شرح ارکان اسلام

درس دوم:

درس دوم:

اسلام داراى پنج رکن می‌باشد[٢]، اولین و با عظمت‌ترین آن گواهى دادن به این است که هیچ معبود به حقى جز خداوند یکتا وجود ندارد، و این‌که محمد  ج فرستاده و پیامبر خداست، با شرح معانى آن[٣] و بیان شروط «لا اله الا الله»‌، معناى (لا اله) آن است که: هیچ معبودى بحق نیست، که این جمله تمامى آنچه را که به جاى خداوند و به غیر از او پرستش شده و مورد عبادت قرار می‌گیرد بطور کلى و قطعى نفى و طرد می‌کند. (إلاَّ الله): براى اثبات این حقیقت است که عبادت با تمام معانى و مفاهیمش تنها و تنها ویژه خداوند یکتا است، بدون آنکه شریکى داشته باشد.

شروط «لا اله الا الله»‌ عبارتند از:

١- داشتن علم و دانش در فهم این جمله که خودش کاملاً مقابل جهل است[٤].

٢- داشتن یقینى که با شک مخالف می‌باشد[٥].

٣- داشتن اخلاصى که مخالف با شرک است[٦].

٤- داشتن صداقت و راستى که با دروغ مخالفت دارد[٧].

٥- دوستى و محبتى که با هر گونه دشمنى مخالفت دارد[٨].

٦- تسلیم شدن محض در برابر آن بدون هر گونه مخالفت و اعتراض[٩].

٧- پذیرفتن و قبولى که مخالف هرگونه انکار و رد کردن است[١٠].

٨- کفر ورزیدن و انکار و بیزارى از هر آنچه که به غیر از الله مورد عبادت و پرستش قرار می‌گیرد[١١].

تمامى این موارد هشت‌گانه در دو بیت شعر زیر چنین آمده است:

علم يقين وإخلاص وصدقك مع
محبة وانقياد والقبول لها
وزيد ثامنها الكفران منك بما
سوى الإله من الأشياء قد ألها

با توجه به مفاهیم این شهادت که محمد  ج فرستاده خداوند است مواردى همانند آنچه در پاراگراف‌هاى بعدى می‌آید لازم الاجرا می‌باشد.

١- تصدیق و باور کردن هر آنچه که از آن خبر داده است.

٢- اطاعت و فرمانبردارى از اوامر او.

٣- اجتناب و پرهیز از هر آنچه که نهى کرده و بر حذر داشته است.

٤- این‌که پرستش و عبادت خداوند تنها به روش و شیوه‌ای باشد که خودش و پیامبرش  ج بیان داشته و مقرر داشته‌اند[١٢].

بدنبال آن سایر ارکان پنجگانه اسلام را شرح می‌دهد که عبارت است از، نماز، زکات، روزه گرفتن در ماه مبارک رمضان و زیارت، و حج خانه خدا براى کسیکه توانایى مالى و جسمى آن را داشته باشد.

