۱۰ـ أبو الخطاب محمدبن أبی زینب
او محمدبن أبی زینب است که در اصل اسم او مقلاص أبو الخطاب البراد الأجدع الأدی است و کنیه او أبو إسماعیل است و نیز کنیه-ی دیگر او أبو الظبیان است.
بیشتر اهل تشیع از او حدیث روایت نمودهاند. سید أبوالقاسم خوئی گفته: «شیخ در کتاب العمده در کل سخنانش در فصلی که در مورد قرائن و نشانههایی که دلالت بر صحت اخبار آحاد میکند، گفته که: گروهی در مورد احادیثی که أبوالخطاب محمدبن أبی زینب در حالت ثبات و یقین روایت نموده، آنها را به کار میگیرند و اما آن دسته از احادیثی را که در حالت حواسپرتی و قاطی نمودن روایت نموده، به جا می-گذارند».
اما ابن غضائری در مورد آنچه که در حالت ثابت و یقین از أبو الخطاب- البته در تصور اهل تشیع- روایت نمودهاند، اطمینان ندارد. لذا میگوید که: «محمدبن أبی زینب أبوالخطاب الأجدع الزرادومی بنی اسد که خداوند او را لعنت کند، امرش کاملاً مشهور بوده است و من میبینم که آنچه را که یاران ما ترک نمودهاند او در حالت ثبات و یقین برای ما گفته است».
از أبو منصور روایت شده که گفته: شنیدم که أبو عبدالله÷در حالی که در مورد أبوالخطاب سخن میگفت، گفت: «خدایا! أبو خطاب را لعنت کن. همانا او مرا در حالت ایستاده و نشسته و درختخوابم، در همه حالت، میترساند. خداوندا! گرمای آهن را به او بچشان».
و از أبو اسامه نقل شده که گفته: مردی به أبو عبدالله÷گفت: «أوخر المغرب حتی تستبین النجوم . فقال خطابیه: ان جبرئیل أنزلها علی رسول اللهصحین سقط القرص».
(نماز مغرب را به تأخیر بینداز تا اینکه ستارگان معلوم شوند. خطابیه که فرقه ای از روافض هستند میگویند: جبریل آن را بر رسول خدا نازل کردند هنگامی که ماه سقوط کرد.
برید عجلی از أبو عبدالله÷نقل نموده که گفته: «خداوند در قرآن هفت اسم را که در میان قریش وجود داشته نازل نموده که قریش شش عدد از آنان را محو نموده و تنها اسم أبو لهب را باقی گذاشته و من در مورد آن فرمودهی خداوند عزوجل پرسیدم که میگوید:
﴿هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ٢٢١ تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ٢٢٢﴾[الشعراء: ۲۲۱-۲۲۲].
«آیا شما را خبر دهم که شیاطین بر چه کسى فرود مىآیند, بر هر دروغگوى گناهکارى فرود مىآیند».
و او گفت: آنها هفت نفرند، مغیره بن سعید، بنان، صائد نهدی، حارث شامی، عبدالله بن حارث، حمزه بن عمار زبیری و أبو خطاب».
الکشی با سند از مفضل روایت میکند که گفته: «شنیدم أبو عبدالله÷میگوید: خداوند لعنت کند أبو خطاب را که کسی که به همراه او میجنگد و لعنت کند آن کسانی را که از آنان باقی میمانند و آن کسانی را به خاطر ترحم به آنان دوست میدارد و در قلب او جای دارند».
و نیز از أبو عبدالله÷روایت شده که گفته: «او جزء آن کسانی است که این امر را برای انسانهای بد از میان یهود و نصاری و مجوس و مشرکین منتسب نموده است.
من میگویم: این سخن کاملاً بر عبدالحسین صدق میکند که هیچ ابائی از دروغ ندارد و نیز بر امثال او صدق میکند که هر منکر و حرامی را حلال میکردند و آن را به اهل بیت نسبت می-دادند.
و از فضل بن عمر روایت شده که گفته: «شنیدم أبو عبدالله÷میگوید: هر گاه قائم ما، امام زمان، ظهور کند، ابتدا از دروغگویان و کذابین شیعه شروع میکند و همهی آنان را به قتل میرساند».
من میگویم: عبدالحسین صاحب المراجعات که جزء شیعههای دروغگو است، روایت نموده که: کلینی با سند از موسی بن بکر واسطی روایت نموده که گفته: أبوالحسن ؛ به من گفت: «اگر بخواهم پیروانم را مشخص کنم، تنها یک نفر را مییابم که دارای صفات شیعهی من باشد، و اگر آنان را آزمایش کنم، میبینم که همهی آنان مرتد هستند، و اگر بخواهم پاکی آنان را بسنجم، در میان هزار نفر آنان، یک نفر را نیز نخواهم یافت، و اگر آنان را غربال کنم، تنها کسی که با من بوده و برای من بوده باقی میماند.
آنان دیر زمانی است که بر تختها تکیه دادهاند و میگویند: ما شیعه و پیرو علی هستیم. اما شیعهی علی کسی است که راست گفتار و راست کردار باشد».
