مقدمهی مؤلف
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله وكفى والسلام على رسله الذين اصطفى، وعلى خاتمهم المجتبى، محمد وآله وصحبه ومن بهم اقتدى فاهتدى.
اما بعد:
در این رساله قصد دارم به تصحیح مفاهیم اعتقادی بپردازم که بر بعضی از مردم مشتبه گشته و بیشتر سؤال کنندگان در این مورد سؤال میکنند. و چند سال است که نویسنده معروف مسلمان در این باره با من بحث و مجادله مینماید و شبهاتی پیرامون آن در ذهنش نقش بسته بود؛ هنگامی که آن را برایش روشن نمودم، موضوع روشن گشت و آن شبهات از بین رفتند.
نمردیم و دیدیم که چگونه امورات بدیهی عقیدتی را نیز اضطراب و تاریکی فرا گرفت، چنانکه این امر بر بعضی از عقلها مشتبه گردید حال آنکه همانگونه که معروف و آشکار نیز میباشد کفر یهود و نصاری جزء امورات ضروری و معلوم اسلام است.
ولی ما در روزگاری قرار داریم که در آن فتنه فکری رواج دارد تا آنجا که نزدیک است واقعیات را به سوی محتملات دگرگون گردانده یا با آن تعویض نمایند. اینجا بود که تصمیم گرفتم این امر را روشن نمایم و بر نویسندهای که در یکی از روزنامههای قطر مقالهای را به چاپ رسانیده است، ردی بنویسم تا آموزشی باشد برای کسانی که نمیدانند و وسیله روشنگری آنها گردد و هشدار و تذکری برای غافلان باشد و جوابی برای معاندان و نیز اقامه حجتی بر او باشد. هرکس هلاک شد با دلیل آشکار هلاک شود و هرکس زنده شد با دلیل آشکار زنده گردد.
و بیان کنم که کفر اهل کتاب اعم از یهود و نصاری کفر انکار خداوند، ملاقات و وحیاش نمیباشد بلکه کفر تحریف و تبدیل است و تباه نمودن عقیده الوهیت و نبوت میباشد.
ما معتقدیم ایشان به این دین کافرند همانگونه که ما به دینشان کافر هستیم. و این حق آنها است همانگونه که حق ما هم میباشد.
و با این حال ایشان در اسلام به اعتبار این که اهل دین آسمانی هستند و به صورت مجمل به الله، وحی، آخرت، عبادت الله و پایبند بودن به اخلاقیات با ما مشترکند، دارای جایگاه خاصی هستند.
به خاطر این جایگاه با این که به کفرشان معتقدیم، اسلام به ما اجازه میدهد که طعامشان را بخوریم و با زنانشان ازدواج نماییم و این نهایت تسامح با مخالف میباشد.
و به تحقیق نهال اسلام در ذهن هر مسلمانی مفاهیم اساسی برای مدارا کردن رویانیده است چیزی که در هیچ یک از ادیان دیگر یافت نمیشود. آن را بصورت مجمل بیان میکند تا کسی که نمیداند، بداند که اعتقاد به کفر با تسامح و مدارا متناقض نمیباشد.
از خداوند خواهانم این رساله را مایه نفعرسانی قرار دهد تا با آن سیاهی از چشمها و عقلها دور گردد تا آنجا که آن را درک نماید. خداوند حق میگوید و او راه را هدایت میکند.
دوحه: ماه مبارک صفر سال ۱۴۲۰هـ. مصادف با ژوئن۱٩٩٩م.
یوسف قرضاوی
الحمد لله وكفى، والسلام على عباده الذين اصطفى.
اما بعد:
از خطرناکترین قضایایی که در اثر مطالعه بیشتر کتابهایی که نزد من است فهمیدم، این است که: کوشش در جهت ایجاد تشکیک در مسلمات اسلام و تلاش در جهت تبدیل یقینیات به ظنیات، و قطعیات به احتمالات که قابلیت اخذ و رد کردن، جذب و تقویت نمودن، و قیل و قال داشته باشد، است.
و برای آنان کافی است که با دور کردن راستیها یا در آمیختن باطل با حق، سد محکمی را در مقابل کسانی که در صدد نابودی اسلام برمیآیند باقی نگذارند یا لا اقل پایههای آن را از بین ببرند.
