پاسخ به شبهه ششم:
این شبهه با توجه به مطالب گذشته در امور ذیل خلاصه میشود:
۱- مقدس شمردن اقوال سلف و آنچه از آنها نقل شده، در حرکت هدفمند نقص ایجاد میکند.
۲- دلیل این تقدس تعظیم نصوص است و به دلیل تاثیر پارهای از نصوص است که گذشته را با بهتر بودن ربط دادهاند. و علت دیگر آن غریزه احترام گذاشتن به پدران و نیاکان و تعظیم علم و فرهنگ به ارث ماند از گذشتگان است.
۳- نمیتوان از اندیشه به ارث مانده از گذشتگان استفاده کرد مگر آن این تقدس زدوده شود و دیدگاه و مفهوم فکری از افراد سلف پاکسازی شود.
پاسخ:
اولاً: این تقدس و تعظیمی که از سوی سلفیگری برای نصوص انجام میگیرد از ویژگیهای این شیوۀ فکری است که آن را از سایر شیوههای فکری هواپرستان و بدعت گذاران ستایز مینماید، شیوههای فکری که امیال بشری را تقدس دادهاند تا از هیبت و عظمت نص شرعی بکاهند.
تقدس نصوص نتیجۀ تعظیم الله و مقدس شمردن او تعاون و تعظیم پیامبرش ج و پذیرفتن امر الله و رسول است.
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡۗ وَمَن يَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلٗا مُّبِينٗا﴾ [الأحزاب: ۳۶].
و میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُقَدِّمُواْ بَيۡنَ يَدَيِ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۖ وَٱتَّقُواْٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٞ﴾ [الحجرات: ۱].
و میفرماید: ﴿ذَٰلِكَۖ وَمَن يُعَظِّمۡ حُرُمَٰتِ ٱللَّهِ فَهُوَ خَيۡرٞ لَّهُۥ عِندَ رَبِّهِۦۗ وَأُحِلَّتۡ لَكُمُ ٱلۡأَنۡعَٰمُ إِلَّا مَا يُتۡلَىٰ عَلَيۡكُمۡۖ فَٱجۡتَنِبُواْٱلرِّجۡسَ مِنَ ٱلۡأَوۡثَٰنِ وَٱجۡتَنِبُواْ قَوۡلَ ٱلزُّورِ﴾ [الحج: ۳۰].
و میفرماید: ﴿ذَٰلِكَۖ وَمَن يُعَظِّمۡ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقۡوَى ٱلۡقُلُوبِ﴾ [الحج: ۳۲].
و در این مورد نصوص بیشمار آمده است.
دوم: از نشانههای تعظیم این نصوص این است که از تحریف گزافکاران و تاویل جاهلان و دستبرد باطلگرایان حمایت شوند، و این میطلبد که این نصوص همانگونه فهمیده شوند که اصحاب رسول الله آن را فهمیدهاند و در زمان نزول آن بود و کلمات و معانی آن را تروتازه از رسول خدا فراگرفتهاند، بدون آن که با امیال بشری و اجتهادات آنها آلوده شود، و سپس به همین صورت شاگردانشان از تابعین و پیروانشان آن را از آنها گرفتهاند.
سوم:خداوند به فضیلت سلف صالح شهادت داده و آنان را ستوده است و همچنین پیامبر ج به برتری آنان گواهی داده و الله و رسول او به پیروی از راه آنان و اقتدا به آنها امر کردهاند، پس پیروان سلفیت فرمان الله و رسول را تعظیم کرده و آن را مقدم میدارند.
چهارم: این تعظیم در چارچوب ضوابط شرعی قرار دارد که اجازه نمیدهد به غلو و عصمت و بدعتگذاری و یا ستم، و تحقیر کشانده شود.
پنجم: تعظیم فهم و درک سلف تا آگاهانه نبود و به خاطر این نیست که آنان پدران و نیاکان میباشند و اگر چنین میبود این تعظیم از آنها عبور میکرد و تا مشرکین امتداد مییافت چنانکه ناریونالیستها اینگونه هستند، و همچنین اگر چنین میبود از خلف شروع میشد و از پدران نزدیک و فهم آنها بر فهم و استنباط متقدمین مقدم قرار گرفت.
