تحقق ایمان
ایمان به خدایﻷبا این اسباب تحقق مییابد:
اول: اعتقاد به اینکه این جهان یک آفریدگار یکتایی دارد که در آفرینش، ملک، تدبیر، ادارۀ امور، روزی دادن، زنده کردن، میراندن، نفع و ضرر رساندن و خلاصه در داشتن هر گونه قدرت و اعمال آن یکتا و تنها است و هیچ پروردگاری جز او وجود ندارد، هر چه بخواهد به تنهایی انجام میدهد و هرگونه بخواهد حکم میراند، هر کس را بخواهد عزت میبخشد و هر کس را بخواهد ذلیل میسازد، اختیار و کنترل آسمانها و زمین فقط در دست اوست او بر هر چیزی توانا و داناست و از همه بینیاز است و همه به او نیازمندند، هر امری از آن او، و هر خیر و سعادتی در دست اوست، در افعال و کردارش شریک و همتا ندارد و امرِ او را غالب و بالا دستی نیست، تمامی مخلوقات به شمول فرشتگان و جنها و انسانها بندگان او هستند، که از دائرۀ ملک و قدرت و اراده او بیرون نیستند، افعال او را حصر و احاطه نتوان کرد و در شمارش نتوان گنجاند.
و تمام آن خصایص تنها حق اوست، که او یکتا و بدون شریک است، هیچ احدی جز او شایستگی این خصایص را ندارد، و نسبت دادن و ثابت کردن این کمالات یا بخشی از آن برای غیر خدا به هیچ عنوان درست نیست؛ چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱعۡبُدُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُمۡ وَٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ ٢١ ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَرۡضَ فِرَٰشٗا وَٱلسَّمَآءَ بِنَآءٗ وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجَ بِهِۦ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ رِزۡقٗا لَّكُمۡ﴾[البقرة: ۲۱-۲۲].
«ای مردم! پروردگارتان را که شما و پیشینیانتان را آفریده است، پرستش کنید، ذاتی که زمین را (مانند) بساط و آسمان را (مانند) سقفی برایتان قرار داد. و از آسمان آبی باراند، سپس با آن از انواع فرآوردهها برای روزی شما بر آورد».
و میفرماید:
﴿قُلِ ٱللَّهُمَّ مَٰلِكَ ٱلۡمُلۡكِ تُؤۡتِي ٱلۡمُلۡكَ مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ ٱلۡمُلۡكَ مِمَّن تَشَآءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَآءُۖ بِيَدِكَ ٱلۡخَيۡرُۖ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ ٢٦﴾[آلعمران: ۲۶]. «بگو خداوندا! ای دارندۀ فرمانروایی، به هر کسی که خواهی فرمان روایی دهی و از هر کس که خواهی، فرمانروایی باز بستانی و هر کس را خواهی گرامی داری و هر کس را خواهی خوار سازی، نیکی به دست توست. به راستی بر هر کاری توانایی».
و میفرماید:
﴿وَمَا مِن دَآبَّةٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِ رِزۡقُهَا وَيَعۡلَمُ مُسۡتَقَرَّهَا وَمُسۡتَوۡدَعَهَاۚ كُلّٞ فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٖ ٦﴾[هود: ۶].
«و هیچ جنبندهای نیست مگر آنکه روزیاش بر (عهدۀ) خداوند است و (او) قرارگاه و آرامگاهش را میداند. هر یک (از آنها) در کتابی مبین (ثبت) است».
و میفرماید:
﴿أَلَا لَهُ ٱلۡخَلۡقُ وَٱلۡأَمۡرُۗ تَبَارَكَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٥٤﴾[الأعراف: ۵۴]. «بدان که فرما نروایی خاص اوست، پس بزرگ است خداوند، پروردگار جهانیان».
دوم: اعتقاد به اینکه خداوند یکتا بهترین اسماء وکاملترین صفات را دارا است، که منحصر به ذات خودش است و بعضی از آن را در کتاب مقدسش یا توسط پیامبر گرامیاش حضرت محمدصکه خاتم پیامبران و رسولان است بیان داشته است. چنانکه ذات پاکش میفرماید:
﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ وَذَرُواْ ٱلَّذِينَ يُلۡحِدُونَ فِيٓ أَسۡمَٰٓئِهِۦۚ سَيُجۡزَوۡنَ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١٨٠﴾[الأعراف: ۱۸۰].
