ماهیت مسیحیت و کشف اسرار آن

فهرست کتاب

أولاً: گوشه‌گیری، دل از دنیا کندن و ازدواج نکردن

أولاً: گوشه‌گیری، دل از دنیا کندن و ازدواج نکردن

از مهم‌ترین چیزهایی که مسیحی‌ها آن را در راه و روش خود بوجود آورده‌اند گوشه‌گیری و دل از دنیا کندن و ازدواج نکردن است، راستی منظور و هدفشان از ایجاد این روشها چیست؟ شما چگونه فکر می‌کنید؟

زمانی که به فرهنگ لغت مراجعه کنیم در می‌یابیم که اصل رهبانیت از ریشه و کلمه‌ی رَهَبَ به معنی ترسید است و الترهیب به معنی عبادت کردن است [۸۲]و راهب به کسی می‌گویند که در دیر (صومعة) خود مشغول عبادت است و به یک رهبان مسیحی تبدیل شده است [۸۳].

اصل أَلتَّبَتُّلْ به معنی قطع‌شدن است، و تبتل قطع‌شدن و دست‌کشیدن از دنیا به خاطر عبادت خدا می‌باشد، به معنای دوری از زنان و ترک ازدواج است [۸۴].

پس مسیحی‌ها در حال حاضر روش رهبانیت را در پیش گرفته‌اند که بر نشانه‌ها و علامت‌‌های زیر استوار است: از جمله: فارغ شدن برای عبادت بطور کامل، آن هم به وسیله‌ی وادار کردن اجباری جسم به انجام کاری که مافوق طاقت و توان آن است. عذاب دادن آن با روزه گرفتن و نماز خواندن زیاد، و با اکراه و زور نفس را وادار کردن به این نوع عبادتها، و دوری از دنیا با ترک کردن سرگرمی‌ها و ترک زینت و آرایش، بی‌توجهی نسبت به ثروت و دارایی و توجه نکردن به خوردن و آشامیدن و نوع غذا و لباس و ترک ازدواج، دلیل آنان برای انجام این کارها چند نصی است که در انجیل‌های تحریف‌شدۀ آن‌ها وجوددارد: از جمله در انجیل متی اصلاح شده‌ی ششم شماره‌های ۲۴ و ۲۵ آمده است:

(هیچکس قدرت و توان خدمت به دو سید و آقا را ندارد، چون یا نسبت به یکی بغض وکینه دارد و دیگری را دوست دارد یا همیشه ملازم و همنشین یکی است و دیگری را تحقیر می‌کند، نمی‌توانید هم به خدمت خدا و هم به خدمت مال و ثروت بپردازید، به همین خاطر به شما می‌گویم: در زندگی خود به آن چه که می‌خورید و می‌نوشید اهتمام نکنید و هم‌چنین به آن چه که می‌پوشید نیز توجه نکنید و ... ) [۸۵].

در انجیل متی اصلاح شده دهم شماره: ۹ و ۱۰ آمده است:

در مناطق خود طلا و نقره و مس را جمع‌آوری نکنید و برای سفر و راه توشه برندارید، دو دست لباس و کفش و عصا را تهیه نکنید چون کسی که این وسایل را تهیه کند مجبور می‌شود از آن‌ها استفاده کند [۸۶].

دوباره در انجیل متی اصلاح شده نوزدهم شماره ۱۲ آمده است:

(... إِخته‌هایی [۸۷]پیدا می‌شوند که همین طور مادرزادی به صورت إِخته‌ای متولد شده‌اند، و اخته‌هایی پیدا می‌شوند که مردم آن‌ها را إِخته کرده‌اند و اخته‌هایی پیدا می‌شوند که خودشان به خاطر عظمت پروردگار آسمان خود را اخته کرده‌اند. کسی که توان و قدرت این کار را دارد آن را قبول و انجام دهد [۸۸].