ای دروغگویان! این امام شماست که شما را در لیست دروغگویان و کذابین قرار میدهد و در مورد شما چنین حکم میکند که شما همه مرتد و دروغگو و منافق هستید و چیزی را میگوئید که انجام نمیدهید. پس آیا اهل سنت چیزی غیر از این را در مورد شما گفته-اند؟!!.
الکشی از علی بن یزید شامی روایت میکند که گفته: أبوالحسن÷ گفته: «خداوند سبحان هیچ آیهای را در مورد منافقین نازل ننموده مگر اینکه آن شخص جزو کسانی است که خود را به شیعه منتسب کرده است».
ای صاحب المراجعات! در مورد معصومتان چه میگوئید؟ آیا او نبوده که شما را خطرناکترین گروهها بر دین دانسته است؟ این امام علی÷است که در مورد اسلاف شما می-گوید:
«به خدا قسم دوست داشتم که معاویه همانند معامله و تعویق دینار به درهم با من رفتار میکرد که ده نفر از شما را از من بگیرد و مردی از خودشان را به من بدهد. ای اهل کوفه! آرزو داشتم که در میان شما بیست و سه نفر کر صاحب شنوایی، لال صاحب سخن، و کور صاحب بینایی داشتم نه اینکه انسانهای آزادهای باشند هنگام دیدار و نه اینکه یاران و برادران مورد اعتمادی باشند هنگام بلایا، من شما را تربیت نمودم. شما شبیه شترانی هستید که بدون ساربان هستند. از هر طرف دیگر پراکنده میشوید».
وقاحت پیروان او تا بدانجا پیش رفته که حتی علیسرا نیز متهم به دروغگویی کردهاند و چه بسا او به دور از دروغ است. امام علی که خداوند از او راضی باشد و میگوید: «شنیدهام که شما گفتهاید علی دروغگوست و دروغ میگوید. خداوند شما را نابود کند. من نسبت به چه چیزی دروغ گفتهام، آیا نسبت به خدا دروغ گفتهام؟ آیا من اول نفر نبودم که به او ایمان آوردم؟ و آیا نسبت به پیامبرش دروغ گفتهام؟ آیا من اولین کسی نبودم که او را تصدیق نمودم؟».
و نیز علیسمیگوید: «شما نه دینی دارید که شما را گرد هم آورد و نه تعصبی که از شما حمایت کند. من در میان شما برخاستم و فریاد زدم و شما را صدا زدم، اما نه گفتهی من را شنیدید و نه امر و دستور من را اطاعت نمودید، تا اینکه عواقب این بدبختیها آشکار شد، پس توسط شما هیچ حقی و خونبهایی گرفته نشد و به هیچ خواستهای نخواهم رسید...».
و در جای دیگری میگوید: «یاد مرگ از دلهای شما رفته است و آرزوهای دروغین در آن جای گرفته است. پس دنیا نسبت به آخرت بیشتر بر شما حکم میراند و دلهای شما را تسخیر نموده است و زمان حال شما را به آینده برده است و شما به درستی که بر دین خدا به صورت برادرانی هستید که خباثت درونی و بدیهای وجودی شما را از هم جدا نموده است...».
سپس صاحب المراجعات آمده میگوید: ... علی و پیروان او با این قضیه در عصر اول رو به رو بودهاند... ص ۳۰۵،.
و من میگویم: ای دروغگو اینها چه کسانی هستند؟ آیا همان کسانی نیستند که امام علی را متهم به دروغ نمودند یا اینکه کسانی هستند که امام علیسآنان را متهم به خباثت درونی بدیهای وجودی نمود؟.
پس تنها اهل شام در برابر تو باقی میمانند و آنان آشکارترین دشمنان تو هستند، پس چارهای نیست جز اینکه بازگردی به سوی صاحبان درونهای خبیث و وجودهای بد.
از ابن سنان روایت شده که گفته: أبو عبدالله÷گفته: «ما اهل بیت راستگویانیم، اما همواره دروغگویانی بودهاند که بر ما دروغ بستهاند و سخن راست ما را با دروغ خود نزد مردم از اعتبار ساقط کردهاند. رسول خداصراستگوترین موجود روی زمین بود که مسیله ای کذاب او را تکذیب نمود. امیرالمومنین راستگوترین انسانی بود که خداوند پس از رسولش آفریده بود که عبدالله بن سبأ خدا لعنتش کند، او را تکذیب نمود و أبو عبدالله حسین بن علی گرفتار مختار شد. سپس أبو عبدالله حارث شامی و بنان نام برد که بر علی بن حسین دروغ بستند و او را تکذیب نمودند و از مغیره بن سعید و بزیعا و سری و أبو خطاب و معمر بشار أشعری و حمزه یزیدی و صائد نهدی نام برد و گفت: خدا تمامی اینان را لعنت کند. همواره دروغگویی وجود داشته که بر ما دروغ ببندد یا انسان سست نظری که در کنار ما بوده است. خداوند ما را از پشتیبانی هر دروغگویی حفظ و کفایت کند و گرمای آهن داغ را به آنان بچشاند».