موقف اسلام در مورد کفر یهود و نصارا

فهرست کتاب

حقيقت ايمان به غيب

حقيقت ايمان به غيب

نویسنده می‌گوید: «مفهوم اساسی ایمان در قرآن و سنت نبوی صایمان به غیب است که آن ایمان به خدا و روز آخرت است که منطبق بر آیین ابراهیم می‌باشد و کفر درست عکس ایمان به غیب می‌باشد یعنی کفر به الله و روز آخرت و شرک به خداوند است که در واقع نقطه مقابل ایمان می‌باشد».

و در تأیید این گفته خویش آیاتی که بر واجب بودن ایمان به الله و روز آخرت دلالت می‌نماید را ذکر می‌کنم.

ما نیز چون او معتقد به ضرورت ایمان به الله و روز آخرت هستیم ولی با این حال ایمان به نبوت و رسالت و ایمان به کتاب‌ها و پیامبران که جزئی از ایمان به غیب می‌باشد و نویسنده آن را از دایره ایمان به غیب خارج می‌کند را انکار می‌کنیم.

مثل این که نویسنده دچار توهم شده که ایمان به کتاب‌ها را همان ایمان به ورقه‌هایی که بر آن نوشته شده و مدادهایی که با آن کتابت شده‌اند، می‌داند و برای این آن را از دایره ایمان به غیب خارج می‌کند و همچنین فکر می‌کند که ایمان به پیامبران یعنی ایمان به جسم‌هایشان که دیده می‌شود و در مقابل چشمانشان حرکت می‌کند، می‌باشد برای این است که آن را در شمار ایمان به غیب قرار نمی‌دهد. در حالی که منظور از آن: ایمان به آن چیزی است که خداوند به پیامبرانش وحی نموده و ایمان به کتاب‌هایی است که بر ایشان نازل نموده است. و ایشان اوامر و نواهی او را رسانیده‌اند که از طریق ملائکه و یا مستقیماً به ایشان الهام شده است. و همه این‌ها از امورات غیب می‌باشند. پس ایمان به الله، ملائکه، کتاب‌ها، پیامبران و روز آخرت همگی جزو ایمان به غیب می‌باشند.

نویسنده بعضی از آیات و احادیث که در آن به طور مجمل به ذکر ایمان به الله و روز آخرت اکتفا کرده و در آن ذکری از ایمان به پیامبران خداوند نشده است را به گواه می‌گیرد و گمان می‌کند که آن حجتی قاطع برای اوست و به یقین او در آن خطاکار است.

نصوص قرآنی و حدیثی گاهی بصورت مجمل و گاهی به صورت تفصیل بر حسب موقعیت بیان می‌شود.

گاهی وقت‌ها تمام آنچه متعلق به ایمان و ارکان آن است را ذکر می‌کند مانند این سخن الله تعالی که می‌فرماید: ﴿وَلَٰكِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ وَٱلۡكِتَٰبِ وَٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ[البقرة: ۱۱٧] «ولی نیکی این است که کسی به خدا، روز آخرت، ملائکه، کتاب و پیامبران ایمان آورد».

﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ كُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ[البقرة: ۲۸۵] «پیامبر و مؤمنان به تمام آنچه بر او نازل شده ایمان آورده و همگی به الله، ملائکه، کتاب‌ها و پیامبران ایمان آورده‌اند».

گاهی وقت‌ها به ذکر ایمان به الله و روز آخرت می‌پردازد کما این که در آیاتی که نویسنده آن را ذکر کرده و در غیر آن نیز موجود است. ایمان به الله و ایمان به روز جزاء از بزرگ‌ترین ارکان ایمان هستند.

و بعضاً ایمان به الله و پیامبران را ذکر می‌کند همانگونه که الله تعالی می‌فرماید: ﴿سَابِقُوٓاْ إِلَىٰ مَغۡفِرَةٖ مِّن رَّبِّكُمۡ وَجَنَّةٍ عَرۡضُهَا كَعَرۡضِ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ أُعِدَّتۡ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦۚ[الحديد: ۲۱] «بشتابید به سوی مغفرت پروردگارتان و بهشتی که عرض آن به اندازه عرض آسمان‌ها و زمین است که خداوند آن را برای کسانی که به الله و پیامبران ایمان دارند آماده کرده است».﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦٓ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصِّدِّيقُونَۖ وَٱلشُّهَدَآءُ عِندَ رَبِّهِمۡ[الحديد: ۱٩] «و کسانی که به خدا و پیامبران ایمان آورده‌اند ایشان همان راستگویان هستند و نزد پروردگارشان گواه خواهند بود».