در این زمان میبینیم کسانی در حرام بودن شراب یا ربا و یا مباح بودن طلاق و تعدد زوجات با شروطی که دارد، شک میکنند؛ بلکه کسانی هستند که در حجت بودن سنت نبوی تردید دارند؛ بلکه حتی کسانی را مییابیم که به سوی دور انداختن علوم قرآن و تمام فرهنگ قرآنی که وارث آنیم، دعوت میکنند و میگویند که باید آن را در کاغذ باطله انداخت.تا قرائت قرآن را از نو آغاز کنیم قرائتی که به هیچ چیز پایبند نیست و به علوم گذشته ملتزم نمیباشد و به قواعد و یا ضوابطی که علمای امت به صورت متوالی قرنها آن را قرائت کردهاند مقید نمیباشد.
والليالي من الزمان حبالى
مثقلات، يلدان كل عجيب!
[شبها آبستن حوادثاند که چیزهای عجیب از آن متولد میشود!]
و از جمله چیزهای عجیبی که از بین شبهای آبستن به وجود آمده این است که: بعضی از مردم بیپروا بدون این که اهلیت آن را داشته باشند یعنی از علوم قرآن، سنت، لغت عرب و علوم آن، اصول فقه، آثار بجا مانده از سلف شناختی داشته باشند، خود را عالم اسلامی جا زدهاند. دست به کاری میزنند که مطلوب نمیباشد و در چیزی تعمق میکنند که آن را نمیفهمند و بدون علم فتوا میدهند و بیدلیل حکم میکنند و به چیزی که به آن آگاهی ندارند، دعوت مینمایند و بر خداوند چیزهایی را میگویند که بدان علم ندارند.
و از آن جمله: گمانشان این است که اهل کتاب از یهود و نصاری کافر نیستند. اگر مقصودشان این است که آنان ملحدینی که الوهیت و وحی را انکار نمیکنند، باشد این ادعا صحیح است و خلافی در آن نیست. اما اگر مقصودشان این است که به دین محمد و رسالت و قرآنش کافر نیستند- که مراد از اطلاق کفر بر آنها همین است- این ادعا بدون شک باطل است.
کفر یهود و نصاری به نسبت سایر مسائل دین برای مسلمانی که ذرهای از علم شرعی داشته باشد از واضحترین آنهاست و تمام مذاهب و دستههای اسلامی در طول تاریخ اعم از شیعه، سنی، معتزله، خوارج و تمام دستههای امروز از اهل سنت گرفته تا زیدیه، جعفری و اباظیه در کفر یهود و نصاری و تمام کسانی که به رسالت محمد صایمان نداشته اختلاف نکرده و در آن شک ننمودهاند. این از مسلمات دین است که نظراً و عملاً اتفاق وجود دارد. بلکه (شناخته شدههای اساسی دین است) که خاص و عام آن را میدانند و بر آن متفق هستند و برای صحت آن نیازی به اقامه کردن دلیل و برهان نیست.
اصل بر آن است که بر کفر یهود و نصاری نه یک آیه، دو آیه، ده آیه و بیست آیه بلکه دهها آیه از کتاب خدا و احادیث رسول الله صبر آن دلالت مینماید. همانگونه که تمام کسانی که قرآن میخوانند و حدیث آموختهاند بر آن شهادت میدهند. و من گمان نمیکنم مسلمانی باشد که به صراحت با کتاب خدا و نصوص قطعی دین با رأی و هوای خویش معارضه نماید.
و من حکم به کفر ایشان میدهم در آنچه مربوط به احکام دنیاست. مردم نزد ما به دو دسته که سومی نمیپذیرد تقسیم میشوند: کافر و مسلمان. کسی که مسلمان نباشد کافر است. اما کافران انواع و درجات مختلفی دارند. دستهای از آنها اهل کتاب و دستهای دیگر مشرکین، دستهای دهریون، کافر صلح طلب و کافر حربی میباشد که حکم هر کدام از آنها از دیگری جداست.
اما آنچه مربوط به احکام قیامت است که؛ آیا از این کفر نجات پیدا میکنند؟ یا عذاب میشوند؟
این مسأله به علم و عدل پروردگار متعال برمیگردد. خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبۡعَثَ رَسُولٗا ١٥﴾[الإسراء: ۱۵] «و ما تا پیامبری را نفرستیم کسی را عذاب نمی دهیم».