[٢]- رسول الله  ج می‌فرماید: «بني الإسلام على خمس: شهادة أن لا إله إلاَّ الله وأنَّ محمداً رسول الله وإقام الصلاة وإيتاء الزكاة والحج وصوم رمضان». (متفق علیه، البخاری ٨، ١/٤٩ فتح الباری، ومسلم ١٦، ١/٤٥). «اساس و پایه‌های اسلام بر پنج چیز استوار گردیده است: ١- گواهی دادن به این‌که هیچ معبود و اله به حقی غیر از خداوند یکتا و بی همتا نیست. و دیگر این‌که محمد  ج فرستاده خداوند متعال است. ٢- و هم‌چنین بر پا داشتن نماز. ٣- پرداخت و ادای زکات. ٤- روزه ماه رمضان. ٥- حج گزاردن خانه خدا (برای کسی که توانایی مادی و معنوی آن را داشته باشد). همان گونه که ملاحظه می‌کنید ؛ رکن سوم از ارکان اسلام، نماز است. خداوند   نماز را بر بندگانش واجب کرده است، و آن را معیاری برای جدا کردن اسلام از کفر داشته است، زیرا در قرآن مجید می‌فرماید: ﴿فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمۡ [التوبه ٥]. «چنان‌که (کافران) از شرک روی ‌گردان شده و توبه کردند (و روی به سوی خدا آوردند) و نماز را بر پا داشتند و زکات (اموال‌شان) را پرداخت کردند، (شما نیز پس از این حالت) دست از آنان بر کشید و راه‌شان را آزاد بگذارید» زیرا آنان دیگر مسلمان شده‌اند. هم‌چنین رسول الله  ج در این باره می‌فرماید: «العهد الذي بيننا وبينهم الصلاة فمن تركها فقد كفر». (أحمد حدیث ٢٢٩٣٧، الترمذی حدیث٢٦٢١، ٥/١٥ وابن ماجه حدیث ١٠٧٩، والنسائی حدیث ٤٦٢ ودیگران). «(تنها) تفاوت اساسی بین مسلمانان و کافران و مشرکین همین نماز است (نماز صحیح و درستی که رسول الله  ج و اصحابش می‌خواندند) بنابراین هر کس آنرا (نماز را ) ترک کند کافر شده است». در جایی دیگر ایشان  ج می‌فرماید: «بين الرجل وبين الشرك والكفر ترك الصلاة». (مسلم حدیث ١٣٤، ١/٨٨، و دیگران). (فاصله) بین شخص و بین شرک آوردن و کفر ورزیدن، ترک نماز است». نماز جماعت: خداوند متعال گزاردن نماز جماعت در مساجد را بر مردان واجب گردانیده است. این حکم از این آیه قرآن گرفته می‌شود: ﴿وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ٤٣ [البقرة: ٤٣]. «نماز را بر پا بدارید، و زکات (اموال و دارائی‌تان) را بپردازید، و نمازتان را با نماز گزاران (جماعت) برگزار کنید. (با رکوع کنندگان رکوع کنید)». نماز جماعت آنقدر مهم است که خداوند متعال آن را به هنگام جنگ با دشمنان نیز فرض گردانیده است، حال حکم آن، چگونه خواهد بود زمانی که جنگی در میان نباشد! ﴿وَإِذَا كُنتَ فِيهِمۡ فَأَقَمۡتَ لَهُمُ ٱلصَّلَوٰةَ فَلۡتَقُمۡ طَآئِفَةٞ مِّنۡهُم مَّعَكَ [النساء: ١٠٢]. «زمانی که (تو، ای پیغمبر) در میانشان بودی و نماز (خوف) را بر ایشان بپا داشتی، دسته‌ای از آنان (مسلح) با تو به نماز ایستند». رسول الله  ج می‌فرماید: «لقد هممت أن آمر بالصلاة فتقام ثم آمر رجلاً يصلي بالناس ثم أنطلق معي برجال معهم حزم من حطب إلى قوم لا يشهدون الصلاة فأحرق عليهم بيوتهم بالنار». (متفق علیه، البخاری حدیث ٦٤٤، ٢/١٢٥ فتح الباری و مسلم حدیث ٦٥١، ١/٤٥٢. ولفظ از مسلم). «بی‌گمان تصمیم گرفته ام که دستور بدهم تا نماز جماعت بر پا گردد، و آنگاه که نماز بر پا گردد به کسی (مردی) فرمان دهم تا (به جای من) برای مردم نماز را بگزارد، سپس با چند نفر (مرد) که همراه‌شان هیزم است به نزد کسانی بروم که در نماز جماعت با نمازگزاران شرکت نکرده‌اند و آنگاه خانه‌هایشان را آتش بزنم». از مفهوم این حدیث بر می‌آید که اگر نماز جماعت واجب نبود، رسول الله  ج کسانی را که در نماز جماعت شرکت نمی‌کنند تهدید به سوزاندن خانه‌هایشان نمی‌کرد، بنابراین تخلف و ترک نماز جماعت از صفات منافقین است. نماز جمعه: رسول