«و خداوند نامهای نیک دارد، پس به آن (نامها) او را به (دعا) بخوانید و آنان که در نامهایش کجروی میکنند سزای آ نچه را کردهاند، خواهند دید».
و رسول اکرمصمیفرمایند:
«إِنَّ لِلَّهِ تِسْعَةً وَتِسْعِينَ اسْمًا مِائَةً غَيْرَ وَاحِدَةٍ مَنْ أَحْصَاهَا دَخَلَ الْجَنَّةَ وَهُوَ وِتْرٌ يُحِبُّ الْوِتْرَ» [۲]. «قطعا خداوند نود و نه (۹۹) اسم دارد که هر کس آنها را بشمارد وارد بهشت میگردد و چون او یکتاست (فرد است)، عددِ فرد را دوست میدارد».
این اعتقاد مبتنی بر دو اصل بزرگ است:
اصل اول: اینکه خداوند دارای اسمای نیکو و صفات والایی است، که دلالت بر کمال مطلق او تعالی دارد و هیچگونه عیب و نقصی در این صفات وجود ندارد پس هیچ مخلوقی در این صفاتِ کمال نه مانند خداست، و نه با ذات اقدسش در آن صفات شریک است.
از جمله اسمای ذات پاکش «الحی» یعنی زندۀ جاوید است، پس یکی از صفات والایش که واجب است برای او ثابت شود صفت «حیات» است، البته حیات کامل و دائمی که لایق ذات بینیاز اوست و در آن انواع کمالات از قبیل «علم» و«قدرت» و غیره وجود دارد. حیاتی که قبل از آن عدم نبوده و بعد از آن فنا نخواهد بود، چنانکه ذات پاکش میفرماید:
﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَيُّ ٱلۡقَيُّومُۚ لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَةٞ وَلَا نَوۡمٞ﴾[البقرة: ۲۵۵]. «خداوند ذاتی (است که) معبودی راستین جز او نیست. زنده (و) تدبیرگر (هستی) است و از کمال حیات خداوند این است که نه میخوابد و نه چرت میزند».
اصل دوم: اینکه خداوند متعال مطلقاً از همه صفات نقص و عیب پاک و منزه است، مانند خواب و ناتوانی و جهل و ظلم وغیره، کما اینکه خداوند متعال از مشابهت مخلوقات پاک است، پس الزاماً باید همۀ آنچه که خداوند پاک از خودش نفی فرموده یا رسول گرامی مان از پروردگارش نفی فرموده از او نفی کنیم، با این اعتقاد که هر گونه صفت نقصی که از خداوند نفی گردید در مقابل، همه صفات کمال به ذات پاکش ثابت میگردد پس این دو امر(نفی نقص واثبات کمال) متلازم است، مثلاً: وقتی ما چُرت و خواب را از او نفی میکنیم در نفی چرت، اثبات کمال قیومیت است و در نفی خواب اثبات کمال حیات است و به همین ترتیب نفی هر صفت نقصی از خدای عزوجل متضمن اثبات صفت کمالی است که در مقابل آن قرار دارد، پس کامل فقط اوست و بقیه همه ناقصند. ذات کاملش میفرماید:
﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ ١١﴾[الشوری: ۱۱]. «چیزی مانند اونیست، و او شنوای بیناست».
و میفرماید:
﴿وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِيدِ ٤٦﴾[فصلت: ۴۶]. «و خداوند در حق بندگان ستمکار نیست».
و میفرماید:
﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُعۡجِزَهُۥ مِن شَيۡءٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّهُۥ كَانَ عَلِيمٗا قَدِيرٗا ٤٤﴾
«وخداوند (چنان) نیست که چیزی در آسمانها و در زمین او را ناتوان سازد».
و میفرماید:
﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيّٗا ٦٤﴾[مریم: ۶۴]. «و پرورگارت فراموش کار نیست».
ایمان به اسماء و صفات و افعال خداوند بزرگ، یگانه راه شناخت و پرستش آن ذات قدّوس است. زیرا خداوند حکیم در دنیا دیدار خودش را به آشکار امکان پذیر نگردانیده و از دیدگان مخلوق پنهان داشته است، و در عوض این دروازه علمی را باز گذاشته تا اینکه بدینوسیله پروردگار و اله و معبودشان را بشناسند، و بر اساس این شناخت صحیح و سالم او را بپرستند، پس عابد کسی را میپرستد که صفاتش را میداند و اما «معطِّل» (کسی که صفات را از خداوند نفی میکند) معدوم را پرستش میکند و ممثِّل«یا مجسِّم» (کسی که صفات خداوند را به صفات مخلوقین تشبیه میکند) در واقع گویا بتی را میپرستد، و مسلمان خدای یگانه و بینیازی را میپرستد که نه زاده است و نه زاده شده و شریک و همتایی هم ندارد.
