خاندان صفوی و آشنایی آنها با تاتار
در آن گیر و دار، خانوادهی صفویها که از نوادگان شیخ صفی الدین بودند در اردبیل زندگی میکردند، آنها مسئولیت ادارهی خانقاه را بر عهده داشتند و از اهل سنّت و بر مذهب امام شافعی بودند. خانقاه اردبیل در دوران ایلخانان مغول، همچنان رونق خود را حفظ کرده و همواره مورد توجه شاهان و شاهزادگان ایلخانی بود. در سال ٧٦٦ شمسی که امیر تیمور به دنبال تصرّف و تخریب و تاراج شرق و شمال ایران به آذربایجان رسید، صدرالدین پسر صفی الدین مسندنشین خانقاه اردبیل بود، تیمور پس از آن همه جنایتها که در ایران کرد به حضور شیخ صدرالدین رسیده و نسبت به او ابراز ارادت کرد، و شیخ نیز بازوی او را گرفته و برکت داد و کارهایش را در ایران تأیید کرد. در حملهی دومِ امیر تیمور به ایران، که خرابیهای بسیار زیادی به بار آورد و از سرهای ایرانیانِ شهرهای مختلف، کلّه منارهها برپا شد، خواجه علی سیاه بوش پسر شیخ صدرالدین بر جای پدرش ریاست خانقاه اردبیل را بر عهده داشت، خواجه علی نیز مثل پدرش، امیر تیمور را پادشاهی عادل نامیده و مورد احترام بسیار امیر تیمور واقع شد. امیر تیمور سپس قصد آناتولی (ترکیه کنونی) کرد، و دو سال بعد در بازگشت به آذربایجان، هزاران نوجوان تاتار را که در آناتولی اسیر گرفته بود با خود آورد و به عنوان صدقه به خانقاه اردبیل تقدیم کرد. این چند هزار جوان تاتار در آینده هستهی اوّلیه یک گروهی را تشکیل دادند که بعدها نام ترکی قزلباش گرفتند. در سال ٨٠٦ شمسی که ابراهیم پسر خواجه علی پس از پدرش به ریاست خانقاه اردبیل رسید، آذربایجان در دست قره یوسف قراقویونلو بود. قره یوسف نیز مثل اسلاف ترک خویش به خاندان صفوی و ابراهیم ارادت نشان میداد، و از تقدیم هرگونه کمک مالی به خانقاه دریغ نداشت. شیخ ابراهیم در سال ٨٢٦ شمسی درگذشت، و با وفات او جنگ ریاست اولاد شیخ صفی آغاز شد، از طرفی جعفر برادر ابراهیم مدعی ریاست خانقاه بود، و از طرف دیگر جنید پسر ابراهیم ادعای میراث پدرش در ریاست خانقاه را داشت، اکنون جهانشاه قراقویونلو (پسر قره یوسف) که تبریز را پایتخت خویش قرار داده بود و بخش بزرگی از ایران را در قلمرو داشت و خودش را شاه ایران مینامید. جهانشاه که بر آذربایجان و شیروان حکومت میکرد، جانب جعفر را که بزرگتر بود گرفت، و جنید از جعفر شکست خورد و با جمعی از مریدان خانقاه که خواهان رهبری او بودند (همان تاتارهای تقدیمی تیمور) به آناتولی گریخت.