مسیحی‌ها در رهبانیت خود هرگز برای تشویق مردم به ازدواج‌نکردن کوتاهی نکرده‌اند: همان طور که نص بالا آن را بیان کرد و کار به جایی رسیده که در قرن یازدهم میلادی پاپ هفتم گریگوری دستوری را صادر کرد که واجب است تمام کشیش‌ها و راهبان کوچک و بزرگ ازدواج را تحریم کنند و مجرد باشند، تا صفات کاهن بودن آنها کثیف نشود.

طولی نکشید بدون رنج و ناراحتی در قرن سیزدهم میلادی کار به جایی رسید که مجرد بودن و تحریم ازدواج به عنوان یک نظم در کلیساهای کاتولیک مقرر شد و بر تمام کشیش‌ها و راهبانِ زن و مرد تطبیق گردید [۸۹].

رد این عقیده و نظریه

در واقع ترک دنیا و ترک ازدواج فطرت و سرشت انسانی را بسیار ضعیف و سست می‌کند. خداوند می‌فرماید: ﴿فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِي فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَيۡهَاۚ لَا تَبۡدِيلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِۚ...[الروم: ۳۰].

«این خلقتی است که خداوند مردمان را بر آن سرشته است. نباید خلقت خدا را تغییر داد».

منع‌شدن از ازدواج تکلیفی است مافوق توان انسان، هرچند که انسان دارای روحیه‌ای بلند و همّتی بالا هم باشد، چون میل به ازدواج یکی از خواست‌های فطرت و سرشت انسان است. که خداوند بزرگ آن را در وجود او قرار داده است. پس یا آن را به سمت و جهتی صحیح هدایت می‌کند و با روش حلال که همان ازدواج است آن را کنترل می‌کند و یا این که عرصه را بر آن تنگ می‌کند و با سرکوبی و امتناع آن را خفه خواهد کرد تا این که به نقطۀ انفجار می‌رسد در نتیجه جهت مخالف و نادرست را در پیش می‌گیرد و راه حرام و کج را خواهد پیمود.

واقعیت‌ها و صحیح‌تر بگوئیم رسوائی‌هایی که بوی گند آن در تاریکی‌های دَیْرها گسترش پیدا کرده است، شکست (ترک دنیا) را ثابت می‌کند! آن جا که محمد عزّت الطهطاوی قسمتی از آن‌ها را بیان می‌کند.

مخالفت با تعالیم بالا (ازدواج و ..). تأثیر بسیار بدی را بر جای گذاشته است. بطوری که فساد و بی‌بند و باری در میان مسیحی‌ها اوج گرفته و بحث پیرامون آن کتاب‌ها را لبریز کرده است. مؤلف کتاب الفاریاق بعضی از این فسادها را توضیح می‌دهد و ما به مقدار بسیار اندکی اکتفا می‌کنیم:

۱- پاپ استوزر سرجیوس با مرکیز طوسکانی ازدواج کرده بود، پاپ به ماروزیا رسیده بود و بچه‌ای را به دنیا آورد و آن بچه را نزد خود در محل استقرارش در واتیکان، پرورش داد.

۲- پاپ یوحنای دوازدهم که أکطافیانوس نام داشت فردی فاسد و بی‌شرم و حیا بود، مجمعی برای محاکمه‌ی او تشکیل شد، در این مجمع بسیاری از حاکمان آلمان و ایتالیا حضور داشتند و هم چنین چهل أسقف و هفده کاردینال در کلیسای القدیس بطرس حضور داشتند، او متهم بود که چند زن را به فساد کشانده است، یکی از این زن‌ها که إیتنت نام داشت بر اثر خون‌ریزی پس از زایمان فوت کرد. اتهام دیگر این بود که: طناب را به گردن یکی از مقامات روحانی (مطرنیه) انداخته است تا با زور و اکراه نوجوان ده ساله‌ای را برایش آماده کند او هم به اجبار کار منافی عفت را با آن نوجوان ده ساله انجام داد.

مجمع تشکیل شده، خلع و عزل او را اعلام کردند، و پاپ هشتم لیو را جانشین او کردند. بالآخره پاپ دوازدهم یوحنای جنایتکار در حالی که در آغوش و بغل زنی بود کشته شد که قاتل شوهر آن زن بود.

