پنجم: حکم اسلام در مورد عقیدهی تثلیث
خداوند وحی را برای ترساندن مسیحیها در ایجاد عقیدهی تثلیث نازل کرده است، او میفرماید: ﴿يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ لَا تَغۡلُواْ فِي دِينِكُمۡ وَلَا تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡحَقَّۚ إِنَّمَا ٱلۡمَسِيحُ عِيسَى ٱبۡنُ مَرۡيَمَ رَسُولُ ٱللَّهِ وَكَلِمَتُهُۥٓ أَلۡقَىٰهَآ إِلَىٰ مَرۡيَمَ وَرُوحٞ مِّنۡهُۖ فََٔامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦۖ وَلَا تَقُولُواْ ثَلَٰثَةٌۚ ٱنتَهُواْ خَيۡرٗا لَّكُمۡۚ إِنَّمَا ٱللَّهُ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ سُبۡحَٰنَهُۥٓ أَن يَكُونَ لَهُۥ وَلَدٞۘ لَّهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۗ وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ وَكِيلٗا ١٧١﴾[النساء: ۱۷۱].
«ای اهل کتاب، در دین خود غُلوّ نکنید (و دربارۀ عیسی راه افراط و تفریط نپوئید) و دربارۀ خدا جز حق مگوئید (او را به اوصاف ناشایستی همچون حلول و اتحاد و اتخاذ همسر و انتخاب فرزند نستائید) بیگمان عیسی مسیح پسر مریم فرستادهی خداست (یکی از پیغمبران است و پسر خدا نیست آن گونه که شما میپندارید) و او واژهی خدا (یعنی پدیدهی فرمانِ کُنْ) است که خداوند آن را به مریم رساند (و بدین وسیله عیسی را در شکم مریم پروراند) و او دارای روحی است (که) از سوی خدا (به کالبدش دمیده شده است) پس به خدا و پیغمبرانش ایمان بیاورید. (و الوهیت را خاص خدا بدانید و هیچ یک از انبیاء را در الوهیت انباز خدا نسازید) مگوئید که (خدا) سه تا است (بلکه خدا یکتاست و جزء الله خدای دیگری وجود ندارد از این سخن پوچ) دست بردارید که به سود شما نیست. خدا یکی بیش نیست که الله است و حاشا که فرزندی داشته باشد. (چگونه به انباز و زن و فرزند نیاز خواهد داشت). و حال آن که از آنِ اوست آن چه در آسمانها و آن چه در زمین است و کافی است (که تنها) خدا مدبّر (مخلوقات) خود باشد».
بعد از هشدار بالا حکم خداوند مانند صاعقهای سوزان و کمرشکن نسبت به مسیحیها به خاطر تغییر و تحریف دینشان صادر و نازل میشود. از جمله:
۱- قوله تعالی: ﴿لَّقَدۡ كَفَرَ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡمَسِيحُ ٱبۡنُ مَرۡيَمَۚ قُلۡ فَمَن يَمۡلِكُ مِنَ ٱللَّهِ شَيًۡٔا إِنۡ أَرَادَ أَن يُهۡلِكَ ٱلۡمَسِيحَ ٱبۡنَ مَرۡيَمَ وَأُمَّهُۥ وَمَن فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗاۗ وَلِلَّهِ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَاۚ يَخۡلُقُ مَا يَشَآءُۚ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ ١٧﴾[المائدة: ۱۷].
«به طور مسلّم، کسانی که میگویند خدا، مسیح پسر مریم است کافرند. بگو اگر خداوند بخواهد مسیح پسر مریم و مادر او و همهی کسانی را که در روی زمین هستند هلاک کند چه کسی میتواند (کوچکترین) کاری بکند (و جلو خدا را بگیرد)؟ از آنِ خداست آن چه در آسمانها و زمین و آن چه میان آن دواست. هرچه بخواهد میآفریند و خدا بر هر چیزی تواناست».
