآن مفاهیمی استنباط میکرد که صحابه ذکر نکرده بودند، آنان تفسیر قرآن را از صحابه آموخته بودند و نیز سنت را از آنها فراگرفته بود، گرچه در پارهای از احادیث با زبان استنباط و استدلال سخن میگویند، و استنباط ثمرۀ تدبّر و اندیشیدن است و تدبر ثمرۀ درک معنی و دلالت آن است.
و بنابراین التزام به فهم سلف از نصوص، مخالف فرمان الهی نیست، و اگر چنین میبود پیروان سلف اولین کسانی بودند که با آن مخالفت میکردند همان طورکه در سخن و عمل با کسانیکه میگویند دروازۀ اجتهاد باید بسته باشد مخالفت کردهاند.
بلکه در واقع آنها هستند که به ضرورت تدبر در قرآن و به کارگری عقل و اندیشه در فهمیدن معانی و باریکیهای آن و استنباط احکام از نصوص آن فرامیخوانند، اما بغوی میگوید: به بعضی از علم تلاوت و درایت میتوان رسید، و آن نص و متن است، و پارهای از علم با استنباط به دست میآید که این یعنی قیاس بر معنای که در نصوص نهفته شده است [۱۱۳].
۲- التزام به فهم سلف استنباط و تدبّر را ضابط مند میکند و مسیر آن را مشخص و آن به سمت درست هدایت میکند، تا کسی به ناحق مفهومی برای کلام خدا ورسول او و شریعت و دین به نام استنباط وغیره، درست نکند، چنانکه صوفیان و دیگر گروههای گمراه و باطنیه در اشارات و یاوههای خود چنین کردهاند و روشن است که هرکسی برای قرآن و حدیث تفسیری علاوه از آنچه صحابه و تابعین گفتهاند ارائه کند بر خداوند دروغ بسته است و در آیات الهی راه الحاد را در پیش گرفته و سخنان را از جای آن تحریف کرده است. و چنین چیزی گشودن دروازۀ کفر و الحاد میباشد، و بطلان آن قطعی و مسلّم است [۱۱۴].
۳- آنچه در گذشت در مورد فهمی است که سلف برآن اتفاق کردهاند و یا حداقل در آن اختلافی از آنها ذکر نشده، اما آنچه سلف در فهم آن اختلاف کردهاند و اختلاف از آنها نقل شده در این اگر بعدیها اجتهاد کنند و از اقوال آنها آن را که به صحت نزدیکتر است انتخاب کنند، اشکالی ندارد.
۴- التزام به فهم سلف صالح شرط اساسی صحت استنباط و تدبر صحیح است، و همان طورکه پیشتر گفته شده برای تدبر و استنباط شناخت معنی درست لازم است، و این شناخت باید بر تدبر و استنباط مقدم باشد، و به معنی صحیح همان است که سلف ازآن نص فهمیدهاند. از این رو علما برای استنباط صحیح شرایط و ضوابطی بیان کردهاند، چنانکه میتوان به سخنان شیخ الاسلام ابن تیمیه [۱۱۵] و ابن قیّم [۱۱۶] و شاطبی [۱۱۷] و از متأخرین علال الفاسی [۱۱۸] وغیره در این مورد اشاره کرد.
و این ضوابط در نکات ذیل متبلور است:
أ- مفهومی که استنباط شده با آنچه از صحابه در تفسیر آیه نقل شده تضاد نداشته باشد. چون اگر با آن متضاد باشد به معنی این است که صحابه قرآن را غلط فهمیدهاند و بر جهالت و گمراهی اجماع کردهاند، که بطلان چنین مطلبی مسلّم و آشکار است. و معنی شرط اول و دوم که ابن قیّم به آن اشاره کرده همین است [۱۱۹].
چون استنباط تابع معنی صحیح آیه میباشد و برآن استوار است، پس معنی که از آن استنباط میشود باید صحیح و ثابت باشد و باید استنباط با مفهوم آیه پیوند و تلازم داشته باشد، و نباید استنباط از آیه تفسیر مطلق آن و معنی آیه فقط منحصر به آن باشد.
قرطبی میگوید: (تفسیر ظاهر نخست باید بر اساس نقل و سماع باشد تا غلط تفسیر نشود، سپس دایره فهم و استنباط گسترش خواهد یافت، و اینگونه راهی برای رسیدن به باطن قبل از حاکم کردن ظاهر نخواهد بود [۱۲۰].
