ماهیت مسیحیت و کشف اسرار آن

فهرست کتاب

سوّم: مخلوط شدن و حلول سرشت خدایی با سرشت و طبیعت انسانی

سوّم: مخلوط شدن و حلول سرشت خدایی با سرشت و طبیعت انسانی

مسیح نزد مسیحیان در آنِ واحد دو مسیح است!! یکی با سرشت و طبیعت الهی و خدایی و دوّمی دارای سرشت انسانی، پس در بین دو طبیعت و سرشت قرار می‌گیرد، یکی الهی و ازلی و دیگری انسانی که بین آنها اتحاد و یکی شدن وجود دارد. و از طرف حضرت مریم پاکدامن اساس طبیعت الهی و انسانی به آن چسبیده و جوش خورده است.

این گمان مسیحی‌ها از چند جهت به قول وحدت وجود‌ی‌ها در رأس آن‌ها ابن‌عربی شباهت دارد. که در دو کتاب خود به نام (الفصول) و (الفتوحات المکیه) به آن اشاره کرده است.

ردّ این مطالب

مسیح نزد آن‌ها هم إله و معبود کامل است، هم انسان کامل. ولی إله قبل از این که به مرحله‌ی اتحاد برسد إله است و انسان هم قبل از این که به مرحله‌ی اتحاد برسد انسان است. ولی مسیحی‌ها می‌گویند بعد از اتحاد إله تمام و انسان تمام خواهد شد، و این قولی باطل است. چون انسان از روح و جسم تشکیل شده است و به مجموع روح و جسم انسان می‌گویند، این طور نیست که انسان فقط روح یا فقط جسم باشد.

اگر چنان چه اتحاد (حلول طبیعت الهی و انسانی) واقعیت داشت درست بود که گفته شود: مسیح نصفش سرشت خدایی و نصف دیگرش سرشت انسانی است و مرکب از هر دو تا است. ولی درست نیست گفته شود: مسیح انسانی کامل و خدایی کاملی است، چون این جمعِ بین دو ضد می‌باشد و معلوم است اجتماع الضدین (دو ضد با هم جمع شوند) محال است [۵۲].

وحی خداوند این قضیه را با تفصیل بیان می‌کند، خداوند می‌فرماید: ﴿وَإِذۡ قَالَ ٱللَّهُ يَٰعِيسَى ٱبۡنَ مَرۡيَمَ ءَأَنتَ قُلۡتَ لِلنَّاسِ ٱتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَٰهَيۡنِ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ قَالَ سُبۡحَٰنَكَ مَا يَكُونُ لِيٓ أَنۡ أَقُولَ مَا لَيۡسَ لِي بِحَقٍّۚ إِن كُنتُ قُلۡتُهُۥ فَقَدۡ عَلِمۡتَهُۥۚ تَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِي وَلَآ أَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِكَۚ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُيُوبِ ١١٦[المائدة: ۱۱۶].

«و (خاطرنشان ساز) آنگاه را که خداوند گفت: ای عیسی پسر مریم آیا تو به مردم گفته‌ا‌ی که به جز الله من و مادر را هم دو خدای دیگر بدانید (و ما دو نفر را نیز پرستش کنید؟) (عیسی) گفت: (خداوندا) تو را منزّه از آن می‌دانم که دارای شریک و انباز باشی، مرا نسزد که چیزی را بگویم (و بطلبم که وظیفه و) حق من نیست، اگر آن را گفته باشم بی‌گمان تو از آن آگاهی، تو (علاوه بر ظاهر گفتار من) از راز درون من هم با خبری – ولی من (چون انسانی بیش نیستم) از آن چه بر من پنهان می‌داری بی‌خبرم زیرا تو داننده‌ی رازها و نهان‌هایی (و از خفایا و نوایای امور باخبری).

هم اکنون این سؤال را مطرح می‌کنیم که چه چیزی سبب شده است مسیحی‌ها حضرت عیسی÷را خدا قرار دهند؟

جواب: غلوّ [۵۳]و زیاده‌روی در مورد حضرت عیسی÷از جانب مسیحی‌ها، در حالیکه خود حضرت مسیح این غلوّ و افراط را ردّ می‌کند. همانطور که در انجیل مرقس اصلاح شده‌ی دهم شماره ۱۸ می‌گوید: (یسوع به او گفت چرا مرا صالح صدا می‌زنی؟ هچکس جز یک نفر صالح نیست و آن الله است) [۵۴].

