تفاوت انسان با دیگر موجودات
قبل از وارد شدن به بحث، بسیار مختصر اشاره کنیم به آنکه انسان چه نیرویی برای کسب علم در اختیار دارد، چون وقتی آن نیرو شناخته شد در نتیجه انسان میتواند آن را به درستی به کار گیرد و انتظارش از آن نیرو در حد خودش میشود و در زمینهای که قادر است، آن را به استخدام خود میگیرد.
ما میدانیم که انسان با سایر مخلوقات و نزدیکترین مخلوقات که سایر جانداراناند تفاوتهایی دارد. اکنون ما نمیگوییم که روحی در آن وجود دارد چون هنوز این (موضوع) با کسانی که اینگونه سوالات را مطرح میکنند مورد اختلاف است اما آن چیزی که جای هیچگونه اختلافی نیست آن است که (بالآخره انسان) با سایر جانداران فرقهایی دارد. سپس اکنون کاوش میکنیم تا ببینیم که این فرق در چیست؟.
روشن است که آنچه گیاه با عنوان «حیات» دارد عبارت است از نمو کردن و تولید مثل نمودن. با جذب کردن مواد غذایی و تبدیل کردن آن به اجزاء برای خودش، نمو (و رشد) کرده و با تکثیر شدن اجزا و تولید کردن دانه و بذر به وسیلۀ بخشی از مواد جذب شده توسط خودش، تولید مثل میکند. این (فرایند) «حیات گیاهی» نام دارد. زمانی که انسان نیز هم چون گیاه دارای حیات گیاهی است، نمیتوان گفت که در این بخش در مقابل گیاه دارای امتیاز است و از آن جدا شده است. بلکه تا اینجا اشتراک وجود داشته و این سبب امتیاز نخواهد شد.
علاوه بر آن در حیوانات دیگر نیز میبینیم که به اضافۀ این نمو و تولید مثل، دارای دو چیز دیگر نیز هستند که یکی از آنها «درک کردن به وسیلۀ حواس خمس» است، (یعنی) با چشم، شکل - هر آنچه دارای طول و عرض و عمق باشد که به وسیلۀ آن حجم و قیافهای پیدا میکند - و رنگ را میبیند و یا آن چیزهایی که با حس لامسه - هم چون زبری و نرمی و گرمی و سردی و... - حس میکند و یا صوت - یعنی آن هوایی که در اثر ضربه، کیفیتی مخصوص پیدا کرده و امواجی از خود متصاعد مینماید و به کیفیتی مشخص در آمده و با حس شنوایی ارتباط برقرار میکند - را میشنود.
اینگونه موارد مشابه در حیوانات دیگر و انسان وجود دارد و مورد دیگر، «حرکت کردن» است یعنی با اختیار خود حرکت انتقالی از این طرف به آن طرف داشته باشد. این دو (یعنی «درک کردن به وسیلۀ حواس خمس» و «حرکت کردن») بر خلاف حیوانات در گیاهان وجود ندارند. پس وقتی این مورد در سایر حیوانات نیز وجود دارد پس اینها باعث امتیاز انسان – بر سایر موجودات - نشدهاند.
پس این موارد، آن چیزی نیستند که انسان به وسیلۀ آن با سایر موجودات تفاوت پیدا کند. در نتیجه اینکه بحث از تفاوت انسان با گیاهان و جانوران را به میان میآوریم برای آن است که زمانی که بحث از فرق میان آنها مطرح شد دیگر به خوبی تفاوتهایشان در مورد آن چیزهایی که فاقد حیات هستند آشکار میگردد و نیازی بدان نیست که تفاوت میان آنها - یعنی انسان و موجودات فاقد حیات هم چون خاک و آب و... - گفته شود.
پس آن چیست که انسان را از سایر مخلوقات جدا میکند؟! و به تعبیر دیگر آن چیست که او را از گیاهان و جانوران جدا میکند که وقتی او را از آنها جدا کرد به خوبی او را از غیر آنها نیز جدا میکند؟!.