چرا اهل سنت در مرزها زندگی می کنند؟

ایران بعد از سقوط خلاف عباسی

ایران بعد از سقوط خلاف عباسی

در زمان خلافت عباسی‌ها ایران جزوی از خلافت اسلامی بود. بعد از حمله‌ی مغول‌ها و ترکان تاتار به خلافت اسلامی و بعد از سقوط بغداد عملاً خلافت اسامی از بین رفت و مغول‌ها و تاتارها بر بیشتر مناطق اسلامی حکومت کردند، تنها مصر و قسمت‌هایی از سرزمین شام و منطقهی حجاز در اختیار آن‌ها نبود. در مصر ممالیک حکومت می‌کرد، آن‌ها خود برده‌هایی از قفقاز و شرکس آزاد شده بودند که بر مصر حکومت می‌کردند و یک کشور واحد و یک پارچه‌ای وجود نداشت بلکه در هر جایی قدرت در دست گروهی بود. عجیب‌تر اینکه گویی آوازه‌ی سرزمین فارس و کشورهای اسلامی به شکل گسترده‌ای بین مغول‌ها و تاتارها منتشر شده بود و دسته دسته از بیابان‌های آسیای میانه بین چین و روسیه‌ی امروزی، هجرت کرده و روانه‌ی این مناطق شده و هولاکو حکومت می‌کرد و ادعای مالکیت بر ایران را داشت، گویا ایران و دیگر مناطق اسلامی تبدیل به لقمه‌ای آماده برای بلعیده شدن توسط این مغول‌ها شده بود و گویا که چنگیزخان از خود یادگار خوبی به جا گذاشته که هرکسی می‌آمد و با ادعای قرابت او مناطقی را تصرّف می‌کرد و سعیِ سیطره بر مناطق دیگر را داشت. یعنی یک نوع حکومت ملوک الطوائفی بر ایران حکومت می‌کرد، معروف‌ترین آن‌ها حکومت تیمورخان بود که بر خراسان و ماوارء النهر حکومت می‌کرد و ابتدا سمرقند و بعدها هرات پایتخت آن‌ها شد.

دیاربکر، پایتخت آق‌قویونلوها، و تبریز پایتخت‌ قراقویونلوها بود و بر مناطق وسیعی تا اصفهان حکومت می‌کردند و بایندری‌ها که خودشان گروهی جدا شده از آق قویونلوها و شیراز مقر آن‌ها بود بر مناطقی از جنوب نیز حکومت داشتند و شیبک خان ازبک بر سغد و خوارزم و گرگان شمال خراسان و آل مشمشع (عرب شیعه) خوزستان را در اختیار داشت و شروان‌شاه حاکمی در شیروان آذربایجان بود. اما چیزی که برای ما اهمیت دارد این است، که تمامی این حکومت‌ها بر مذهب اهل سنّت بودند و گفته شده که تیمور لنگ به مذهب نصیری که شاخه‌ای از مذهب علوی است تمایل داشت و از نظر قومی بجز آل مشمشع و شروان شاه بقیه از ترک‌هایی که به ایران مهاجرت کرده و بخاطر تصرف مناطق بیشتر با هم در نبرد و ستیز بودند. و ما شاید از عاقبت و سرانجام حکومت ملوک الطوایفی که حاکم اندلس بود شنیده باشیم، آن‌هایی که مسلمان بودند ولی هر حاکمی خود را مالک اندلس می‌دانست و برای تصرف دیگر مناطق با یکدیگر در نبرد بودند و صلیبی‌ها از این فرصت استفاده کرده و به نوبت بر هر دولت کوچک در اندلس سیطره پیدا می‌کرد و امارت‌های دیگر نیز خوشحال می‌شدند که رقیب‌شان از میدان به در شد، اما چون هیچ حرکتی در مقابل حمله‌ی صلیبی‌های اسپانیا انجام نمی‌دادند عاقبت نیز نوبت به خود آن‌ها رسید و از بین رفتند و اسلام نیز برای مردم اسپانیا و اندلس غریبه شد، دادگاه تفتیش عقاید و شکنجه مردم، کشتار افراد بی‌گناه و غارت اموال و اجبار مردم به تغییر دین باعث شد که مسلمان‌ها از اندلس هجرت و یا تغییر دین دهند. حال و اوضاع ایران نیز در آن ایام با اندلس متفاوت نبود، تنها وجه تفاوت این بود که در اندلس مسیحی در میان مسلمان‌ها کشتار به راه انداختند و مردم مجبور به تغییر دین شدند، و در ایران شیعیان با اهل سنّت جنگیدند و همان بلا را بر سر مردم بی‌گناه در آوردند و مردم مجبور به ترک مذهب خود شدند، و این امر در سال ٩٠٧ هجری یعنی نزدیک به هزار سال بعد از تابش نور اسلام بر ایران روی داد، تا آن زمان تعداد بسیار اندکی از شیعیان در ایران زندگی می‌کردند و تنها در چند جا مثل قم و کاشان زندگی می‌کردند که آن‌ها نیز پیرو مذهب زیدی که به اهل سنّت نزدیک است بودند؛ تنها آل مشعشع در خوزستان بر مذهب امامیه بودند و سایر مناطق ایران همه از اهل سنّت بودند.