و بلکه این تعظیم فقط به خاطر معیارهای شرعی است که نصوص برآن دلالت دارد، و همه بر فضیلت آنها اجماع کردهاند و اتفاق نمودهاند که آنان در علم و عمل و ایمان و عقل و دین و عبادتگوی سبقت را از همه بوده و برهمگان مقدم میباشند [۱۶۴].
و دلالت معقول و سنجش درست را هم به مورد بالا باید اضافه کرد. [۱۶۵]
پس سلفیگری مسلکی است که مستند آن کتاب سنت میباشد و عقل و اجماع است آن را تأیید مینماید [۱۶۶]. و تجربه و تاریخ نیز به حقانیت آن گواهی میدهد.
پس متأخرین نمیتواند بهاندازه متقدم در علوم شرعی راسخ و دارای دانش عمیق باشد، پس فراگیری صحابه به علوم شرعی را نسبت به فراگیری تابعین بیشتر است و همینطور آنها نسبت به بعدیها [۱۶۷]و تجربه هم ثابت میکند که هیچ مسئله که با سلف در آن مخالفت شده نبوده مگر اینکه روشن شده که حق به جانب سلف بوده است [۱۶۸].
و همچنین اتفاق نظر داشتن آنها در اعتقاد و اصول دین و اصول منهج و احکام بزرگ علمی، بزرگترین دلیل بر حق بودن آن است و بلکه «آیا دلیلی روشنتر ازاین بر حقانیت وجود دارد» [۱۶۹].
ششم: هر شیوۀ فهمی از قرآن و سنت که فهم و درک سلف صالح را معیار قرار نمیدهد منهج و شیوه ناسالمی خواهد بود و درها را کاملاً میگشاید تا هرکس هر سخن ناحقی که میخواهد به خدا و دینش نسبت دهد.
و اینجاست که دین و نصوص آن بازیچهای در دست هواپرستان خواهد بود، و هرج و مرج نصوص را فراخواهد گرفت، به گونهای معانی نصوص به تعدد خوانندگان آن متعدد خواهد بود، و ازآن دینی پدید خواهد آمد که هر نامی جز دین اسلام میتواند برآن نهاد [۱۷۰].
و مردم در مورد قرآن و سنت دچار اشتباه خواهند شد، و بدعت و سنت وحق و باطل در آمیخته خواهند شد، و دروازۀ اختلاف و تفرقه مذموم که اسلام برای از بین بردن آن در نطفه و بستی همه راههایی که به آن میانجامد، آمده است گشوده خواهد شد. و قرآن قسمت قسمت خواهد شد و هر گروهی به آنچه دارند شادمان خواهند بود.
و همه اینها به تضعیف نص شرعی و غیر موثّر بودن خواهد انجامید و این هدف استراتژیک اغلب مذاهب معاصری است که به باز خوانی نص و فهم آن فرا میخوانند.
هفتم:پیروان این مدرسه فکری را میبینم که در مقابل کاستن از جایگاه سلف خلف و متکلمین و فلاسفه را تعظیم کرده و اهمیت میدهند، و همواره به اقوال آنها استفاده میکنند و در فراگیری و استنباط بر روش آنها اعتماد و تکیه مینمایند، متکلمین مانند جوینی و غزالی و ابن رشد و رازی و محمد عبده و افغانی وغیره [۱۷۱].
و کمتر از آثار و روایات سلف صالح یعنی صحابه و پیروانشان استشهاد میکنند مگر اینکه به نفع چیزی باشد که میخواهند ثابت کنند، آنگاه میبینم که آن را خیلی تکرار مینمایند، و گاهی مفهومی را به آن تحمیل میکنند که احتمال آن را ندارد، مانند اینکه استشهاد میکنند که عمر س مصلحت را بر نص در سالی که قحط سالی بود مقدم کرد [۱۷۲].
در صورتی که اگر واقعاً ثبوت چنین کاری از حضرت عمر صحت داشته باشد، ایشان س به این نص عمل کرد، که حدود را با شبهات دفع کنید [۱۷۳]. در صورتیکه آنچه از عمر روایت کردهاند صحت ندارد. بنابراین نیازی به توجیه آن نیست و زمانی باید به توجیه آن میپرداختیم که ثابت میشد.
آنچه ابن قیم میگوید بر اینها منطبق میشود: "و به دلیلی مفتی و حاکم نمیتواند به قول فلان و فلان متأخرین که مقلدین ائمه هستند فتوا بدهد و حکم کند و رأی و ترجیح اورا مستدل خود قرار دهد، و فتوا و حکم بخاری و اسحاق و.... را ترک میکند بلکه براین باور است که قول علمای متأخرین مقلد باید بر فتوای ابوبکر و عمر و عثمان و علی و ابن مسعود مقدم باشد، و فقهای صحابه را نام برده است.