۳- پاپ پانزدهم کلیمنفنوس در شهرهای فینی و لیون برای جمع آوری پول گشت می‌زد و بدون هیچ شرم و حیایی معشوقه‌اش را به همراه داشت.

۴- می‌گویند پاپ بیست و سوم یوحنا به نام گذشتگان خود برخاست و وظایف و مسئولیت‌های کلیسا را فروخت در حالی که او هم کافر و هم همجنس باز بود.

۵- زمانی که پاپ چهارم إِینوصت مجمع سیزدهم را برای اِمپراطور فردریک دوّم تشکیل داد و حکم کفر او را صادر کرد، حکم کفر امپراطور رد شد و پاپ را به زنا و رشوه هر کدام چند بار و ... متهم کردند [۹۰].

این آثاری است که متعلق به شخص راهب‌ها می‌باشد، اما تأثیر آن بر جامعه، تأثیری بسیار منفی خواهد بود، از جمله دور شدن پدر ومادر و فرزندان و خانواده از هم دیگر، قطع رابطۀ اقوام و خویشاوندان، و از هم پاشیدن ارتباطات اجتماعی و انسانی را نیز در پی خواهد داشت. پس غفلت از این جاذبه (ازدواج) در سرشت انسان جز نابود شدن فرد و اجتماع نتیجه‌ی دیگری ندارد. به همین خاطر خداوند حکیم در دین اسلام پاک، ترک کردن دنیا و ترک ازدواج رادر مواقع ضروری هم ممنوع کرده است.

در صحیح بخاری عبدالله بن مسعودسحدیثی را از پیامبرصنقل می‌کند می‌گوید: «کُنّا نَغزو مع النبيصوَلیسَ لَنا شيءٌ فَقُلنا: ألا نستخصی؟ [۹۱] فنهانا عنّ ذلك، ثم رخص لنا أَنْ ننکحَ المرأة بالثوبِ ثم قرأَ علینا:﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَيِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِينَ ٨٧ [۹۲][المائدة: ۸۷].

«با پیامبرص در غزوه‌ای بودیم و ما دسترسی به زنانمان نداشتیم به پیامبرص گفتیم: آیا اجازه می‌دهی که خود را إخته کنیم؟ او ما را از این کار منع کرد، بعداً به ما اجازه داد تا با زن‌ها به صورت نکاح متعه ازدواج کنیم (البته بعداً این نوع نکاح با صراحت تمام حرام اعلام شد) سپس پیامبر این آیه را برای ما تلاوت فرمود: ای مؤمنان چیزهای پاکیزه‌ای را که خداوند برای شما حلال کرده است بر خود حرام نکنید و (از حلال به حرام) تجاوز ننمائید. (و از حدود مقررات الهی تخطی نکنید) زیرا که خداوند متجاوزان را دوست نمی‌دارد.