اما کافری که اصلاً دعوت اسلامی به او نرسیده، و یا دعوت اسلامی به او رسیده اما آنگونه نبوده است که او را به بحث و تفکر و اندیشیدن وادارد، و یا موانع جبری غیر قابل تحملی مانع از داخل شدن او در اسلام شده است، او از جمله کسانی که مورد عذاب و عقاب الهی واقع میشوند نیست، آنگونه که خداوند وعده نموده و مقتضای عدالت اوست.
قرآن تنها کسانی را که به خاطر تکبر و بزرگ بینی، حسادت و انجام فساد، دوست داشتن مال دنیا، تقلید کورکورانه و … بعد از این که هدایت برایشان آشکار گردید مخالفت رسول را میکنند، تهدید مینماید؛ همانگونه که میفرماید: ﴿وَمَن يُشَاقِقِ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ ٱلۡهُدَىٰ وَيَتَّبِعۡ غَيۡرَ سَبِيلِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ نُوَلِّهِۦ مَا تَوَلَّىٰ وَنُصۡلِهِۦ جَهَنَّمَۖ وَسَآءَتۡ مَصِيرًا ١١٥﴾[النساء:۱۱۵]. «و هرکس بعد از آنکه هدایت برایش روشن گشت مخالفت رسول را بنماید و راهی غیر از راه مؤمنان را برگزیند وی را بدانچه روی خود را به آن کرده واگذاریم و به دوزخش اندازیم و چه بد سرانجامی است».
استاد ما شلتوت/میگوید: در یکی از جلسات درس بعد از نماز تراویح در ماه رمضان در مسجد بزرگ دوحه حدیثی را در مورد کفر اهل کتاب بیان داشتم و نمیدانستم کسانی هم در آنجا این مسئله را تعقیب میکنند. تا این که بعضی از دوستان دانشمندم سریعاً به من در آن مورد خبر دادند. تصمیم گرفتم او را ببینم تا بدانم که در آن باره چه میگوید.
از این مقاله طولانی بسیار متعجب گشتم که روزنامه (الوطن) قطر با اسم (سراب حافظ) چاپ نموده بود. گمان کردم که آن (یک اسم مستعار) است. با خود گفتم: صاحب این مقاله این اسم را برای این اختیار نموده تا هدف خود را از حقیقت مطالبش بیان دارد که در آن (سراب) قطعه زمینی است که شخص تشنه گمان میکند در آن آب است هنگامی که به آنجا میرسد در آن چیزی نمییابد.
ولی بعضی از برادران به من گفتند: این یک اسم حقیقی و نام زنی است. به هر حال بر سر این سخن گفتگو کردیم و گوینده این سخن به من اهمیتی نمیداد. و من در برابر او صبر و حوصله نمودم تا بعداً بر آن ردی بنویسم و حقیقت روشن گردد و اقامه حجت شود و پیش خداوند معذور باشیم: ﴿لِّيَهۡلِكَ مَنۡ هَلَكَ عَنۢ بَيِّنَةٖ وَيَحۡيَىٰ مَنۡ حَيَّ عَنۢ بَيِّنَةٖۗ﴾[الأنفال: ۴۲] «تا کسی که هلاک میشود با دلایل روشن هلاک شود و کسی که زنده میگردد با دلایل روشن زنده گردد».شاید این خواهر نویسنده به سبب قرائت ناقص نصوص یا قرائت بعضی نصوص بدون نصوص دیگری و یا به سبب فهم غلط از بعضی مفاهیم اسلامی که به خاطر کوتاهی او در آموزش شرعی و ترکیب آن با واقعیت باعث شده که حقیقت امر بر او پوشیده بماند. طالب حق اگر به دنبال آن بگردد، هدایت را مییابد و اگر خدا بخواهد برای او راه روشن میگردد و اگر بر رای خویش تعصب داشته باشد پس برای من کافیست که آن را بیان و مردم را از آن آگاه گردانم ﴿قَدۡ جَآءَكُم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّكُمۡۖ فَمَنۡ أَبۡصَرَ فَلِنَفۡسِهِۦۖ وَمَنۡ عَمِيَ فَعَلَيۡهَاۚ وَمَآ أَنَا۠ عَلَيۡكُم بِحَفِيظٖ ١٠٤﴾[الأنعام:۱۰۴] «به راستی رهنمودهایی از جانب پروردگار برایتان آمده است پس هرکه به دیده بصیرت بنگرد به سود خود او، و هرکس از سر بصیرت ننگردد به زیان خود اوست و من بر شما نگهبان نیستم».