کافر بودن آنها به این دلیل است که آنها حق را میپوشانند و برای خدا فرزند قائل هستند و با دروغ و تهمت ناروا مسیح÷را خدا میدانند خداوند به پیغمبرشصمیگوید: ای محمدصبه مسیحیها بگو، همان کسانی که بر من تهمت و افترا میبندند و به خاطر سخنشان که میگویند عیسی پسر مریم خدا است از راه راست و هدایت گمراه شدهاند بگو: چه کسی میتواند در مقابل خدا کاری بکند، آن زمان که خداوند چیزی را اراده کند و بخواهد چه کسی توانایی دارد جلو آن را بگیرد؟
چه کسی میتواند چیزی از اراده و خواست خداوند بکاهد؟ اگر خداوند بخواهد مسیح پسر مریم و مادرش و تمام مخلوقات روی زمین را نابود و هلاک کند چه کسی میتواند جلوآن را بگیرد؟ خداوند سبحان به پیامبرش حضرت محمدصمیگوید: ای محمد! به این مسیحیان نادان و جاهل بگو: اگر حضرت عیسی÷به گمان خودتان الله است (و این گونه هم نیست) زمانی که هلاک و نابودی خودش و مادرش آمد میتوانست جلو آن را بگیرد!
در حالی که مادرش از بین رفت و قدرت و توانایی دفع آن را نداشت پس در این مسائل پند و عبرت برای شما وجود دارد، اگر بخواهید پند بگیرید و اگر دارای عقل و فهم باشید، برای شما دلیل و حجّت است. و بدانید که حضرت عیسی÷مانند سایر بنی آدم و انسانها بشر است. و تنها خدا است که کسی نمیتواند بر او چیره شود، او را شکست دهد و کاری را که بخواهد جلوش را بگیرد، همیشه زنده است، نگهدار جهان وگردانندۀ امور آن است او کسی است که زنده میکند، میمیراند و ایجاد میکند و از بین میبرد و همیشه زنده است و هرگز نمیمیرد [۶۰].
۲- و قوله تعالی: ﴿لَقَدۡ كَفَرَ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡمَسِيحُ ٱبۡنُ مَرۡيَمَۖ وَقَالَ ٱلۡمَسِيحُ يَٰبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمۡۖ إِنَّهُۥ مَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ أَنصَارٖ ٧٢﴾ [المائدة: ۷۲].
«بیگمان کسانی کافرند که میگویند (خداوند در عیسی حلول کرده است و) خدا همان مسیح پسر مریم است. (در صورتی که خود) عیسی گفته است، ای بنی اسرائیل! خدای یگانهای را بپرستید که پروردگار من و پروردگار شماست. بیگمان هرکس انبازی برای خدا قرار دهد خدا بهشت را بر او حرام کرده است. (و هرگز به بهشت گام نمینهد) و جایگاه او آتش (دوزخ) است. و ستم کاران یار و یاوری ندارند. (تا ایشان را از عذاب جهنم برهاند).
خداوند در این آیات تمام گروهای مسیحی چه ملکیه، یعقوبیه و نسطوریه باشد را کافر قرارداده است [۶۱]. چون معتقد هستند مسیح÷الله است.
خداوند بزرگتر از این سخنان و پاک و منزّه است. در حالی که حضرت مسیح÷از آنها پیشی گرفته و گفته است که من بندهی خدا و فرستادهی او هستم او اولین حرفی که در زمان بچّگی در مهد بر زبان آورد این بود که گفت: ﴿إِنِّي عَبۡدُ ٱللَّهِ﴾من بندهی خدا هستم. نگفت: من الله یا پسر الله هستم، بلکه گفت: ﴿قَالَ إِنِّي عَبۡدُ ٱللَّهِ ءَاتَىٰنِيَ ٱلۡكِتَٰبَ وَجَعَلَنِي نَبِيّٗا ٣٠﴾[مریم: ۳۰].
«(عیسی÷) گفت: من بندهی خدایم، کتاب انجیل را به من داده و مرا پیغمبر خود قرار داده است».
۳- قوله تعالی: ﴿لَّقَدۡ كَفَرَ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ ثَالِثُ ثَلَٰثَةٖۘ وَمَا مِنۡ إِلَٰهٍ إِلَّآ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۚ وَإِن لَّمۡ يَنتَهُواْ عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنۡهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ ٧٣﴾[المائدة: ۷۳].