با توجه به این که اصحاب رضوان الله علیهم اجمعین به سبب سفرهای طولانی و دور شدن از زنان خود، نیاز مبرم به مسائل زناشویی داشتند پیامبرصباز هم به آن‌ها اجازه نداد که خودرا إِخته کنند چون إِخته کردن فسادهای زیادی را به دنبال دارد. از جمله: تعذیب و ناراحتی زیاد برای شخصی که خود را إخته می‌‌کند و دچار ضرر و زیان شدن بطوری که بعضی اوقات سبب هلاک او می‌گردد، از بین رفتن مردانگی او، دگرگون ساختن خلقت و آفرینش خدا، ناسپاسی نسبت به نعمت خدا، و شباهت پیدا کردن به زنان، چون این تغییر و دگرگونی تا زمان مرگ و برای همیشه باقی خواهد ماند و درست نخواهد شد و بعد از إِخته‌شدن دیگر هرگز امیدی برای برگشتن به حالت اولیه نخواهد ماند [۹۳]. پیغمبر اسلامصبه آن‌ها اجازه نمی‌دهد بلکه آن‌‌ها را متوجه راه و جهتی صحیح می‌نماید: «ثم رخَّصَ لَنا أنْ ننکِحَ الْمرأةَ بالثوب»بلکه اجازه داد که از نکاح متعه استفاده کنیم. (البته این قانون بعداً با صراحت قرآن و حدیث حرام شد). با توجه به این واقعیت‌ها و اعتدال، دین اسلام جواب غریزه و جاذبه‌های فطری را می‌دهد چون این غریزه‌ها و جاذبه‌ها باعث استقامت حیات و زندگی هر فرد می‌باشد. کاری که رهبانیت مسیحی‌ها برای پیاده‌کردن آن در زندگی خود با شکست مواجه شدند، این از یک طرف و از طرف دیگر، بقیه‌ی جاذبه‌های فطرت مثل حب طعام و نوشیدنی‌ها و لباس و مالکیت و ثروت، کناره‌گیری رهبانیت از آن‌ها و سرکوب نمودن و دوری از آن‌ها و حرام کردن آن‌ها جز تمرد و عصیان و سرپیچی نتیجه‌ای نخواهد داشت.

آنچه را که رهبانیت در مورد ازدواج گفته است ممکن است در سایر جاذبه‌های فطرت نیز گفته شود، در این مورد شایسته است بعضی از نکات مهم آن را بیان کنیم. رهبانیت دشمن سرشت و فطرت انسانی است، چون راهبان را از کسب مال و طلب روزی و جمع آوری ثروت و مال منع می‌کند و آن‌ها را وا می‌دارد که اموال مردم را با ظلم و ستم بخورند به طوری که کلیسا مظهر ثروتمندی و خوشگذرانی شده است!! ثروت آن از دارائی‌های وسیع و گسترده‌ای است که کلیسا مالک آن است. و هم‌چنین از طریق جمع آوری زکات و ضرب سکه‌ها و وصیّت‌هایی است که بیشتر اوقات مردم قبل از مرگ‌شان برای کلیسا می‌نویسند تا در روز آخرت بهشت برای آن‌ها تضمین شود. هم‌چنین ثروتمندی کلیسا از طریق ضرب سکه‌هایی بود که برای بخشش گناهان مردم درست می‌کردند، سکه‌هایی که خریدن آن‌ها وسیله‌ای بود برای معاف‌شدن از شرکت در جنگ‌های صلیبی، و بعداً خریدن این سکه‌ها وسیله‌ای برای بخشش گناهان گذشته و آینده بدون نیاز به توبه شد. و یا اگر کسی با ظلم و زور چیزی را بدست آورده باشد با خریدن این سکه‌ها دیگر نیازی به توبه و رضایت صاحب اصلی نیست.

هر زمانی که پاپ می‌خواست ثروت و مالی جمع کند یا کلیسایی بسازد سکه‌هایی را برای بخشش گناهان چاپ می‌کرد و آن را در میان پیروان خود توزیع می‌کرد تا آن‌ها را بفروشند، درست مانند کسانی که سهم‌های شرکت یا اوراق شانس و بخت آزمایی را می‌فروختند، روی آن سکه‌ها جای خالی وجود داشت تا اسم آن کسی که گناهش بخشیده می‌شد نوشته شود، یکی از فروشندگان روی سکه‌ها این عبارت را آویزان کرده بود: با مرتکب شدن تمام جرم‌ها و گناه‌ها بوسیله‌ی سهیم شدن در این سکه‌ها بهشت برای او تضمین می‌شود [۹۴].

خداوند در مورد این‌ها می‌فرماید: ﴿ ۞يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلۡأَحۡبَارِ وَٱلرُّهۡبَانِ لَيَأۡكُلُونَ أَمۡوَٰلَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡبَٰطِلِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِۗ...[التوبة: ۳۴].