معلوم نیست چنین کسی وقتی اقوال صحابه را با اقوال و فتاوای مقلد متأخرین برابر بداند چه عذری نزد الله خواهد داشت، چه برسد به اینکه اقوال و فتاواهای آنان را بر اقوال و فتاوای صحابه ترجیح دهد [۱۷۴].
و مشخص است که روایات و فتاواهای سلفی به استفاد از آرای متأخرین و فتواهایشان سزاوارتراند و نسبت نزدیک بودن آن به حق و درستی به نسبت نزدیکی آنها به دوران رسول الله میباشد، و فتواهای صحابه اولی تر از فتاوای تابعین، و فتاوای تابعین اولی تر از فتاوای تابع تابعین و همینطور در نسلهای بعدی. هر چند دوران به رسول الله نزدیکتر باشد درستی غالبتر است، و این حکم برحب جنس است نه فرد فرد مسایل...
اما برتری داده شدهها در عصر متقدم از برتری داده شدهها در عصر متأخر بیشترند و اینگونه حقانیت و درستی در اقوالشان از حقانیت و درستی در اقوال بعدیها بیشتر است، و تفاوت علوم متقدمین و متأخرین مانند تفاوت آنها در فضل و دیانت است [۱۷۵].
به هرحال هر خلفی سلفی دارندو انسان بر دین دوستانش میباشد، هریک باید نگاه کند که با چه کسی دوستی میگیرد [۱۷۶].
و خداوند متعال میفرماید: ﴿ٱلۡأَخِلَّآءُ يَوۡمَئِذِۢ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوٌّ إِلَّا ٱلۡمُتَّقِينَ﴾ [الزخرف: ۶۷].
[۱۶۴] مجموع الفتاوی. ۴/۱۵۸. [۱۶۵] فهم السلف الصالح... ص۷۱-۸۸. [۱۶۶] موقف الاتجاه العقلانی. ص۳۷۸. [۱۶۷] ن ک: الموافقات. ۱/۷۴. [۱۶۸] نقض المنطق. ص۸. [۱۶۹] الحجه فی بیان المحجة لقوام السنة. ۲/۲۲۴. [۱۷۰] القراءة الجدیدة للنص الدینی. دکتر عبدالحمید النجار. ص۱۵۸. و ن ک جنایة العصرانیین الاسلامی علی النص الشرعی. [۱۷۱] ن ک موقف الاتجاه العقلانی. ص۳۷۷. [۱۷۲] مصنف ابن ابی شیبه. ۱۰/۲۷، و مصنف عبدالرزاق. ۱۸۹۹۰ و (۱۸۹۹۱) با اسانید ضیعف و البانی آن را در الارواء، ح:۲۴۲۸. ضعیف قرار داده است. [۱۷۳] از رسول اکرم روایت شده ابن عدی و غیره از عمر بن عبدالعزیز به صورت مرسل روایت کرده اند. و ترمذی، ح:۱۴۲۴، ۱/۳۳. و دارقطنی در سنن خود، ص۳۲۴ آن ضعیف شمرده. و مستدرک حاکم. ۴/۳۸۴-۳۸۵. و خطیب. ۵/۳۳۱ به روایت عایشه با سند ضعیف و البانی در الضعیف ۲۱۹۷، ۵/۲۲۲. و در الارواء، ح۲۳۶، ۱۳۵۵. و در ضعیف الجامع ۲۵۸ و ۲۵۹ بیان کرده است. و ابن باز میگوید طرق حدیث ضعیف است و لی مجموع آن یکدیگر را تقویت میکند و حسن لغیره است. سایت رسمی شیخ بن باز. ح:۲۵. [۱۷۴] إعلام الموقعين ۴/۱۱۸. [۱۷۵] إعلام الموقعين ۴/۱۱۸. [۱۷۶] ابو داود. ح:۴۸۳۳. (ادب: ۱۶). و ترمذی، ح: ۲۳۷۸. زهد: ۱۴۵. و میگوید: (حسن غریب). و مسند احمد. ۲/۳۰۳، ۳۳۴. و البانی در تخریج مشکاة. ح: ۵۰۱۹.