«بیگمان کافرند کسانی که میگویند خداوند یکی از سه خدا است! (اعتقاد به تثلیث) (در صورتی که) معبودی جز معبود یگانه وجود ندارد (و خدا یکی بیش نیست) و اگر از آن چه که میگویند دست نکشند (و از معتقدات باطل خود برنگردند) به کافران آنان (که بر این اعتقاد باطل ماندگار بمانند) عذاب دردناکی خواهد رسید».
حافظ ابن کثیر/میگوید: این آیه مخصوصاً در مورد مسیحیها نازل شده است. مجاهد و غیر او در مورد شأن نزول این آیه اختلاف نظر پیدا کردند، بعضی میگویند منظور کفّار مسیحی است که معتقد به أقنومهای سه گانه هستند که شامل اقنوم پدر، اقنوم پسر و اقنوم کلمه میباشد، همۀ اینها از پدر به سوی پسر سرچشمه میگیرند که خداوند از این سخنان پاک و منزه و بزرگتر است.
سدی و غیر او میگویند: در مورد این مسیحیان نازل شده که حضرت عیسی÷و حضرت مریم علیها السلام را دو خدا با الله میدانند و در نتیجه با این اعتبار الله را سومین خدا به حساب میآورند [۶۲].
شیخ الاسلام ابن تیمیه/میگوید: کافربودن مسیحیها از جهت عمل آنها است که بدون فهم و علم و آگاهی آن را انجام میدهند، آنها انواع عبادتها را بدون اینکه از طرف خدا تعیین شده باشند انجام میدهند و نسبت به خدا چیزهایی میگویند که نسبت به آن کمترین آگاهی و علم ندارند [۶۳].
پنجم: اعتقاد مسیحیها به صلیب کشیدهشدن حضرت عیسی÷. چیزی که بسیار جای تعجب است مسیحیها گمان میبرند عیسی÷ به دار آویخته شده است و مرده و نفس و روح ناطق از او جدا شده است. و جسد و جسم او تبدیل به جثّهای بدون روح گشته است.
در انجیل متی اصلاح شده ۲۷ شماره ۲۶ آمده است: (... أما یسوع به او شلاق زد و او را تسلیم دشمن نمود تا به دار آویخته شود) [۶۴].
و در شماره ۳۸ همین مبحث بالا آمده است:
(در آن زمان دو تا دزد با او به دار آویخته شدند، یکی طرف راست و دیگری طرف چپ) [۶۵].
در موضوع اعمال رُسُلْ تصحیح دوم شماره ۲۳ آمده است:
(... و با دستان انسانهای گناهکار و عاصی او را به دار آویختند و به قتل رساندند) [۶۶].
رد این عقیده
انجیل عقیدهی به صلیب کشیدهشدن حضرت عیسی÷را مردود میداند. در انجیل متی اصلاح شدهی ۲۷ شماره ۳۹ الی ۴۰ با این عبارت آمده است:
(و کسانی که از کنار او گذر میکردند به او اهانت مینمودند و سر خود را تکان میدادند و میگفتند ای کسی که تندیس و مجسمه را نابود کردی و در مدت سه روز آن را ساختی اگر راست میگویی که پسر خدا هستی، از دار اعدام و صلیب پایین بیا و خودت را نجات بده!) [۶۷].
راستی عقل و فهم آنها کجاست در حالی که این سخنان منطقی را از کتاب خود میخوانند؟
ابن تیمیه/هنگام ردّ عقیدهی مسیحیها خاطر نشان میسازد که وارد شدن لاهوت (سرشت خدایی الله) به ناسوت (سرشت انسانی عیسی) یعنی اینکه لاهوت (رب) اوصاف و افعال او تغییر کرده است چون با ناسوت (جسد مسیح) مخلوط شده است. آن جسدی که بعد از خارج شدن روح از آن اوصافش تغییر کرده است. چون لاهوت و ناسوت در نظر آنها یک نهاد و یک طبیعت واحد هستند. پس تغییر ناگهانی که به خاطر کشتن و به دار آویختن برای ناسوت پیش میآید نقص را در لاهوت ایجاد میکند و سبب میشود که کمالاتی که مخصوص اوست از او سلب شود. پس اگر فردی از آنها تغییر ناگهانی را بر لاهوت به خاطر کمال آن نفی میکند این نفی از طرف او اعتراف به انفصال و جدایی و استقلال لاهوت از ناسوت میباشد.