و بعضاً ایمان به الله و آنچه بر پیامبران نازل شده را ذکر می‌کند: ﴿قُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيۡنَا وَمَآ أُنزِلَ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ وَإِسۡمَٰعِيلَ وَإِسۡحَٰقَ[البقرة:۱۳۶] «گفتند به الله و به آنچه به سوی ما و آنچه به سوی ابراهیم، اسماعیل و اسحاق… نازل شد ایمان آورده‌ایم».

و بعضی وقت‌ها به ذکر آنچه خداوند نازل نموده اکتفا می‌کند: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ ءَامِنُواْ بِمَا نَزَّلۡنَا مُصَدِّقٗا لِّمَا مَعَكُم[النساء: ۴٧] «ای کسانی که به شما کتاب داده شده است به آنچه فرو فرستادیم و تصدیق‌کننده همان چیزی است که نزد شماست ایمان آورید»و خطاب به بنی اسرائیل می‌فرماید: ﴿وَءَامِنُواْ بِمَآ أَنزَلۡتُ مُصَدِّقٗا لِّمَا مَعَكُمۡ[البقرة: ۴۱] «و به آنچه که نازل کردم و تصدیق‌کننده همان چیزی است که نزد شماست ایمان بیاورید».

و گاهی نیز تنها به ذکر الله بدون ذکر بقیه ارکان می‌پردازد ﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِۗ[آل عمران: ۱۱۰] «شما بهترین امتی هستید که برای مردم خارج شده‌اید به معروف امر می‌کنید و از منکر باز می‌دارید و به الله ایمان دارید».﴿وَمَن يُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ يَهۡدِ قَلۡبَهُۥۚ[التغابن: ۱۱] «و هرکس به خداوند ایمان آورد خداوند قلبش را هدایت می‌کند».﴿فَمَن يَكۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَيُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ[البقرة: ۲۵۶] «هرکس به طاغوت کافر شود و به خداوند ایمان آورد به ریسمان محکمی چنگ زده است».﴿وَمَن يُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ وَيَعۡمَلۡ صَٰلِحٗا يُدۡخِلۡهُ جَنَّٰتٖ[الطلاق: ۱۱] «و هرکس به خداوند مؤمن شود و عمل صالح انجام دهد او را در باغ‌هایی داخل می‌گردانیم».

بلکه گاهی تنها به کلمه ایمان بدون ذکر متعلقاتش بسنده می‌کند کما این که در آیات بسیاری مکرر این جمله تکرار شده است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ«ای کسانی که ایمان آورده‌اید»و می‌فرماید: ﴿ٱللَّهُ وَلِيُّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ يُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۖ[البقرة: ۲۵٧] «خداوند ولی کسانی است که ایمان آورده‌اند و ایشان را از ظلمات به سوی نور خارج می‌کند».

﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُدَٰفِعُ عَنِ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ[الحج: ۳۸] «همانا خداوند از کسانی که ایمان آورده‌اند دفاع می‌کند».و این مورد در قرآن بسیار است.

و این که در بعضی از مواضع به ذکر بخشی از ارکان ایمان اکتفا می‌کند به معنی بی‌نیازی از بقیه ارکان نمی‌باشد. بعضی از آیات قرآن، آیات دیگر را تفسیر می‌کنند و بعضی بعض دیگر را تصدیق می‌نمایند. در بعضی از مکان‌ها به صورت اجمال و در بعضی دیگر به صورت مفصل به آن می‌پردازد. اگر در یک موضع مبهم باشد در موضع دیگر آن را تبیین و توضیح داده است. اگر در یک مکان بصورت مطلق آن را آورده در مکان دیگر آن را مقید نموده است و ما باید تمام قرآن را بگیریم نه این که به بعضی از آن ایمان آوریم و به بعضی دیگر کافر شویم و اگر آن از جانب خداوند نبود در آن اختلاف بسیاری را مشاهده می‌نمودید.

برای نمونه در بعضی از نصوص تنها به شهادت «لا إله إلا الله»اکتفا می‌کند و این بخاطر این است که روی کلام به مشرکین عرب می‌باشد و جنگ بین ایشان بر سر توحید بود اگر لا اله الا اللهمی‌گفتند به معنی استجابت محمد صبود و هیچ کس از ایشان این را فهم نکردند که اگر لا اله الا اللهرا بگویند و به محمد کافر شوند جزو مؤمنین نجات یافته قرار می‌گیرند.

