حجيت فهم سلف و پاسخ به شبهات مخالفين

پاسخ به شبهه هشتم:

پاسخ به شبهه هشتم:

۱- این ادعا که موروث حکم مجملی است که احتمال حق و باطل و درستی و نادرستی در آن می‏رود، ادعای درستی است، و وقتی مقصود از موروث معنای فراگیر آن باشد یعنی همه علوم و دیدگاه‏ها و اجتهادات معرفتی و... که گذشتگان به ارث گذاشته‌اند. دراین صورت ما همه می‏گوئیم احتمال درستی و نادرستی درآن هست.

۲- بنابراین باید حق و باطل را ازاین موروث معرفتی جدا کرد و بین درست و نادرست فرق گذاشت.

۳- این فرق گذاشتن باید بر اساس یک مرجعیت ثابت و معیار دقیق و روش درستی باشد که این معارف و موروثات با آن سنجیده می‏شود انجام گیرد، آنگاه درست از نادرست و حق از باطل مشخص خواهد شد. نه اینکه این فرق گذاشتن بر اساس هوای نفس باشد و آنگاه مطالب دلچسب از موروث گرفته شود و غیر از رد شود چنان‏که متجددین همین کار را می‏کنند.

۴- همه قبول دارند که وحی معصوم (قرآن و سنت) مرجع اساسی برای این جدا کردن است و آن یک معیار حق و معصوم است، و خداوند به ما فرمان داده که به هنگام اختلاف به آن مراجعه کنیم.

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِيلًا [النساء: ۵۹].

﴿وَإِذۡ نَادَىٰ رَبُّكَ مُوسَىٰٓ أَنِ ٱئۡتِٱلۡقَوۡمَٱلظَّٰلِمِينَ [الشعراء: ۱۰].

و فهم صحابه و پیروان‏شان در فهم این وحی به این مرجعیت ملحق می‏شود، که چگونه فهمیده‌اند و چطور آن را اجرا کرده‌اند، چون رسول اکرم وقتی تفرقه و تعدد مناهج و شیوه‏ها را بیان کرد معیار شرعی را که بوسیله آن حق از باطل مشخص می‏شود را اینگونه بیان کرد: «آنچه من و اصحابم برآن هستیم» [۱۸۸].

و آن راه مومنانی است که خداوند مارا به پیروی نمودن از آنها فرمان داده است.

﴿وَمَن يُشَاقِقِ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ ٱلۡهُدَىٰ وَيَتَّبِعۡ غَيۡرَ سَبِيلِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ نُوَلِّهِۦ مَا تَوَلَّىٰ وَنُصۡلِهِۦ جَهَنَّمَۖ وَسَآءَتۡ مَصِيرًا [النساء: ۱۱۵].

و دیگر دلایلی که بیانگر این است که باید به فهم آنان -رضوان الله علیهم- در وحی، ملتزم باشیم.

۵- بنابر آنچه گذشت پس فهم سلف صالح از نصوص از موروث حق است نه باطل، و فهم آن بهترین نمونه فهم و درک از وحی است که اجرای عملی اسلام بر اساس آن فهم بوده است، که سزاوار است برای بعدی‏ها نمونه و سرمشق باشد.

و شیخ الاسلام / موضع شرعی در برابر این موروث را توضیح می‏دهد و می‏گوید: حقی که هیچ باطلی در آن نیست آورده‏های پیامبران از الله است، و ما آن را از روی کتاب و سنت و اجماع می‏شناسیم، و مطالبی که در مورد آن پیامبران از سوی الله سخنی نیاورده‌اند، یا آورده‌اند ولی ما راهی برای اطلاع یافتن از آن نداریم، در آن حق و باطل است؛ پس بنابر این حجتی که پیروی کردن از آن واجب است کتاب و سنت و اجماع می‏باشد [۱۸۹].

سپس بیان نموده که حجت بر اساس دو اصل متبنی است:

۱- این چیزی است که پیامبر آورده.

۲- هر آنچه پیامبر آورده پیروی از آن واجب است.

اولی یک مقدمه علمی است که مبنای آن بر دانستن اسناد و دانستن متن می‏باشد و این برای کسانی است که به قرآن و سنت و اجماع از لحاظ و معنی و اسناد و متن آگاهی و دانش دارند.

و دومی ایمانی است که ضد آن کفر و نفاق است و بعضی از متکلمان و فلاسفه و متأمره و صوفیان به علت بعضی از کا‏رهایی که رسالت را عیب‏جویی می‏کند وارد کفر و نفاق شده‌اند..

و سپس بیان داشته که علاوه از آن یا از پیامبران روایت شده است یا نشده؟

اگر روایت شده اسرائیلیاتی که در دست مسلمین و دست اهل کتاب می‏باشد را شامل می‏شود و در آن حق و باطل به هم آمیخته شده است، رسول اکرم می‏فرماید: «هرگاه اهل کتاب سخنی گفتند نه تصدیق‏شان کنید و نه آنان را تکذیب نمائید، چون اگر تصدیق کنید ممکن است سخن باطلی گفته باشند و اگر تکذیب کنید شاید سخن حقی گفته باشند».

اما اگر موافق با آنچه می‏دانیم باشد روایت می‏شود چون تاکیدی است بر دانش ما و مشخص شده که حق است. اما اثبات یک حکم فقط از یک روایت اسرائیلی جایز نیست.

دوم: آنچه از فلاسفه نخستین و امثال‏شان روایت می‏شود، و آنچه در خواب یا بیداری به دل مسلمین می‏آید.

و آنچه قیاس‏های اصلی و فرعی نشان‏گر آن است و آنچه بزرگان این امت علما و پادشاه‏هان آن گفته‌اند، دراین تقلید و قیاس و الهام حق و باطل هست نه همه را می‏توان رد کرد و نه همه را می‏توان پذیرفت...

بلکه آنچه از آن موافق حق باشد پذیرفته می‏شود و آنچه باطل باشد پذیرفته نخواهد شد. [۱۹۰]

و علمای سلفی در گذشته و حال بررسی منتقدانه شان از موروث بشری به همین گونه بوده است که مفید مانند فهم سلف از نصوص را برداشته و نصی مانند بسیاری از افکار بدعت گذاران و هواپرستان را دور انداخته است.

بنابراین، پایبند نبودن به انصاف و روشمندی در تعامل با موروث و آن را یک مجموعه واحد قرار دادن و شمردن فهم از صحابه از نصوص به عنوان موروثی که باطل هم در آن هست و می‏توان آن را دور انداخت، و مفهوم جدیدی از نصوص شرعی ارائه کرد که قرن‏های صدر اسلام آن را نمی‏شناخته‌اند، و یا مفهومی گزینشی و استوار بر اساس امیال و هواپرستی، یک خیانت و ستم است. اما اینکه به همین بهانه بخواهی آن را کاملاً کنار بگذاریم این یعنی اینکه باید دینی غیر از اسلام جستجو کنیم.

[۱۸۸] ترمذی. ح۵۱۸/۲۶. مستدرک حاکم ۱/۱۲۸، ۱۲۹. و البانی در الصحیحة. ح:۲۰۳. [۱۸۹] مجموع الفتاوی. ۱۹/۵-۷. [۱۹۰] مجموع الفتاوی. ۱۹/۵-۷.