مسيحيت و تثليث
نویسنده میخواهد مسیحیت را از عقیده الوهیت مسیح، تثلیث و این سخن مسیحیت که مسیح پسر خداست، را تبرئه نماید. و بر آن سه دلیل ارائه میدهیم:
وصیت اول از وصیتهای دهگانه میباشد [انا هو الرب إلهك، لا يكن لك إله غيري]«من همان خدای تو هستم و غیر از من خدایی نیست». و این حجتی بر علیه آنهاست نه این که دلیلی برای آنها باشد زیرا آنان خدا را رها کردند و از مخلوقات او خدایان دیگری را اتخاذ نمودند.
نویسنده میگوید: مسیحیان که مسیح را با لفظ پسر خدا وصف میکنند سایر مؤمنان را نیز با همین لفظ وصف مینمایند همانگونه که در انجیل متی آمده: [طوبي لصانعي السلام، لأنهم أبناء الله يدعون]«خوشا به آغازکننده سلام زیرا آنان پسران خدا هستند که دعوت میکنند». ما هم این را قبول داریم ولی آنها معتقد نیستند که مسیح مانند سایر مردم است بلکه معتقدند او معبودی به حق از جانب خداست. و از اصطلاحات معروف و مکرر نزدشان خدای پدر و خدای پسر میباشد.
پس آیا میشود نویسنده بیشتر از مالک نسبت به ملکش آگاهی داشته باشد؟ یا چیزی را به مسیحیان نسبت میدهد که آن را نگفتهاند؟