اما زمانی که گمان ببرند که لاهوت به سبب مرگ از ناسوت جدا شده است بلکه به آسمان صعود کرده است، مسیح که خدای کامل و انسان کامل است طرف راست پدرش مینشیند (ناسوت طرف راست لاهوت). این وضعیت مستلزم آن است که ناسوت مسیح در صفات و احکام با سایر ناسوتهای دیگر فرق داشته باشد و باید لاهوت به خاطر اختلاط و اتحاد با ناسوت صفات او تغییر کرده باشد و این محال است [۶۸].
خلاصهی کلام، هرگونه تأویل برای تغییر ناگهانی بر ناسوت به سبب به دار آویخته شدن و همچنین در لاهوت، تأویلی فاسد از آب در میآید و حجّت و دلیلی بر ضد خودشان خواهد بود.
خداوند در این رابطه میفرماید: ﴿وَقَوۡلِهِمۡ إِنَّا قَتَلۡنَا ٱلۡمَسِيحَ عِيسَى ٱبۡنَ مَرۡيَمَ رَسُولَ ٱللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَٰكِن شُبِّهَ لَهُمۡۚ وَإِنَّ ٱلَّذِينَ ٱخۡتَلَفُواْ فِيهِ لَفِي شَكّٖ مِّنۡهُۚ مَا لَهُم بِهِۦ مِنۡ عِلۡمٍ إِلَّا ٱتِّبَاعَ ٱلظَّنِّۚ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينَۢا ١٥٧ بَل رَّفَعَهُ ٱللَّهُ إِلَيۡهِۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمٗا ١٥٨﴾[النساء: ۱۵۷-۱۵۸].
«و گفتهی آنان که ما عیسی پسر مریم، پیغمبر خدا را کشتیم! در حالی که نه او را کشتند و نه به دار آویختند ولیکن کار بر آنها مشتبه شد و (متردد گردیدند که آیا عیسی یا دیگری را کشتهاند و در این مورد با هم اختلاف نظر پیدا کردند و) کسانی که دربارۀ او اختلاف پیدا کردند (جملگی راجع به او در شک و گمانند و آگاهی به آن ندارند و تنها به گمان سخن میگویند و (باید بدانند که) یقیناً او را نکشتهاند (و قطعاً مقتول کس دیگری بوده است). بلکه خداوند او را از دست آنان رهاند) در پیش خود به مرتبهی والائی رساند و خداوند چیره (است و بر هر کاری تواناست و) حکیم است. (هر چیزی را برابر حکمتی انجام میدهد و سنجیده عمل میکند).
در روایتی از ابن عباسبآمده است که گفت: زمانی که خداوند خواست حضرت عیسی÷را به آسمان ببرد از میان دوستداران خودش که به او ایمان آورده بودند و تعدادشان دوازده نفر بود از خانهای خارج شد در حالی که از سرش آب میچکید گفت: زمانی فرا میرسد بعضی از شما دوازده بار به من کافر میشود بعد از اینکه به من ایمان آورده است. بعداً حضرت عیسی÷گفت: کدام یک از شما حاضر است به شکل و قیافهی من درآید و به جای من کشته شود و جایگاه او نزد خداوند مثل من باشد؟ جوانی که از همه کم سن و سالتر بود بلند شد، فرمود: بشین، دوباره حضرت عیسی÷این سخن را تکرار کرد، باز دوباره همان جوان بلند شد، فرمود: بشین، دوباره سخن بالا را تکرار کرد، باز همان جوان بلند شد، گفت: من حاضرم، حضرت عیسی÷جواب داد: تو همان کسی خواهید بود که نزد خدا جایگاهت مثل من است. پس شکل و شمایل حضرت عیسی÷به او داده شد و حضرت عیسی÷از روزنۀ که در آن خانه وجود داشت به آسمان کشیده شد. سپس یهودیها آمدند و آن مردی را که شبیه حضرت عیسی شده بود گرفتند و به قتل رساندند و بعد از قتل به صلیب کشیدند و بعضی از آنها دوازده مرتبه به او کافر شدند بعد از اینکه به او ایمان آورده بودند و به سه فرقه تقسیم شدند. گروهی میگفت: خدا (الله) تا خواست با ما بود بعداً به آسمان صعود کرد که به آنها یعقوبیه میگویند. فرقه دوّم میگفتند: پسر خدا تا میل داشت با ما بود بعداً خداوند او را بسوی خود بالا برد، این گروه نسطوریه نام داشتند.
