۲ـ علی بن ابراهیم القمی
فیض کاشانی در تفسیر الصافی (ج ۱ ص ۴٧ چاپ سال ۱۳٩٩ هـ)، گفته است که:
«عقیدهی کلینی موجب رستگاری او نمیشود چرا که او بر این عقیده است که قرآن دچار نقصان و تحریف شده است، زیرا که او روایاتی را به همین مضمون در کتابش الکافی آورده است و ابایی از این نداشته که در آن توهین بنماید و نیز او خود در اول کتابش گفته است که او خود نسبت به آنچه که در این زمینه نقل نموده، کاملاً اطمینان کامل دارد، و همچنین استادش علی بن ابراهیم قمی، تفسیرش پر است از چنین نظریاتی...».
من نیز میگویم: حافظ الذهبی/در میزان الإعتدال (ج ۳ ص ۱۱۱ چاپ بیروت) به این مرد و تفسیرش اشاره نموده و گفته: «علی بن إبراهیم أبو الحسن محمدی رافضی، تفسیری دارد سرشار از مصیبتها».
و من این تفسیر خبیثانه و سرشار از مصیبتها را که شامل ۲ جلد بود، دیدم و این تفسیر چاپ نجف بود و یک بار دیگر در بیروت در سال ۱۳۸٧ هـ چاپ شده بود.
از جملهی این مصیبتها که در تفسیر او آمده، این است که در (ص ۱۰) در مقدمهاش گفته است: «... آنچه که بر خلاف آن چیزی بوده که خداوند نازل نموده، این است که گفته است: ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ﴾[آل عمران: ۱۱۰]. پس أبو عبدالله÷به قاری این آیه گفته که: بهترین امتی بودند که آمدند تا امیر مؤمنان حسن و حسین و حسین بن علی را بکشد و به قتل برسانند، و به او گفته شده که ای فرزند رسول خدا، این آیه به چه صورت نازل شده است و او گفته که: به این صورت نازل شده «کنتم خیر أئمه أخرجت للناس»[شما بهترین امامانی هستید که برای مردم آمدهاید.]».
و نیز دوباره در صفحهی ۱۰ گفته است: «از جمله چیزهایی که تحریف شده، این گفتهی خداست: «لکن الله لیشهد بما أنزل الله إلیک في علي»[خداوند شهادت میدهد به آنچه که بر تو در مورد علی نازل شده است.] و نیز این گفتهاش که: «یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک فی علی، فان لم تفعل فما بلغت رسالته». [ای پیامبر، آنچه را که از سوی پروردگات در مورد علی بر تو نازل شده، ابلاغ کن که اگر این کار را نکنی، رسالت خدا را ابلاغ نکرده ای].
و این گفتهی دیگر که: «إن الذین کفروا ظلموا آل محمد حقهم لم یکن الله لیغفر لهم و مثله کثیر نذکره».
[کسانی که کفر ورزیدند و بر آل محمد ظلم نمودند، خداوند آنان را نمیبخشاید، و مثالهای فراوانی در این زمینه است که آنها را ذکر خواهیم نمود].
من میگویم که گفتهی او بر خلاف این گفتهی عبدالحسین شرف است که می-گوید:
«... اولین چیزی که در برابر امیرالمومنین بوده، کتاب خداوند عزوجل بوده است... پس او قرآن را طبق نزول مرتب نموده است و به تمام آن اشاره نموده است...» [المراجعات ص ۳۰۵].
میگویم که: این سخن عبدالحسین کاملاً پیچیده است، و سخن شیخ آنها حاج میرزا حسن حائری أحقاقی، کلام او را کاملاً برای ما روشن مینماید، که در کتابش «الدین بین السائل والمجیب»ص ٩۸ چاپ سال ۱۳٩۴ هـ در کویت، آمده که هنگامی که از او سوال شده که: «چنان که معلوم است قرآن کریم به صورت آیات جداگانه بر پیامبر نازل شده است، پس چگونه این آیات در سورههای مجزایی جمع شدهاند و چه کسی اولین به جمعآوری قرآن پرداخته است و آیا این قرآنی که امروز آن را می-خوانیم، تمامی آیاتی را که بر رسول اکرم محمدصنازل شده، در بر گرفته است یا اینکه این قرآن امروزی دارای زیادت و یا نقصان است، و مصحف فاطمه علیها السلام چه شده است؟».
و حائری چنین جواب داده است که: «بله، این قرآن از سوی خداوند تبارک و تعالی بر پیامبرش محمدبن عبدالله در عرض ۲۳ سال یعنی از ابتدای بعثت تا زمان وفاتش نازل شده است، و اولین کسی که به جمعآوری قرآن پرداخت و آن را به صورت کتابی درآورد، امیرالمومنین علی بن أبی طالب÷بود که این کتاب از امامی به امامی دیگر در میان امامان معصوم به ارث رسید، و وقتی که امام مهدی ظهور بکند، آن کتاب را دوباره به میان ما خواهد آورد، و بعد از امیرالمؤمنان، عثمان در زمان خلافتش به جمعآوری قرآن پرداخت، و اکنون این قرآنی که در دست ماست، همان قرآنی است که عثمان از طریق آنچه که اصحاب از حفظ بودند یا نوشته شده بود، جمعآوری نموده است».
دقت کنید: این رافضی نگفته که این مصحفی که علی آن را جمع نموده است همان است که عثمان آن را جمعآوری نموده است، بلکه در ضمن سخنانش این قضیه برداشت میشود که مصحف علی چیزی غیر از مصحف عثمان است، و مصحف علی در میان امامان به ارث رسیده است اما آنچه که اکنون در دست ماست، مصحف عثمان است، و مصحف علی با ظهور حجت غایب امام مهدی موعود دوباره برای ما به ظهور خواهد رسید.