«ای مؤمنان بسیاری از علماء دینی یهودی و مسیحی، اموال مردم را به ناحق می‌خورند ودیگران را از راه خدا باز می‌‌دارند. (و از اطمینان مردم نسبت به خود سوءاستفاده می‌کنند و از پذیرش اسلام ممانعت می‌نمایند. ای مؤمنان شما همچون ایشان نشوید و مواظب علماء بدکردار و عرفاء ناپرهیزگار خود باشید)».

سدی در تفسیر این آیه می‌فرماید: احبار از یهودی‌ها و رهبان از مسیحی‌ها است، رهبان عبادت‌کنندگان مسیحی و قسیسین علما و دانشمندان مسیحی هستند. خداوند می‌فرماید: ﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّ مِنۡهُمۡ قِسِّيسِينَ وَرُهۡبَانٗا[المائدة: ۸۲].

این بدان خاطر است که در میان مسیحیان، کشیشان (بالاترین رتبۀ روحانی) و راهبانی وجود دارند.

مقصود و هدف ترسیدن از علماء و دانشمندان بدکردار و عابدان گمراه است، چون این‌ها دنیا را بوسیله‌ی دین می‌خورند [۹۵].

مسیحی‌ها در واقع این رهبانیت و گوشه‌گیری را از روی هوا و هوس خود به وجود آوردند و از طرف خدا برای آن‌ها تعیین و واجب نشده بود.

خداوند می‌فرماید: ﴿ثُمَّ قَفَّيۡنَا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم بِرُسُلِنَا وَقَفَّيۡنَا بِعِيسَى ٱبۡنِ مَرۡيَمَ وَءَاتَيۡنَٰهُ ٱلۡإِنجِيلَۖ وَجَعَلۡنَا فِي قُلُوبِ ٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُ رَأۡفَةٗ وَرَحۡمَةٗۚ وَرَهۡبَانِيَّةً ٱبۡتَدَعُوهَا مَا كَتَبۡنَٰهَا عَلَيۡهِمۡ إِلَّا ٱبۡتِغَآءَ رِضۡوَٰنِ ٱللَّهِ فَمَا رَعَوۡهَا حَقَّ رِعَايَتِهَاۖ فَ‍َٔاتَيۡنَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنۡهُمۡ أَجۡرَهُمۡۖ وَكَثِيرٞ مِّنۡهُمۡ فَٰسِقُونَ ٢٧[الحدید: ۲۷].

«پیروان عیسی رهبانیت سختی را پدید آوردند که ما آن را بر آنان واجب نکرده بودیم و لیکن خودشان آن را برای بدست آوردن خوشنودی خدا پدید آورده بودند (و بر خویشتن نذر نموده بودند) اما آنان چنان که باید آن را مراعات نکردند، ما به کسانی که از ایشان به (محمدص) ایمان آوردند پاداش در خورشان را دادیم ولی بیشترشان (از راه راست منحرف و) خارج شدند. (و سزای اعمال بد خود را دیدند)».

این تشدد و سخت‌گیری که مخالف فطرت و سرشت سالم است نتیجه‌اش بدون شک نابودی و هلاکت است. به همین خاطر می‌بینیم که اسلام این جنبه را در وجود انسان رعایت کرده است.

فَعنْ أنسِ بن مالکسقالَ: جاءَ ثلاثةُ رهطٍ إِلی بیوتِ أزواجِ النبیِّصیسألونَ عنْ عبادةِ النبیِّصفلَمَّا أُخبرُوا کأنّهُمْ تقالّوها فَقالوا: وَأینَ نحنُ منَ النبیّصقدْ غُفرَلَهُ ماتقدّمَ منْ ذنبهِ وَما تأخّرَ!، قالَ أحدهُمْ: أمّا أنَا أصلّی اللیلَ أبداً، وَقالَ آخرُ: أصومُ الدّهرَ وَلاأفطرُ، وَقالَ آخرُ: أنا أعتزلُ النساءَ فلاأتزوجُ أبداً، فجاءَ رسولُ اللهصفقال: «أنتُمْ الذینَ قلتُمْ کذا وکذا أما واللهِ إنّی لَأَخْشاکُمْ لِلّهِ وَأتقاکُمْ له، لکنی أصومُ وأفطِر، وأُصلی وأرقدُ، وأتزوّجُ النساءَ، فمنّ رَغبَ عنْ سنّتی فلیسَ منّی» [۹۶].