شایسته است که در هنگام اثبات اسمای حسنی برای پروردگار امور ذیل رعایت شود:
۱- بدون کم وکاست به همه اسمای حسنی که در قرآن و سنت وارد گردیده ایمان داشته باشیم خداوند متعال میفرماید:
﴿هُوَ ٱللَّهُ ٱلَّذِي لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡمَلِكُ ٱلۡقُدُّوسُ ٱلسَّلَٰمُ ٱلۡمُؤۡمِنُ ٱلۡمُهَيۡمِنُ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡجَبَّارُ ٱلۡمُتَكَبِّرُۚ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا يُشۡرِكُونَ ٢٣﴾[الحشر: ۲۳]. «خدا کسی است که جز او پروردگار معبودی نیست. او فرمانروا، منزه، بیعیب و نقص، امان دهنده و امنیت بخشنده، محافظ و مراقب، قدرتمند چیره، بزرگوار و شکوهمند، والامقام و فرازمند است. خداوند از آنچه شرک میآورند پاک است».
در سنت ثابت شده که رسول گرامیصشنیدند که شخصی میگفت:
«اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِأَنَّ لَكَ الْحَمْدَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ الْمَنَّانُ بَدِيعُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ يَا ذَا الْجَلاَلِ وَالإِكْرَامِ يَا حَىُّ يَا قَيُّومُ». پیامبرصفرمود: آیا میدانید به چه «وسیلهای» دعا کرد ؟ گفتند: خدا و رسولش داناترند، فرمود: قسم به ذاتی که جانم در دست اوست: «لَقَدْ دَعَا اللَّهَ بِاسْمِهِ الأَعْظَمِ الَّذِى إِذَا دُعِىَ بِهِ أَجَابَ وَإِذَا سُئِلَ بِهِ أَعْطَى». «یقیناً او خدا را با اسم اعظمش خواند، اسمی که هر گاه بوسیلۀ آن خوانده شود اجابت میکند و هرگاه به این نام از او چیزی خواسته شود عنایت میفرماید» [۳].
۲- ایمان داشته باشیم که این اسمها را که خداوند خودش بر خود گذاشته کار هیچ مخلوقی نیست بلکه ذات بینیاز او با این اسمها خودش را ستوده است، پس بنابرین اسمای مقدس او مخلوق و نو پیدا نیست.
۳- ایمان به اینکه اسمهای حسنی الهی بر معانیای دلالت دارند که در نهایت کمال است، کمالی که نقص و عیب به هیچ عنوان بدان راه ندارد، پس واجب است که همچنانکه به خود آن اسمهای نیکو ایمان داریم به معانی پاک آنها نیز ایمان داشته باشیم.
۴- واجب است که معانی آن اسمهای نیکو را محترم بشماریم و با تحریف و تعطیل به آنها بیاحترامی نکنیم.
۵- ایمان به همه احکامی که هر کدام از آن اسمها تقاضا میکند، و افعال و اثراتی که بر آنها مترتب میشود.
برای توضیح بیشتر امور پنجگانه فوق «سمیع» را که از اسمهای خداوند است نمونه میآوریم که در آن مراعات نکات ذیل واجب است:
ا: ایمان به اینکه «سمیع» اسمی از اسمهای نیکوی خداوند است، بدلیل اینکه در قرآن و سنت ثابت شده است.
ب: ایمان به اینکه خداوند خودش خود را «سمیع» خوانده و از آن سخن گفته و آن را در کتاب عزیزش نازل فرموده است.
ج: ایمان به اینکه «سمیع» در برگیرنده معنای سمع یا شنوایی است که صفتی از صفات او تعالی است.
د: وجوب احترام صفت «سمع» یا شنوایی که اسم «سمیع» بر آن دلالت کرده است وعدم تحریف معنای آن، و عدم تعطیل آن.