گروه سوم گفتند: عبد و بندهی خدا و فرستادهی او با ما بود سپس خداوند او را بسوی خود برد و اینها مسلمانان هستند، ولی دو گروه کافران بر مسلمانان غلبه کردند و پیروز شدند در نتیجه آنان را به قتل رساندند. اسلام پیوسته خاموش بود تا اینکه خداوند حضرت محمدصرا به پیغمبری برگزید. این روایت با سند صحیح از ابن عباس نقل شده است [۶۹].
و پیوسته حضرت عیسی÷نزد خداوند خواهد ماند تا این که فرمان خدا در آخر زمان برای پایین آمدن او فرا رسد، پیامبر اسلام حضرت محمدصمیفرمایند: «وَالّذي نفسي بِیَدهِ لَیوشکَنَّ أَنْ ینزلَ فیکُمْ ابنُ مریمَ حَکَماً عدلاً فیکسرُ الصلیبَ، وَیقتُلَ الخنزیرَ، ویَضَعَ الحربَ ویَفیضَ المالُ حتی لایقبلهُ أحدٌ، حتی تکونَ السجدةُ الواحدةُ خیرٌ مِنَ الدنیا وَمافیها».
قسم به آن کسی که جان من در دست اوست، نزدیک است که پسر مریم به خاطر اجرای حکم و عدالت در میان شما نازل شود و صلیب را بشکند و خوک را بکُشد، جنگ و جدال را بردارد و مال و ثروت را بطور مساوی و برابر برای همه قرار دهد بطوری که کسی طالب آن نباشد و وضعیت طوری گردد که تنها یک سجده برای خدا از تمام دنیا و آن چه در آن است بیشتر ارزش داشته باشد [۷۰].
ابوهریرهسمیفرماید: اگر دوست دارید آیۀ ۱۵۹ سورۀ نساء را در این مورد بخوانید، قال تعالی: ﴿وَإِن مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ إِلَّا لَيُؤۡمِنَنَّ بِهِۦ قَبۡلَ مَوۡتِهِۦۖ وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يَكُونُ عَلَيۡهِمۡ شَهِيدٗا ١٥٩﴾و کسی از اهل کتاب نیست مگر این که پیش از مرگ خود (در آن دم که در آستانهی مرگ قرار میگیرد و ارتباط او با این جهان، ضعیف و با جهان بعد از مرگ قوی میگردد و پردهها تا اندازهای از برابر چشمش کنار میرود و بسیاری از حقایق را میبیند) به عیسی ایمان میآورد (اما دیگر فرصت از دست رفته است و ایمان و توبه پذیرفته نخواهد شد) و روز رستاخیز گواه بر آنان خواهد بود (و شهادت میدهد که او تنها بنده و فرستادهی خدا بوده است و رسالت آسمانی را ابلاغ کرده است).
باز پیامبر اسلام حضرت محمدصمیفرماید: «یَخْرُجُ الدُجّالُ في أُمتي فَیمکثُ أربعینَ لا أَدري أربعین یوماً أو أربعینَ شهراً أو أربعینَ عاماً فیبعثُ اللهُ عیسَی ابْنَ مریمَ کأنّهُ عروةُ بنُ مسعودٍ فَیطلبهُ فَیهلکهُ...» [۷۱].
در میان امت من دجال خواهد آمد به مدت چهل، حال نمیدانم چهل روز، چهل ماه، چهل سال، معلوم نیست، ماندگار میشود بعداً خداوند عیسی پسر مریم را مبعوث میکند که شبیه عروه پسر مسعود است و دنبال دجال میگردد و سرانجام او را به قتل میرساند... ).
