کار گرفتن از کارگر و نپرداختن مزد:
پیامبر جبرای تعجیل پرداخت مزد کارگر توصیه و تشویق نموده و فرمودند: «قبل از این که عرق کارگر خشک شود، مزدش را بپردازید».
یکی از ستمهایی که در مجامع مسلمین وجود دارد عدم پرداخت، حقوق کارگران و کارمندان است که صورتهای متفاوت و گوناگونی دارد مانند:
- این که حق کارگر را به کلی انکار میکنند، و کارگر بیچاره حجت و برهانی نیز ندارد، باید دانست که حق این کارگر در دنیا ضایع گشته، اما در روز قیامت نزد پروردگار هرگز ضایع نخواهد شد، در آن روز ستمگر در حالی که حق ستمدیدگان را پایمال کرده میآید، و در آن روز از نیکیهای ستمگر گرفته و به ستمدیده میدهند، و اگر نیکیهای او تمام گردد از بدیهای مظلوم برداشته و به بدیهای ظالم افزوده و سرانجام در آتش سوزان جهنم انداخته میشود.
- این که بیجهت از حق کارگر میکاهند و حقش را کاملاً نمیپردازند، در حالی که خداوند متعال میفرماید: ﴿وَيۡلٞ لِّلۡمُطَفِّفِينَ ١﴾[المطففین: ۱]. «وای به حال کاهندگان (حقوق مردم)».
مانند این که برخی از صاحبان کار ابتدا با کارگران بر مبلغی معین قرارداد میکنند، اما هنگامی که کار شروع میشود قرارداد را تغییر میدهند و به کاگران مزد کمتری میدهند، و کارگران بیچاره که نمیتوانند حق خویش را اثبات کنند با ناراضایتی به کار ادامه میدهند و به خداوند شکایت میکنند و چه بسا اگر صاحب کار مسلمان و کارگر فردی غیر مسلمان باشد، کارگر غیر مسلمان با چنین عملکردی از اسلام زده میشود و گناه آن بر همان شخص ظالم است.
- این که برخی از کار اضافی میگیرند، و یا این که ساعات کار را افزایش میدهند و تنها همان حقوق مقرر را به او میدهند و اضافهکاری او را نمیپردازند.
- این که برخی در پرداخت مزد کارگر تأخیر میکنند و کارگر بیچاره پس از رفت و آمد و مراجعه بسیار و شکایت و رفتن به دادگاه موفق به دریافت حق خود میشود و برخی از صاحبان کار به اینگونه کارگر را خسته و نا امید میگردانند تا شاید از مطالبه حق خود باز آید و برخی دیگر با آن مال معامله و از آن استفاده میکنند و این در حالی است که کارگر بیچاره نه غذایی برای سیرکردن شکم خود دارد و نه چیزی که برای خانوادۀ چشم به راه، و نیازمندش که به خاطر آن دربدر گشتهاند، بفرستد، وای بر این افراد ستمگر از عذاب دردناکی که در انتظارشان است، ابوهریرهسروایت نموده که پیامبر جفرمودند: خداوند متعال میفرماید: «سه نفر هستند که طرف و خصم آنان در روز قیامت من خواهم بود، مردی که به نام من وعدهای دهد و سپس خیانت کند، و مردی که فردی آزاده را بفروشد و پولش را بخورد و مردی که کارگر را به کاری بگمارد و مزدش را ندهد» [۸۱].
[۸۱] فتح الباری: ۴/ ۴۴۷.