خداوند مسیحی‌ها و اهل کتاب را با این صفت غلوّ و افراطی‌گری توصیف می‌کند، آنجا که می‌فرماید: ﴿قُلۡ يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ لَا تَغۡلُواْ فِي دِينِكُمۡ غَيۡرَ ٱلۡحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوٓاْ أَهۡوَآءَ قَوۡمٖ قَدۡ ضَلُّواْ مِن قَبۡلُ وَأَضَلُّواْ كَثِيرٗا وَضَلُّواْ عَن سَوَآءِ ٱلسَّبِيلِ ٧٧[المائدة: ۷۷].

«بگو: ای اهل کتاب به ناحق در دین خود راه افراط و تفریط را مپوئید و از أهواء و امیال گروهی که پیش از این گمراه شده‌اند و بسیاری را گمراه کرده‌اند و از راه راست منحرف گشته‌اند پیروی نکنید.

ابن جریر طبری/می‌گوید: خداوند در این آیه حضرت محمدصرا مورد خطاب قرار داده است و می‌فرماید: ای محمدص! به این افراط‌گرایان مسیحی که اهل کتاب یعنی دارای انجیل هستند بگو در دین و آیین خود افراط و زیاده‌روی نکنند هم‌چنین در سخنان‌تان و گفتارتان نسبت به حضرت عیسی÷افراط و زیاده‌روی نکنید و در اثر این افراط از حق تجاوز کنید و بسوی باطل روی آورید و در نتیجه عیسی÷را خدا یا پسر خدا قرار دهید. بلکه بگویید او بنده‌ی خداست و او واژه‌ی خدا یعنی پدیده‌ی فرمان خدا کُن (بشو) است که خدا آن را به مریم رسانده است و بدین وسیله عیسی را در شکم مریم پروراند او دارای روحی است که از سوی خدا به کالبدش دمیده شده است.

پس از هوی و هوس قوم و ملّتی که قبلاً گمراه شده‌اند و بسیاری از مردم را نیز گمراه کرده‌اند پیروی نکنید. همچنین در مورد حضرت مسیح÷از هوا و هوس‌های قوم یهود که قبل از شما از راه هدایت گمراه شده‌اند تبعیت و پیروی نکنید [۵۵].

پیامبر اسلام حضرت محمدصمی‌فرماید: «لا تَطرونی کَما أَطرتِ النصاری ابْنَ مَرْیَمَ فَإِنَّما أَنَا عبدُهُ فَقُولُوا عبدالله ورسولُه» [۵۶].

ای مسلمانان، بیش از حد مرا به ناحق در من غلو نکنید همان طور که مسیحی‌ها عیسی پسر مریم را به ناحق و باطل بیش ازحد خودش مدح کردند، بلکه من عبد و بنده‌ی خدایم .بگویید بنده‌ی خدا و فرستاده او.

امام حافظ [۵۷]احمد بن علی بن حجر عسقلانی در کتاب خود فتح الباری [۵۸]می‌گوید: ألإطراء: یعنی مدح و تعریف باطل و غیر واقعی وقتی گفته می‌شود: أطریت فلانا یعنی او را مدح و تعریف کردم و در مدح او افراط ورزیدم، فرموده‌ی پیامبرصکه می‌فرماید: «کَما أطرَّتِ النصاری ابن مریم»یعنی این که آن‌ها او را خدا و ... قرار دادند [۵۹].

[۵۲] الجواب الصحیح لمن بدّل دین المسیح (۳/۱۱۰) با اندکی تصرف. [۵۳] غلوّ: یعنی زیاده‌روی و افراط در هر چیزی ... غلا فی الدین یعنی از حدّ آن گذشت. لسان العرب لابن منظور، مادة غلا (۵/۳۲۹). [۵۴] العهد الجدید، ص ۹۷. [۵۵] جامع البیان فی تفسیر القرآن لابن جریر الطبری، (۶/۲۰۴). [۵۶] صحیح بخاری، (۴/۲۰۴)، کتاب الأنبیاء، باب رقم: ۴۸. [۵۷] امام حافظ احمد بن علی بن حجر العسقلانی صاحب کتاب فتح الباری شرح صحیح البخاری است . [۵۸] کتاب فتح الباری احادیث صحیح البخاری را شرح کرده است . [۵۹] فتح الباری(۶/۴۹۰).