چون کسانیکه ادعا میکنند اسرار قرآن را فهمیدهاند و تفسیر ظاهری را نمیپذیرند، مانند کسی هستند که میخواهند بدون گذشتن از درب به وسط خانه رسیده باشند [۱۲۱]. و معنای صحیح و ظاهر آیه همان است که سلف فهمیدهاند.
ب- استنباط موافق و مطابق زبان عربی باشد که زبان دین و امت است، و این از دیدگاه شاطبی اولین شرط است، و مفهوم آن و شرط سوم را که ابن قیم ذکر کرده شامل میشود.
شاطبی میگوید: هر مفهومی که از قرآن استنباط شده باشد و بازبان عربی منطبق نباشد از علوم قرآن به شمار نمیآید، و اگر کسی چنین ادعای در قرآن بکند دعوایش باطل است [۱۲۲].
ج- استنباط شاهدی موافق از قرآن و سنت داشته باشد، و این شرط دومی است که شاطبی ذکر کرده، و بعضی اضافه کردهاند، تحمیل شود [۱۲۳].
۵- بنابراین، این مقوله که ایجاد فهمی جدیدی براین نص شرعی که سلف آن را نگفته است نیاز به توصیه دارد:
أ- اگر مقصود از آن استنباطی اموری که با فهم سلف تضادی ندارد و از آن تخطئه گذشتگان لازم نمیآید، چنین با شرایط قوت دلیل ممکن است، چون شگفتیهای قرآن تمام نمیشود و رسول اکرم ج صاحب جوامع الکلام بود، و تا اکنون همواره مسلمین از قرآن و سنت مفاهیم جدیدی استنباط میکنند و این فضل الله است به هرکسیکه بخواهد میبخشد.
ب- اگر مفهوم استنباط شده با آنچه سلف فهمیدهاند مخالف باشد پذیرفته نیست، چون لازمه آن این است که جهالت و خطا به امت در قرآن برتر نسبت داده شود، چون امت محمد ج برگمراهی اتفاق نمیکند.
۶- و بنابر آنچه گذشت التزام به فهم سلف به هیچ وجه مانع تدبر در قرآن نخواهد بود بلکه تدبر را ضابط مند میکند و مسیر آن را تصحیح میکند، و از زمینههای تدبر و استنباط امور ذیل است:
أ- از جهت دلالت نصوص بر چارهای مفاهیم دیگریکه با فهم سلف مخالف نیست.
ب- و از جهت استنباط احکام برای رخدادهای جدید از این نصوص و دلالت آن بر بعضی از احکام.
ج- و از جهت انتخاب و ترجیح از مفاهیمی متعددی که سلف استنباط کردهاند.
د-و از جهت حالت خود خواننده با این آیات که خودش در اجرای و انطباق آن در کجا قرار دارد؟ و این قسمت فهمی از تدبر است که بسیاری از طلاب علوم دینی چه برسد به دیگران از آن غفلت ورزیدهاند.
[۱۱۲] مصنف عبدالرزاق. ح۲۰۱۷، و الزهد ابن مبارک ۸۰۸، و سنن سعید بن منصور، ح۷، و مستدرک حاکم، ۱/۵۵۵، ۵۶۶، و البانی در الصحیحة ۶۶۰، ۲/۲۶۸. و در ضیعف الجامع، ح۲۰۲۳، (۱/۲۰۲). [۱۱۳]معالم التنزیل. ۲/۲۰۵۵. [۱۱۴] مجموع الفتاوی. ۱۳/۲۴۳. [۱۱۵] حواله سابق، ۱۳/۲۴۱-۲۴۲. [۱۱۶] التبیان فی اقسام القرآن. ۱/۱۶۸-۱۶۹. [۱۱۷] شاطبی. ۴/۲۳۲. [۱۱۸] مقاصد الشریعه. ۹۱. [۱۱۹] ضوابط استعمال المصطلحات العقدیه. دکتر العتیبی. ص۲۴۶. [۱۲۰]الجامع الاحکام القرآن. ۱/۵۹. [۱۲۱]الاتقان. سیوطی. ۲/۲۶۷. [۱۲۲]الموافقات. شاطبی. ۳/۲۲۴. محقق: مشهور بن حسن. [۱۲۳]معالم الاستنباط فی علم التفسیر. نایف الزهرانی. ص۲۸.