مردی که به پیامبر صگفت با عدالت رفتار نکردی:
ابوسعیدس روایت میکند علیس فرمودند: پس از اینکه پیامبر صمرا به یمن فرستاد و طلا و زیورآلاتی را به نزد پیامبر صآوردم، پیامبر صفرمودند: «آن را در بین اقرع بن حابس، و زید طائی، و عیینه بن حصن فزاری و علقمه بن علاثه عامری تقسیم کن»، مردی چشم فرو رفته، پیشانی برجسته، سر تاس، برخاست و گفت: بخدا سوگند با عدالت تقسیم نکردی! پیامبر صفرمودند: «وای بر تو، اگر من عادل نباشم چه کسى عادل است، هدف من تشویق و ترغیب آنها بود» حاضرین به او هجوم بردند تا به قتلش برسانند، پیامبر صفرمودند: «رهایش کنید، از نسل این مرد در آخر زمان قومی بدنیا میآید مسلمانان را میکشند و بتپرستان را رها میکنند، اگر آنها را بیابم مانند کشتار قوم عاد آنها را میکشم» [۱۷].
خوارج [۱۸]از سپاه علی بیرون آمدند و بخاطر شومی گناه پدرشان در گفتن «عادل نیستی» شکاف عمیقی در تاریخ اسلام ایجاد کردند [۱۹].
[۱۷] کتاب السنة، تألىف ابوعاصم با تحقىق البانى، «ص: ۴۲۷، ۴۲۶». [۱۸] بنظرم «خدا مىداند» علت زیادهروى حجاج در کشتار مردم خو گرفتن به این سخن بوده است. [۱۹] به این کلمه بنگر: یک کلمه بود ولى چطور نسل در نسل انتقال یافت و شوم بودن گناه همگى را فراگرفت، پىامبر صراست فرموده: انسان سخن زشتى را مىزند و آن را ساده مىگىرد چه بسا آن سخن باعث مىشود هفتاد سال در جهنم سقوط کند.