أنس بن مالکسمی‌فرماید که یک گروه سه نفری به خانه‌های همسران پیامبرصآمدند و در مورد عبادت و بندگی آن حضرتصاز آن‌ها سؤال کردند، زمانی که برایشان توضیح داده شد و از عبادت او آگاه شدند عبادت و بندگی خود را نسبت به پیامبر خیلی کم دانستند و به هم دیگر گفتند که ما عبادتی نداریم! ما کجا و پیامبرصکجا؟ در حالی که پیغمبرصگناهان گذشته و آینده‌اش بخشیده شده است! یکی از این سه نفر گفت: من تمام شب را از اول آن تا صبح برای همیشه نماز می‌خوانم، دیگری گفت: هر روز روزه می‌گیرم و افطار نخواهم کرد. سومی گفت: من از زنان دوری می‌کنم و هرگز ازدواج نخواهم کرد. پیامبرصآمد و فرمود شما بودید این طور و آن طور گفتید (مطالب بالا را)؟ قسم به الله من بیشتر از شما از خدا می‌ترسم و دارای تقوای بیشتری هستم ولی در عین حال روزه می‌گیرم و افطار هم می‌کنم، نماز می‌خوانم و می‌خوابم، و با زنان ازدواج می‌کنم پس هرکس از سنّت و روش من روی گردان باشد از امّت من نیست. با این میانه‌روی و اعتدال در برخورد با غرائز و جاذبه‌های سرشتی، دین اسلام از سایر ادیان متمایز و جدا می‌شود. اسلامی که تکالیف تعبّدی را طبق توان انسانی و بشری برای بندگان گذاشته است. بطوری که با غرائز همراهی دارد و آن را از آلودگی پاک می‌دارد تا به درجه‌ی بلندی از بزرگی ارتقاء یابد.

اسلام بطور کامل غرایز را آزاد نساخته و افسار آن را آزاد نکرده است. نه به طور کامل جلو خواسته های آن را گرفته است، بلکه به وجود این غرایز اعتراف و برای آن توجیه صحیح و جهت درست تعیین کرده است تا عنصر سازنده‌ای در جامعه باشد نه عنصر ویران کننده و هلاکت و نابودی.

[۸۲] لسان العرب (۱/۲۰۶ – ۲۰۷) ماده رَهَبَ. [۸۳] الصومعة من البناء (جای بلند از ساختمان) راهنما و علامت راهب است و صومعه نامیده می‌شود به خاطر نازک بودن بالای آن، سیبویه می‌گوید: صومعه از أصمع به معنی معین و جمع شده است. لسان العرب ماده صمع (۴/۲۴۹۸). [۸۴] لسان العرب (۳/۱۷۵۰ ۱۷۵۱) ماده بتل. [۸۵] العهد الجدید، ص ۱۴. [۸۶] العهد الجدید، ص ۲۲. [۸۷] کسی که خایه‌هایش را کشیده‌اند و توان مردانگی را از دست داده است. [۸۸] العهد الجدید، ص ۴۴. [۸۹] به کتاب النصرانیة والإسلام، ص ۷۵ مراجعه کنید. [۹۰] با استفاده از کتاب النصرانیة والإسلام (بطور خلاصه)، ص ۱۸۲. [۹۱] اخصاء: یعنی إخته کردن به معنی درآوردن بیضه‌هاست. قاموس فقهی، (سعدی ابوجیب، ص ۱۱). [۹۲] صحیح البخاری. [۹۳] مراجعه شود به فتح الباری، (۹/۱۱۹). [۹۴] مراجعه به کتاب الإسلام والنصرانیة، ص ۲۷۱ – ۱۳۱. [۹۵] تفسیر القرآن العظیم، (۲/۳۵۱). [۹۶] صحیح البخاری، کتاب النکاح، باب الترغیب فی النکاح، (۷/۲).