رد آنها
خوبترین و نیکوترین دلیل برای رد عقیده مسیحیها چیزی است که به خود حضرت عیسی÷در کتاب مقدسشان نسبت میدهند به خواست خدا پردهای بر چشمانشان کشیده شد و با چشمی جستجوگرانه آن را ندیدند چون اگر آن را بررسی میکردند همانطور که در جاهای زیادی این کار انجام دادهاند آن را تحریف و تعویض میکردند.
از این اقوال مطلبی است که در انجیل مرقس اصلاح شدهی دوازدهم شماره ۲۹ و ۳۰ آمده است:
(یسوع به او جواب داد: ابتدای همۀ توصیهها این است که ای اسرائیل بشنو، خدای معبود ما خدایی واحد و تنهاست. و پروردگا خود را با تمام قدرت و با تمام وجودت و از صمیم قلب و از روی فکر و آگاهی دوست داشته باش. این وصیت اول است [۴۵].
در انجیل یوحنا اصلاح شده هفدهم شمارۀ ۳ آمده است:
(و این زندگی ابدی است که شما را بشناسند، فقط تو به تنهایی معبود حقیقی و واقعی هستی و یسوع مسیح کسی است که تو آن را فرستادهای و رسول خود قرار دادهای [۴۶].
در انجیل متی تصحیح شده چهارم شماره ۱۰ آمده است:
(آن زمان یسوع به او گفت: ای شیطان برو، چون نوشته شده است فقط برای پروردگار و معبودت سجده ببر و تنها او را عبادت کن [۴۷].
سبحان الله ... کجایند عقلهای آگاه و چشمهای بینا که این سخنان را بررسی کنند تا آگاه شوند و در آنها بیندیشند؟ چطور انسانِ آزادهی هوشمند از خود نمیپرسد که سرّ این تناقضات و اختلافات در گفتههای حضرت عیسی÷یا یسوع در انجیلها چیست؟ ولی!!!
چقدر زیباست کلام و گفتار امام ابن القیم/در معرض ردّ علیه مسیحیها، آن جا که میفرماید: (بر خداوند – اگر حکمت و خواست او تقاضا میکرد برای بندگانش آشکار شود و از کرسی عظمتش پایین بیاید و مستقیماً خودش با آنها حرف بزند – لازم بود که وارد شرمگاه یک زن نشود و در شکم او در میان ادرار و مدفوع و خون چند ماهی بماند و حالا که این کار را انجام داده لازم بود به صورت بچهای کوچک که شیر بخورد و گریه کند خارج نشود، حالا که این حادثه روی داده است لازم بود با مردم غذا نخورد و آب ننوشد و نخوابد، اگر غذا میخورد و آب مینوشید لازم بود نه ادرار و نه مدفوع کند، در حالی که خداوند تعالی دارای صفات جلال و کمال است و این صفات خاص او هستند، آن صفات کمالی و جلالی که آسمانها و زمینش وسعت و گسترش آنها را ندارند.
و کرسی او به اندازه گسترش زمین و آسمانهاست. پس چطور است که فرج و شرمگاه یک زن وسعت و گسترش او را دارد. پاک و منزه است خداوند سبحان از این اقوال بیهوده) [۴۸].
ابن حزم/هنگام سخنگفتن در مورد عقیدهی تثلیث میگوید: -البته این مطلب را از انجیل مرقس نقل میکند- (... پروردگار (ربّ) بعد از این که با آنها صحبت کرد به آسمان صعود کرد و طرف راست الله نشست) [۴۹].
این شرک، یک شرک احمقانهای است. این ربّ با الله جمع میشود خیلی عجیب است و طرف راست الله مینشیند! پس این دو ربّ و دو إله میشوند، اولی قویتر و نیرومندتر از دوّمی است چون بدون شک آن کس که دیگری طرف راست او قرار داده شده است بلندمرتبه است از کسی که طرف راست او نشسته است.
از خواری و پستی به خدا پناه میبریم [۵۰].
در انجیل یوحنا اصلاح شدهی اول شماره ۹ و ۱۰ در مورد خدا قراردادن حضرت عیسی÷آمده است، (آن نور حقیقی که هر انسانی را نورانی میکند به سوی جهان آمد. آن نور در جهان بود و جهان به وسیلهی آن درست شد و جهان او را نشناخت) [۵۱].
ابومحمد میگوید: این هم نشانهی حماقتِ شرکورزیدن آنها به خداست چگونه در دنیا است و بوسیلهی او دنیا آفریده شده است؟ اگر إله و خدا است، او دنیا را آفریده است و دیگر درست نیست که به وسیلهی او دنیا ساخته شود. و اگر چنان چه به وسیلهی او دنیا آفریده شده است و آن را خلق نکرده است پس نه إله و خداست و نه خالق و آفریننده، بلکه آلت و وسیلهای است از وسیلههایی که دنیا به وسیلهی آنها آفریده شده است. پاک و منزه است خداوند که چیزی را با آلت و وسیله بیافریند بلکه خلقت و آفرینش از طرف خدا همان طور که در وحی برای رسول صادقش حضرت محمدصآمده است و در گفتارش هیچگونه تناقض و اختلافی وجود ندارد، به این صورت است که میفرماید: ﴿إِنَّمَآ أَمۡرُهُۥٓ إِذَآ أَرَادَ شَيًۡٔا أَن يَقُولَ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ ٨٢﴾[یس: ۸۲].
«هر گاه خدا چیزی را بخواهد که بشود، کار او تنها این است که خطاب بدان بگوید: بشو و آن هم میشود».
[۴۵] همان کتاب، ص ۱۰۳. [۴۶] همان کتاب، ص ۲۳۴. [۴۷] همان کتاب، ص ۸. [۴۸] هدایه الجباری فی أجوبه الیهود و النصاری لإمام ابن القیم، ص ۱۴۷ – ۱۴۸، با اختصار. [۴۹] العهد الجدید مرقس اصلاح شدهی ۱۶ شماره ۹، ص ۱۱۵. [۵۰] الفصل فی الملل، (۲/۱۳۹ – ۱۴۲). [۵۱] العهد الجدید، ص ۱۸۹.