اساس تسامح اسلامی
حقیقت سوم اینکه: چگونه بین اعتقاد به کفر اهل کتاب و دعوت کردنشان به سوی تسامح با آنها توافق ایجاد کنیم؟
در اینجا میگویم: هر صاحب دینی بلکه هر صاحب اصلی ایمان دارد به این که او بر حق است و کسی که دشمن اوست بر باطل قرار دارد همانگونه که الله تعالی میفرماید: ﴿فَمَن يَكۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَيُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ﴾[البقرة: ۲۵۶] «هرکس به طاغوت کافر شود و به خداوند ایمان آورد به ریسمان محکمی چنگ زده است».هرکس مادیگرا باشد به الله کافر و هرکس به الله مؤمن باشد به ماده کافر است. کسی که به نظام سرمایه داری معتقد باشد به نظام کمونیستی کافر و کسی که معتقد به نظام کمونیستی است به نظام سرمایه داری کافر میباشد. کسی که نظام دمکراسی را قبول دارد به نظام دیکتاتوری کافر است و بالعکس.
و مسیحیت بر حسب اعتقادش مسلمان را کافر میداند نه این که آنها به خداوند کافر باشند بلکه به عقیده مسیحیت که تثلیث و غیره است، کافرند.
و این درست است و اگر همچون اعتقادی نسبت به مسلمانان نداشته باشد او در دینش دروغ میگوید و یا به خاطر نیکو معاشرت نمودن با مسلمانان است.
و همچنین مسلمان معتقد به کفر نصاری و مسیحیان میباشد. و این بدان معنی نیست که آنها ملحد میباشند بلکه به عقیده اسلام و رسالت محمدصکافرند.
و برای این است که مسیحیان در نظر مسلمانان کافر و گمراه هستند. کوشش بیهودهای را برای یاری رساندن صرف میکنند تا آنها را از گمراهیشان خارج کنند. هیچ یک از تلاشها و کمکهای انسان دوستانه همانگونه که با آن نام نهادهاند، جاهلانه نمیباشد که با عصر استعمار شروع شد و در رکابش به راه افتاد و در سرزمینهای اسلامی در آسیا و آفریقا از حمایت آنها بهرهمند شدند تا آنجا که کمک انسان دوستانه به اندونزی که به مدت پنجاه سال از بزرگترین شهرهای اسلامی بود، وارد شد و آنان را در گناه غرق نمود، نشاطشان را تیره و تاریک کرد. ولی خداوند زحماتشان را بر باد داد و کیدشان را باطل نمود اگرچه بعضی از پیروزیشان را تحقق بخشید.
و تا به امروز از انجام عمل، انفاق و تلاش برای آن دست نکشیدهاند و مبلغان آمریکایی در شهر کلورادو آمریکا در سال ۱٩٧۸ کنفرانسی تحت عنوان مسیحی کردن مسلمانان عالم تشکیل دادند که در آن نزدیک به چهل مقاله خوانده شد و معاهدهای تحت نام زویمر به امضاء رسید و برای آن هزار میلیون دلار در نظر گرفتند.