عقیدهی مسلمانان در مورد حضرت عیسی÷این است که او نمرده و خداوند مستقیماً ایشان را بسوی خود بالا برده است و یهود توان و قدرت پیدا نکردند تا او را به صلیب بکشند بلکه بر آنان مشتبه شد و یک نفر دیگر را به جای او به قتل رساندند و سپس به صلیب کشیدند.
اما مسیحیها در مورد وفات حضرت عیسی÷دچار عقیدهای بسیار منحرفی شدند، آنها میگویند: او به صلیب کشیده شد و به قتل رسید پس به خاک سپرده شد و بعد از سه شبانه روز از قبرش بلند شد و به آسمان صعود کرد!!! همانطور که در انجیل لوقا تصحیح ۲۴ شماره ۱ الی ۹ آمده است:
(در ابتدای هفته، اول سپیدهدم زنانی که مقداری کافور همراه داشتند و تعدادی از مردم نیز همراه آنها بودند نزد قبر او آمدند، دیدند که سنگِ روی قبر آن چرخیده است، وارد قبر شدند ولی جسم و جسد خدا یسوع را ندیدند، در این حال که زنان متحیر و سرگردان بودند دو مرد با لباس آراسته و مزیّن پیش آنها ایستادند، زنان با مشاهدهی آنها ترسیدند و سرشان را پایین انداختند و به زمین نگاه میکردند، آن دو مرد گفتند: چرا زندهای را در میان مردهها جستجو میکنید؟ او این جا نیست بلکه بلند شده است! بیاد آورید چگونه با شما حرف زده در حالی که از شما دور شده و نزد خداست، او میگوید: لازم است پسر انسان تسلیم گروهی از مردم عاصی و گناه کار شود و به صلیب کشیده شود و در روز سوم بلند شود. این گفتههای او را بیاد آورید و بعداً از سر قبر او برگشتند [۷۲].
استاد احمد دیدات به دنبال مطلب بالا میگوید:
چرا آن سنگ چرخیده شده بود؟ چرا کفنها پاره شده بودند؟
جواب: چون محال است یک جسم مادی محسوس خارج شود و سنگ درب قبر را بگیرد، و همچنین یک بدن طبیعی نمیتواند در خارج از قبر راه برود در حالی که کفنها او را پوشاندهاند! [۷۳].
اگر چنانچه حضرت مسیح÷خدا بود چطور به صلیب کشیده میشود و میمیرد و به خاک سپرده میشود؟ و هیچ گونه حرکتی از خود نشان نمیدهد و کاملاً بیحرکت است؟ و اگر انسانی کامل است چطور بعد از مرگ بلند و از قبر خارج میشود؟ سنگ قبر او میچرخد و او هم میرود؟!
[۶۰] جامع البیان، (۶/۱۰۴ – ۱۰۵)، با اندکی تصرف. [۶۱] یعقوبیه: گروهی بودند که میگفتند: خدا تا آن مدت که میل داشت پیش ما بود بعداً به آسمان صعود کرد. نسطوریه: گروهی بودند که میگفتند: پسر خدا مدتی با ما بود بعداً خداوند او را پیش خود برد. [۶۲] تفسیر القرآن العظیم، (۱/۸۳)، با اختصار. [۶۳] اقتضاء الصراط المستقیم، (۱/۶۷). [۶۴] العهد الجدید، ص ۶۸. [۶۵] العهد الجدید، ص ۶۹. [۶۶] العهد الجدید، ص ۲۵۰. [۶۷] العهد الجدید، ص ۶۹. [۶۸] برای شرح و تفصیل این مطلب به کتاب (الجواب الصحیح لمن بدل دین المسیح) مراجعه شود. (۳/۱۱۱ – ۱۳۰). [۶۹] حافظ ابن کثیر این روایت را در تفسیر القرآن العظیم آورده است. (۱/۵۷۵ – ۵۷۶). [۷۰] صحیح بخاری، کتاب أنبیاء، باب نزول عیسی ابن مریم، (۴/۲۰۴). [۷۱] صحیح مسلم، کتاب الفتن، باب خروج الدجال، (۴/۲۲۵۸)، حدیث شماره: ۱۱۶. [۷۲] العهد الجدید، ص ۱۸۵. [۷۳] من دحرج الحجر – احمد دیدات، ص ۲۳ – ۲۴.