نیروی بصر
ما میدانیم که وقتی جانوری، حادثهای را مشاهده میکند و حرکت و وضعیتی از آن حوادث جزئی که با مادیات و محسوسات ارتباط دارد را درک میکند و عکس و تصویر آن حادثه به ذهنش میرود - اکنون ذهنش را هرچه نام نهیم مقصود آنچه که این حیوان دارد - و به دنبال آنکه تجربۀ خاصی (از آن حادثه) برای خود کسب نموده است عکس العملی در برابر آن انجام میدهد. اما اینکه بیاید و علت آن حادثه را بیابد و درک کند که این حادثه با چه چیزی در ارتباط است و آن را با حوادث دیگری که متناسب با آن و - آنهایی که همچون این حادثه - از همان علت سرچشمه میگیرد، تنظیم کرده و آنها را به یکدیگر ربط دهد و پس از آن نتیجهگیری کند که در پشت این حوادث جزئی، یک سنت و قانونی عام وجود دارد که اینها نمودار و مظهری جزئی از آن سنت و قانون است (باید گفت که) او قادر به انجام این کارها نیست، این دیگر چیزی است که کسی آن را انکار نمیکند.
مثلاً هیچ حیوانی از این حیوانات نمیتواند با مشاهدۀ چند بار جوشیدن آب در ظروف مختلف به این مسأله پی ببرد که سنتی بر آب حاکم است که در دمای صد درجه حرارت به جوش میآید. یا مثلاً با مشاهدۀ گرم و سرد شدن بعضی از اجسام، نمیتواند پی ببرد به سنتی که – بداند به استثنای آب و مایعات - همۀ آن جسمهایی که انسان با آنها سر و کار دارد، زمانی که گرم میشوند منبسط میگردند، یعنی حجمشان زیاد میشود و زمانی که سرد میشوند عکس این موضوع اتفاق میافتد. حیوان اینها را درک نمیکند، فقط خود آن حادثۀ خاص را درک میکند. و نمونههای مشابه در این رابطه بسیار زیاد است که به صورت عمومی میتوانیم بگوییم که همه میدانند که قوانین فیزیکی و شیمیایی و زیستی و... که به اصطلاح دانشمندان علوم تجربی [۱]به دست آورده و کشف کردهاند هیچ جانداری اینها را درک نمیکند.
پس این نشانۀ آن است که نیرویی در انسان وجود دارد که در جانداران دیگر وجود ندارد. اگر بخواهیم برای آن نیرو، نامی بنهیم - پس از آنکه دیگر جای اختلافی برای وجود آن نیرو نیست میتوانیم - از نامی قرآنی نیز برای آن استفاده کنیم یعنی دیگر گفته نمیشود که تو در حال استدلال به قرآنی هستی که من آن را قبول ندارم. نه! این نیرو برایمان ثابت است اکنون برای نامگذاری آن دیگر مهم نیست که هرکس چه نامی بر آن بگذارد. قرآن به آن (نیرو) میفرماید «بَصَر [۲]». بَصَر به معنای عین (چشم) نیست. عین (چشم) عضوی از جسم است که به وسیلۀ آن، یکی از نیروهایی که در اختیار انسان است (نیروی بینایی) به کار میافتد. پس آنچه بین انسان و سایر حیوانات مشترک است درک شکل و رنگ است یعنی تصویر چیزی که دارای طول و عرض و عمق و رنگ باشد و دارای شکلی خاص باشد را درک میکند. اما طرف دیگر کار (یعنی آنالیز مشاهدات)، کار نیروی «بصر» موجود در انسان است که حوادث متعدد را تنظیم کرده و آنها را به یکدیگر ربط میدهد و منشأ آنها را مییابد و در پس آنها سنت و قانونِ عام را درک میکند.
تا کنون به اینجا رسیدیم که انسان دارای نیرویی است که ما نام آن را «بصر» میگذاریم که به وسیلۀ آن میتواند سنن و قوانینی را که توسط ما قابل مشاهده بوده و بر این عالم مادی حاکماند درک کند.
[۱] به آن دلیل (برای دانشمندان علوم تجربی) از کلمۀ اصطلاح استفاده کردم چون که در دین - که ما نیز به نام دین صحبت میکنیم - به آنها دانشمند گفته نمیشود (چون که در بینش دینی) دانشمند به کسی گفته میشود که بینش دینی کاملی داشته و برنامۀ زندگی که خدا قرار داده است را بشناسد. [۲] برای مثال خداوند در آیات ۲ و۳ سوره مبارکه مُلک به این نیرو اشاره میکند:﴿ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلۡمَوۡتَ وَٱلۡحَيَوٰةَ لِيَبۡلُوَكُمۡ أَيُّكُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗاۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡغَفُورُ ٢ ٱلَّذِي خَلَقَ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ طِبَاقٗاۖ مَّا تَرَىٰ فِي خَلۡقِ ٱلرَّحۡمَٰنِ مِن تَفَٰوُتٖۖ فَٱرۡجِعِ ٱلۡبَصَرَ هَلۡ تَرَىٰ مِن فُطُورٖ ٣﴾[الملک: ۲-۳]. معنی: «آن که هفت آسمان را بالای یکدیگر و همآهنگ آفریده است. اصلاً در آفرینش و آفریدههای خداوند مهربان خلل و تضادّ و عدم تناسبی نمیبینی (و بلکه هستی با تمام عظمتی که دارد، از انسجام و استحکام شگفت برخوردار است، و نظم و نظام عجیب و قوانین و روابط دقیق بر ذرّه ذرّۀ کائنات حکمفرما است). پس دیگر باره بنگر (و با دقّت جهان را وارسی کن) آیا هیچگونه خلل و رخنهای میبینی؟ باز هم (دیدۀ خود را بگشای و به عالم هستی بنگر و) بارها و بارها بنگر و ورانداز کن. دیده سرانجام فروهشته و حیران، و درمانده و ناتوان، به سویت باز میگردد». (مترجم)