ﻫ: ایمان به اینکه خداوند هر چیزی را میشنود و اینکه شنوایی او همه صداها را در بر گرفته است، و ایمان به آثار و نتایجی که بر چنین شنواییای مترتب میشود مانند وجوب اینکه خدا را در هر حال ناظر و رقیب بداند، و از او بترسد و یقین کامل به اینکه هیچ ذرهای بر خداوندﻷپنهان نمیماند.
شایسته است که در حین اثبات صفات والای اللهﻷنکات ذیل رعایت شود:
۱- تمام صفاتی که در قرآن و سنت برای خداوند آمده، همه را حقیقتاً بدون تحریف و تعطیل برای ذات پاکش ثابت کردن.
۲- عقیده داشتن بطور قطع و جزم به اینکه خداوند متعال به تمام صفات کمال متصف است و از تمام صفات عیب و نقص پاک و منزه است.
۳- صفات خدا را به صفات مخلوق تشبیه ندادن، زیرا که ذات پاکش میفرماید:
﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ ١١﴾[الشوری: ۱۱].
«چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست».
۴- بطور کلی از شناخت کیفیت و چگونگی صفات خداوند نا امید بودن، زیرا کیفیت صفات خدا را جز خود او هیچکس نمیداند، بنابراین هیچ مخلوقی با تلاش کردن راه به جای نخواهد برد.
۵- بر حکمتها و اثراتی که بر آن مرتب میشود ایمان آوردن، از قبیل اثبات عظمت خدا و بزرگی و کبریایی که شایسته ذات پاک اوست، و علو مطلق او تعالی که توجه دلها بسوی بالا بر آن(کبریا و علو) دلالت دارد، چنانکه سجده کننده در سجدهاش میگوید: «سبحان ربي الأعلي» پاک است پروردگار برتر من.
سوم: اعتقاد داشتن انسان به اینکه خداوند یگانه ذات بر حقی است که مستحق تمامی عبادتهای ظاهری و باطنی است، او یگانه است و شریک ندارد، چنانکه متعالش میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ﴾[النحل: ۳۶]. «و به یقین در(میان) هر امتی رسولی را برانگیختیم (با این دعوت) که خداوند را بندگی کنید و از طاغوت بپرهیزید».
هیچ پیامبری نیست مگر اینکه به قومش گفته است:
﴿ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُ﴾[الأعراف: ۵۹]. «خدا را بپرستید که جز او هیچ کارساز دیگری برای شما وجود ندارد».
و همچنین میفرماید:
﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ حُنَفَآءَ﴾[البینة: ۵]. «درحالی که به ایشان دستور داده نشده بود مگر اینکه مخلصانه و حقگرایانه خدا را بپرستند».
و در صحیحین آمده است که پیامبرصبه حضرت معاذ ÷فرمودند:
«أَتَدْرِي مَا حَقُّ اللهِ عَلَی العِبَادِ وَمَا حَقُّ العِبَادِ عَلَی اللهِ».
«آیا میدانی که حق خدا بر بندگان و حق بندگان بر خدا چیست؟». «قُلْتُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ». «گفتم: خدا و رسولش داناترند»، فرمودند: «حَقُّ اللهِ عَلَى العِبَادِ أَنْ يَعْبُدُوهُ وَلا يُشْرِكُوا بِهِ شَيْئا» «حق خدا بر بندگان این است که او را بپرستند و کسی را یا چیزی را به او شریک نیاورند». «حق العباد علي الله أل ايعذب من لايشرك به شيئا» «حق بندگان بر خدا این است کسی که چیزی برای او شریک نیاورده است عذاب ندهد».
و اله بر حق، آن ذاتی است که دلها به او میل وکشش پیدا میکنند، وچنان از محبت او سرشار میشوند که محبت غیر او در آنها جای نمیگیرد و چنان به او امیدوار میشوند که به غیر او امید نمیبرند، و استغناء و سؤال و استعانت و ترس و حذر از او چنان بر دلها چیره میشود که به غیر او احساس نیاز نمیکنند. چنانکه ذات متعالش میفرماید:
﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡكَبِيرُ٦٢﴾[الحج: ۶۲]. «این بدین سبب است که خداوند حق است و آنچه را به جای او (به نیایش) میخوانند باطل است و اینکه خداوند بلند مرتبۀ بزرگ منزلت است».
این همان توحید و یکتا دانستن خدا به افعال بندگان است.
[۲] متفق علیه. [۳] مسند احمد: ۱۱۹۵۰ و ابو داود: ۱۴۹۶.