نویسنده به ذکر بعضی از احادیث بخاری و مسلم که در آن به اعلان «لا إله إلا الله»اکتفا نموده، پرداخته است؛ دوست داشتم که احادیث دیگری که در آن ایمان به کل ارکان را شرط گرفته را نیز بیان می‌داشت.

و مثال برای آن حدیث مشهور و معروف جبرئیل می‌باشد هنگامی که از پیامبر در باره ایمان سؤال نمود: رسول الله صدر جواب فرمود: «الْإِيمَانُ أَنْ تُؤْمِنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَبِلِقَائِهِ وَرُسُلِهِ وَتُؤْمِنَ بِالْبَعْثِ بعد الموت» [۱]. «ایمان این است که به الله، ملائکه، کتاب‌ها و پیامبران و زنده شدن بعد از مرگ مؤمن باشی». از ابن عمربروایت است که رسول اللهصفرمودند: «أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَشْهَدُوا أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ» [۲]«به من امر شده با مردم بجنگم تا این که به لا اله الا الله و محمد رسول الله شهادت دهند و نماز به پا دارند و زکات دهند». و از عباده بن صامتسروایت که فرمود: «مَنْ شَهِدَ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَأَنَّ عِيسَى عَبْدُ اللَّهِ وَرَسُولُهُ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ وَالْجَنَّةُ حَقٌّ وَالنَّارُ حَقٌّ أَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ عَلَى مَا كَانَ مِنْ الْعَمَلِ» [۳]. «هرکس شهادت دهد که هیچ معبود بحقی جز الله نیست و محمد بنده و رسول اوست و عیسی بنده خدا و کلمه اوست که به مریم القا شده و روحی از جانب او می‌باشد و شهادت دهد که بهشت و جهنم حق هستند خداوند او را بر هر عملی که باشد داخل بهشت می‌گرداند».

از ابن عباس بروایت است که رسول اللهصهنگامی که معاذسرا به یمن می‌فرستاد به او فرمود: «إِنَّكَ سَتَأْتِي قَوْمًا أَهْلَ كِتَابٍ فَإِذَا جِئْتَهُمْ فَادْعُهُمْ إِلَى أَنْ يَشْهَدُوا أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ فَإِنْ هُمْ أَطَاعُوا لَكَ بِذَلِكَ فَأَخْبِرْهُمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ فَرَضَ عَلَيْهِمْ خَمْسَ صَلَوَاتٍ...» [۴]. «تو به سوی قومی از اهل کتاب می‌روی هنگامی که پیش آن‌ها رفتی آنان را به شهادتین دعوت کن اگر تو را در این کار اطاعت نمودند به ایشان خبر بده که خداوند نمازهای پنجگانه را بر ایشان فرض کرده است…» و از ابوهریرهسروایت است که پیامبرصفرمودند: «وَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لَا يَسْمَعُ بي أَحَدٌ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ يَهُودِيٌّ وَلَا نَصْرَانِيٌّ ثُمَّ يَمُوتُ وَلَمْ يُؤْمِنْ بِالَّذِي أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَّا كَانَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ» [۵]. «قسم به کسی که نفس محمد در دست اوست هیچ فردی از این مجتمع که دعوت من به آن‌ها می‌رسد یهودی باشد یا نصرانی ممکن نیست آن را بشنود و به آن ایمان نیاورد و سپس بمیرد مگر این که از یاران آتش می‌باشد».

سپس نویسنده این را شرط گرفته که مؤمنان اهل کتاب می‌توانند ایمانشان مطابق آیین ابراهیم÷باشد. نمی‌دانم این تعریف از ملت ابراهیم را از کجا آورده است یعنی مصدری که به آن اعتماد نموده، چیست؟

مصدر مورد اعتماد برای شناخت ملت ابراهیم همان مصدر اسلامی یعنی قرآن و آنچه که سنت آن را بیان می‌نماید، می‌باشد. قرآن تنها وثیقه آسمانی است که به آن ایمان داریم و دانستنی‌هایمان را از آن می‌گیریم بدون این که ترسی از وارد شدن باطل، وهم و تحریف درآن داشته باشیم.

[۱] اللؤلؤ والمرجان فیما اتفق علیه الشیخان، حدیث رقم۱۵. [۲] مصدر سابق: ۱۵. [۳] مصدر سابق: ۱٧. [۴] رواه البخاری فی کتاب الزکاة حدیث۱۴٩۶ ومسلم فی الإیمان. [۵] رواه مسلم عن أبی هریرة برقم ۱۵۳.