شبهه پنجم
که فهم سلف منجر به ایستایی عقل و حرکت علمی میشود
با اینکه تاکید میکنند که "عقل اولین ادله است و نه تنها اولین بلکه اساس است که درستی ادله را از روی آن میتوان فهمید [۱۲۴]، و قرآن را بزرگ میداند و گوشزد میکند که به آن عمل شود و مرجع قرار گیرد" [۱۲۵].
اما احتمال تناقض میان عقل و نقل را وارد میدانند، و میگویند "اگر روشن شد که بین ظاهر نص و برهان عقل تعارضی وجود دارد باید نص را تاویل کرد به گونهای که با برهان عقل همآهنگ شود" [۱۲۶].
از این رو دکتر احمد کمال ابوالمجد به توسعه دایرۀ عقل و جمال دادن به آن تا نقش خود را در میدان تشریع بازی کند فرامیخواند، [۱۲۷] و بر این باوراست که: "بحران واقعی در فرهنگ معاصر ما این است که عقل را از تخت حکومت پائین آوردهاند" [۱۲۸].
سپس آنچه را که او (مدرسه جمود) مینامد که از خصوصیتهایش "استغراق کامل در نصوص... و آن را اتباع میشمارند و نه بدعت گذاری". و منهجی که شیوه آن در اینکه شریعت حاکم است نه محکوم و مومنان باید احکام کلی و جزئی آن را اجرا کنند طعنه میزند [۱۲۹].
سپس پیرامون این مدرسه فکری توضیح میدهد و میگوید: (ما اعتراضات خودرا به ساختارهای فکری این منهج یعنی -منهج سلفی- پنهان نمیکنیم و باور داریم که این منهج و شیوه منجر به ناتوان شدن تمدن اسلامی و پائین آمدن جایگاه مسلمین خواهد شد) [۱۳۰].
بنابراین دکتر عبدالجواد یاسین به بازخوانی نصوص قرآن و سنت فرامیخواند اما تاکید میکند که نه به مفهوم سلفی آن که بیشتر آن را حجم زیاد روایات و احادیث تقریباً تشکیل میدهد و باید منابعی که نص نیست و سلفیت نصوص بر آن اعتماد کرده کنار زده شود و آنچه با عقل مخالف است دور گذاشته شود [۱۳۱].
[۱۲۴] تیارات الفکر الاسلامي د.عمارة ص۷۰، و قرضاوی المراجعة العلیا للقرآن والسنة ص۳۵۲. [۱۲۵]القرآن و السلطان، د.فهمی هویدی ص۴۹. [۱۲۶]الدولة الإسلامیة بین العلمانیة والسلطة الدینیة د. عماره، ص۱۶. و ن ک المرجعة العلیا، ص۱۲۲، ۱۲۳. [۱۲۷]حوار لا مواجهة ص۱۳. [۱۲۸]حوار لا مواجهة ص۳۶ و ۴۴. [۱۲۹] حواله مذکور ص ۳۸ و ن ک تجدید الفکر الاسلامی. [۱۳۰] حوار لا مواجهة ص۳۹. [۱۳۱] حوار لا مواجهة ص۳۹.