موقف اسلام در مورد کفر یهود و نصارا

فهرست کتاب

مخلوط اشتباهات و توهمات

مخلوط اشتباهات و توهمات

نویسنده می‌گوید: «خداوند بر مؤمنین امت محمدصایمان به شریعت‌هایی که به سوی بشر قبل از قرآن وحی شده مکلف نموده است زیرا آن در دایره تواناییشان است. قرآن نزدیک به یک سوم از آیات خویش را به بیان داستان پیامبران و رسولان پیشین خصوصاً داستان ابراهیم، موسی و عیسیإو کتاب حقی که بر ایشان نازل شده که همان تورات و انجیل می‌باشد را اختصاص داده است.

اما ایمانداران اصحاب شریعت‌های سابق... منطق درست این است که خداوند آن‌ها را مکلف ننموده که به شریعتی که بعد از دین آن‌ها که قرآن می‌باشد ایمان آوردند زیرا آن خارج از دایره تواناییشان می‌باشد. تمام داستان‌ها و احکام قرآن برای مسلمانان است و در کتاب‌های مقدس‌شان از آن ذکری نشده است و در آن تنها به بعثت رسول کریم که احمد می‌باشد بشارت داده شده است...»

می گویم: این کلام مشتمل بر اشتباهات و توهمات بسیار است. نویسنده در آن حق را با باطل و هدایت را با گمراهی در آمیخته است. به طور اجمالی به آن اشاره می‌نماییم:

اول اینکه: نویسنده گمان می‌کند که امت محمد صعرب یا بت‌پرستان عرب هستند, و فراموش کرده که تمام دنیا امت محمد می‌باشند یعنی امتی هستند که به دین اسلام دعوت می‌شوند همانگونه که الله تعالی می‌فرماید: ﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّي رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَيۡكُمۡ جَمِيعًا[الأعراف: ۱۵۸] «بگو: ای مردم، من رسول خدا به سوی همه شما هستم».

دوم اینکه: نویسنده می‌خواهد ایمان به آنچه خداوند از کتاب‌ها نازل نموده و آنچه از پیامبران مبعوث داشته را از دایره توانایی بشر خارج کند و این ادعا هیچ منطق دینی یا عقلی ندارد چون سخت است انسان معتقد باشد خداوند بندگانش را به حال خود رها کرده که هر چه می‌خواهند بکنند. خداوند آن‌ها را بیهوده رها نمی‌کند بلکه به سوی آنان پیامبرانی را مبعوث داشته تا برای آنان بشارت‌دهنده و انذار‌کننده باشند. و همچنین کتاب را به حق نازل نمود تا به وسیله آن میان مردم در آنچه اختلاف داشتند، حکم کنند. این مورد پسند مکلفین است که به آن ایمان آورند، آیا در این سختی وجود دارد؟ خیر بلکه این یک انتقال و تغییر موضع است.

آنچه در اینجا مهم است این است که به مبدأ و به آنچه به سوی ایشان به وسیله وحی آمده، مؤمن باشیم. و اما ایمان به رسالت محمد صایمان به رسالتی است که دلایل آشکار بر صدق آن اقامه گردیده است. و نزدیک‌ترین مردم به درستی آن، اهل کتاب می‌باشند. پس محمد که تصدیق‌کننده کتاب‌های آنان و نگهبان و شاهد بر آن بود، آمد؛ محمدی که در کتابای سابق به آن بشارت داده شده و تصدیق آن کاری مورد انتظار و معقول بود زیرا دینش روشن و پاک بود و مفاهیم گذشته را تصحیح نموده و آن را تکمیل کرده بود. پس چگونه از آن اعراض نمودند؟!

هنگامی که بت‌پرست، مجوس و ملحد خواهان ایمان به رسالت محمد هستند اهل کتاب به آن اولی‌تر می‌باشند: ﴿وَكَذَٰلِكَ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَۚ فَٱلَّذِينَ ءَاتَيۡنَٰهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ يُؤۡمِنُونَ بِهِۦۖ وَمِنۡ هَٰٓؤُلَآءِ مَن يُؤۡمِنُ بِهِۦۚ[العنكبوت: ۴٧] «همچنین ما به سوی تو کتاب را نازل کردیم پس کسانی که به ایشان کتاب داده بودیم به آن ایمان می‌آورند».

﴿وَٱلَّذِينَ ءَاتَيۡنَٰهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ يَعۡلَمُونَ أَنَّهُۥ مُنَزَّلٞ مِّن رَّبِّكَ بِٱلۡحَقِّۖ[الأنعام: ۱۱۴] «و کسانی که به ایشان کتاب داده‌ایم می‌دانند که آن به حق از جانب پروردگارت نازل شده است».

سوم اینکه: ایمان حقیقتی واحد است و با گذشت زمان تغییر نمی‌پذیرد زیرا آن متضمن اعتقاد قطعی به حقایق ثابت از جانب خداست که از آن جمله اعتقاد به جهانی است که در آن زندگی می‌کنیم؛ خلافتی که انسان در زمین دارد؛ سرنوشت، مسئولیت و علاقه‌اش به خالق و خودش و به آنچه در اطرافش اعم از جاندار و بی‌جان وجود دارد.

و این حقایق تکذیب نمی‌شوند و دگرگونی نمی‌پذیرند. پس فرض بر این است که مؤمن در هر عصری نیاز به ایمان به این حقایق دارد.

چهارم اینکه: کجای این جمله منطقی است که صاحبان کتاب‌ها و شریعت‌های سابق توانایی تبعیت از شریعت قرآن را ندارند در حالی که خداوند حفاظت کتابشان را ننموده بلکه حفظ آن را به اهلشان واگذار کرده بود به همین خاطر کتاب‌هایشان تبدیل و تحریف گشت و این دلیل است بر این که این شریعت‌ها محدود به زمان و مکان بوده‌اند. تمام پیامبران تنها به سوی قومشان فرستاده شده و رسالت جهانی نداشته و بعثتشان برای مدت زمان معینی بوده است و رسالتشان ختم‌کننده و همیشگی نبوده بلکه همه آن‌ها به نبی بعد از خود که می‌آید، بشارت داده‌اند.