اگر که آنچه علی جمعآوری نموده است همان است که عثمان جمعآوری نموده است، دیگر چرا حائری میگوید: این قرآن از امامی به امامی به ارث رسیده است؟ و آیا این قرآن برای تمامی مردم نازل شده یا تنها به خاطر این نازل شده تا امامان حائری، که اولین آنها واقعاً امام است و آخرین آنها یک خرافه میباشد، در میانشان به ارث برسد؟!!!.
و این قرآن که قرار است بر ما ظاهر شود، چه چیز جدیدی در آن میتواند باشد در حالی که دقیقاً همین قرآنی است که عثمانسآن را جمعآوری نموده است؟
بله، این یک تهمت پنهان است و هر چند که ما آن را یک امر ظاهری بدانیم و یک انسان عاقل به راحتی میتواند این قضیه را بفهمد. علمای شیعه نیز اصلاً قادر به بر زبان آوردن این اعتقاد گمراه و خبیث نیستند چرا که «آنها دارای دینی هستند که هر کس آن را کتمان کند، خداوند به او عزت میبخشد و هر کس آن را فاش کند، خداوند او را ذلیل میکند.» و چنین چیزی را یکی از مورد اعتمادترین راویان آنها یعنی کلینی روایت نموده است که در اصول کافی ج ۲ ص ۲۲۲ از طریق سلیمان بن خال این روایت را آورده است، و نیز بر اساس سخنان شیخ مفید، روایاتی که در زمینهی تهمت زدن به قرآن نزد آنان موجود میباشد، بسیار زیاد میباشد و بر اساس سخنان سید نعمت الله جزائری، این روایات، روایاتی متواتر و تائید شده هستند، و این سخن را در أنوار نعمانیه ج ۲ ص ۳۵٧ چاپ ایران گفته است که: «سوم اینکه متواتر بودن این حدیث از طریق وحی الهی و وجود کامل حدیث که روح الأمین آن را نازل نموده، موجب به وجود آمدن خبرهایی متواتر گشته که صراحتاً اعلام میکنند که قرآن دچار تحریف شده است هم به لحاظ لفظ و هم مضمون و اعراب گذاری و در کنار اینها، یاران ما نیز که خداوند از آنها راضی باد، بر صحت آنها تدکید نمودهاند و آنها را تصدیق نمودهاند...».
مدرس تبریزی در ریحانه الأدب در مورد سید نعمه الله جزائری که نزد آنان بسیار قابل احترام و با ارزش و مورد اعتماد است، گفته است: «او از بزرگترین افراد متأخر فرقهی امامیه است و حدیثشناسی بزرگوار و محققی بلند مرتبه میباشد که در زمینهی فقه و تفسیر و فنون ادبی و علوم زبان عربی بسیار ماهر و چیرهدست است و در این زمینهها معلومات فراوانی دارد و یگانهی عصر خود میباشد و شاگرد علامه مجلی و سید هاشم بحرانی و فیض کاشانی بوده است».
حر عاملی در أمل الأمل گفته است که: «سید نعمه الله بن عبدالله جزائری یک دانشمند فاضل و محقق بزرگوار و گرانقدری است».
خوانساری در روضات الجنات گفته است: «او یکی از بزرگترین علمای عصر حاضر بود و والاترین فاضل چیرهدست بود، و یگانهی عصر خود در زمینهی عربی و ادبیات و فقه و حدیث بود و با تحقیقهای مداوم و تلاشهای پیگیر خود بهرههای فراوانی از شناختهای ربانی به دست آورد و هیچ کس همانند او در زمینهی مطالعات فراوان در تمامی علوم شناخته نشده است...».
سید عیاش قمی در الکنی و الألقاب گفته است: «او آقای بزرگوار و محدثی شریف و والاست، و یگانهی دوران خود در زمینهی زبان عربی و ادبیات و فقه و حدیث و تفسیر میباشد. او عالمی بزرگوار و دانشمندی والا و محققی دقیق میباشد که دارای تألیفات فراوانی است».
شیخ أسدالله کاظمی در مقابس گفته است: «آقای بزرگ و ستون مورد اعمتاد و فقیه بلند مرتبه و محدث والا و محقق کوشا و دقیق و بزرگوار و کم نظیر میباشد، و بسیار دانا و صاحب فضل میباشد و دارای مقام و جایگاهی بزرگ است و از نوادگان امامان معصوم میباشد...».
اینها بخشهای کوچکی بود از آنچه که در مورد این دانشمندی که معتمد به صحت و درستی و تواتر روایاتی است که کتاب خدا را مورد تهمت قرار داده بودند، گفته شده بود، و البته عبدالحسین شرف و حائری و سایرین نیز به چنین اعتقاد خبیثانهای اشاره نمودهاند، اما اعتقاد آنها به تقیه و کتمان مانع از این شده است تا به صراحت به چنین اعتقادی اشاره کنند و دروغ و تظاهر، آنان را بر آن داشته تا چیزی خلاف آنچه که در درونشان است را آشکار کنند و بر زبان آورند.
در اینجا کلاممان را با اشاره به علی بن ابراهیم به پایان میبریم که محمدبن یعقوب کلینی بیشترین روایتها را در الکافی از او نقل نموده است، این قضیه را آغا بزرگ تهرانی در الذریعه ج ۴ ص ۳۰۲ ذکر نموده است و شیعه نیز کاملاً تفسیر علی بن ابراهیم را قبول دارند و آغا بزرگ تهرانی در مورد این تفسیر در مقدمهای که بر آن نوشته است گفته است که این تفسیر یک اثر نفیس و با ارزش میباشد و یک کتاب دینی جاویدان و به جا مانده از امام باقر و امام صادق میباشد.