۳ـ سلیم بن قیس الهلالی
عبدالحسین گفته است: «در میان تمامی اهل تشیع هیچ کس نیست که مستقیماً به نقل علم و روایات از امامان پرداخته باشد به غیر از سلیم بن قیس الهلالی و کتاب او یکی از کتابهای اصلی است که همواره اصحاب علم و محدثین حامل احادیث اهل بیت به روایت از این کتاب پرداختهاند و کتاب او یکی از منابع و مراجع مهم اهل تشیع میباشد که بسیار بر استناد به آن تکیه میشود...» [المراجعات ص ۳۰٧ به نقل از روضات الجنات.]
من میگویم: ای دجال دروغگوی کذاب تو گستاخی و پرده دری نموده ای چرا که سلیم بن قیس و کتابش در نظر افرادی از میان خود شما، بسیار مورد اتهام است، به طور نمونه سید هاشم معروف به حسینی بر روایتی که به سند از سلیم بن قیس روایت شده، نوشته است: «برای عدم صحت این روایت همین بس است که از روایتهای سلیم بن قیس است و او یکی از شبهه دار ترین و مورد اتهامترین افراد به دروغ است...».
و در کتابی دیگر گفته است: «گروهی به این کتاب اطمینان دارند و کاملاً آن را موثق میدانند و گروهی دیگر کتاب او را ضعیف میدانند، گروهی از محدثین ادعا میکنند که آن کتابی که معروف به کتاب سلیم بن قیس است، کتابی کاملاً جعلی میباشد و در مورد او و کتابش بسیار سخن گفتهاند، و در کتاب او آمده که امامان معصوم ۱۳ نفر میباشند و یا اینکه محمدبن ابوبکر در هنگام مرگ پدرش که حدود ۶۰ سال سن داشته است، به نصیحت کردن پدرش پرداخته است».
و حر عاملی گفته است که تعدادی از علما رأی بر جعلی بودن کتاب سلیم بن قیس دادهاند و تنها همین دلیل کافیست تا کتابی را که در نظر آنان یکی از اصلیترین کتابهای مرجع آنان است از اعتبار بیندازد.
و دلیل دوم که بی اعتبار بودن کتاب بن قیس را اثبات میکند این است که به غیر از أبان بن أبی عیاش، هیچ کس به روایت از سلیم بن قیس نپرداخته است، و أبان بن أبی عیاش کسی است که که همه بر ضعیف بودن و نامعتبر بودن او متفق القولند. محمدبن علی أردبیلی در جامع الرواه (ج ۱ ص ٩) در مورد او گفته است: «او یکی از تابعین ضعیف میباشد که هیچ توجهی به او نمیشود و یاران ما جعل کتاب سلیم بن قیس را به او نسبت میدهند».
و ابن داود حلی در کتاب «الرجال ص ۴۱۴ چاپ تهران» در مورد او گفته است که: «او به لحاظ حدیث بسیار ضعیف است و جعل کتاب سلیم بن قیس به او نسبت داده شده است».
و در مورد زندگینامهی سلیم بن قیس، ابن داود در کتاب «الرجال ص ۴۶۰» به نقل از غضائری گفته است: «یک کتاب مشهور به او نسبت داده شده است ولی این کتاب کاملاً جعلی است چرا که او در آن کتاب گفته است که محمدبن أبوبکر در هنگام مرگ پدرش به نصیحت او پرداخته است.
و نیز گفته است که امامان معصوم به همراه زید ۱۳ امام میباشند، و سندهای مورد استناد او بسیار مختلف و متفاوت است و به غیر از أبان بن عیاش کسی دیگر از او حدیث روایت ننموده است، و در کتاب او منکرات آشکاری وجود دارد و من تصور میکنم که تمامی این کتاب جعلی است».
و من میگویم (مولف): علاوه بر تمامی اینها، اهل تشیع نیز خود در این کتاب دست بردهاند و آن را دچار تحریف نمودهاند، و علوی حسنی در مقدمهی کتاب او در صفحهی ۱۱ گفته است: «تفاوت در نسخههای موجود آن در مقدار و تعداد احادیث موجود در این کتاب است، یکی از نسخههای این کتاب که در یکی از کتابخانههای نجف میباشد، تنها نصف این کتاب است، و یا نسخهی دیگر هم هست که بیشتر از این کتاب است و نسخهی علامه نوری/بسیار کاملتر است، و نسخهی محمد حر/بسیار کاملتر از نسخههایی است که دیدهام.» پس این اصلی از اصول مورد اعتماد شماست که پایهها و ستونهای خودتان اعتراف میکنند که کاملاً جعلی است، پس آیا به سوی این امور باطل و دروغهایی که آن مذهب اهل بیت مینامند، اهل سنت را فرا می-خوانید؟!!.