الله  ج می‌فرماید: «لينتهين أقوام عن ودعهم الجمعات أو ليختمن الله على قلوبهم ثم ليكونن من الغافلين». (مسلم حدیث ٨٦٥، ٢/٥٩١). «سوگند به خدا، مردمانی هستند که یا از ترک نمازهای جمعه دست بر می‌دارند، یا اینکه خداوند بر قلب‌هایشان مُهر زده و آنگاه آنان از غافلان و بی خبران خواهند بود». رسول الله  ج در جایی دیگر می‌فرماید: «من ترك ثلاث جُمع تهاوناً بها طبع الله على قلبه». (أحمد حدیث ١٥٤٩٨، أبوداود حدیث ١٠٥٢، الترمذی حدیث ٥٠٠، ٢/٣٧٣، النسائی ٣/٨٨ و دیگران). «هر کس سه نماز جمعه را از روی سستی و تنبلی ترک کند، خداوند بر قلبش مُهر خواهد زد». نماز جمعه، بر هر کس که نماز جماعت واجب است، واجب می‌باشد. موارد زیر از شرایط نماز جمعه است: الف- ادای آن در هنگام و وقت جمعه. ب- این‌که در قریه باشد. ج- در آن (نماز جمعه) دو خطبه خوانده شود. د- خواندن نماز جمعه با سه نفر هم جایز است، زیرا حدیثی که یکی از شرایط نماز جمعه را وجود چهل نفر نمازگزار دانسته ضعیف است. کسانی که نماز جمعه بر آنان واجب نیست: الف- زنان، ب- افراد بیمار، ج- صحرا نشینان. ـ کسانی که به سبب عذری نمی‌توانند در نماز جمعه شرکت کنند باید به جای آن چهار رکعت نماز فرض بخواند. سنّت است که خطبه جمعه کوتاه خوانده شود. زیرا رسول الله  ج فرموده است: «إنَّ طول صلاة الرجل وقصر خطبته مئنة من فقهه». (مسلم حدیث ٨٦٩، ٢/٥٩٤). «طولانی بودن نماز شخص، و کوتاه بودن خطبه اش، علامت و نشانه عالم بودنش به احکام شرع است». نماز جمعه دو رکعت است، و هر کس به یک رکعت آن برسد، جمعه را درک کرده است، و اگر به هیچ یک از رکعات آن نرسد، باید نماز را چهار رکعت بخواند. (رکعت با رسیدن به رکوع درک می‌شود). نماز عيد: بر هر کسی که نماز جمعه واجب است، نماز عید نیز واجب می‌گردد، البته حضور زنان در نماز عید سنت و مستحب می‌باشد. چنانچه نماز عید در صحرا خوانده شود بهتر است. در حديث صحيح آمده است: «كان النبي  ج يخرج بين الفطر والأضحى إلى المصلى». (متفق علیه، البخاری حدیث ٩٥٦، ٢/٤٤٩ فتح الباری، مسلم حدیث ٨٨٩، ٢/٦٠٥). رسول الله  ج برای برگزاری نماز عید فطر و عید قربان به مصلی (که بیرون از شهر بود) می‌رفتند. نماز عید دو رکعت است، بعد از تکبیره الإحرام در رکعت اول هفت بار تکبیر (الله اکبر) گفته می‌شود، و در رکعت دوم هم قبل از خواندن سوره فاتحه پنج بار لازم است تکبیر گفته شود. سنت است که در رکعت اول (سوره الأعلی)، و در رکعت دوم (سوره الغاشیه) تلاوت شود، و بعد از اتمام نماز خطبه‌ای خوانده شود. در نماز عید تنها یک خطبه خوانده می‌شود. هنگام حضور و شرکت در نماز عید، سنت است، لباس نو و پاک و تمیز پوشیده شود، و نماز گزاران خویش را به بوی خوش و عطرهای خوب معطر و خوشبو سازند. یاران رسول الله  ج به یکدیگر چنین می‌گفتند: «تَقَبَّلَ الله منَّا وَمِنْكَ»‌ یعنی: خداوند متعال (این عبادت را) از ما و شما بپذیرد و قبول فرماید. نماز كسوف: نماز کسوف و خسوف (هنگام خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی) سنت مؤکده است. زیرا رسول الله  ج می‌فرماید: « فإذا رأيتم شيئاً من ذلك فصلوا حتى تنجلي». (مسلم حدیث ٩٠٤/١٠، ٢/٦٢٣). یعنی ؛ «هرگاه شاهد کسوف یا خسوفی بودید نماز بگزارید تا آنکه خورشید یا ماه آشکار گردد». نماز کسوف یا خسوف دو رکعت می‌باشد، و هر رکعت نیز دارای دو رکوع است (یعنی در هر رکعت دو بار باید به رکوع رفت)، و هم‌چنین در هر رکعت دو بار باید سوره فاتحه را به همراه سوره‌ای دیگر خواند. سنت است در هر دو قیام، قرائت و هم‌چنین تسبیحات رکوع طولانی باشد. نماز استسقاء (طلب باران): نماز استسقاء نیز از سنتهای مؤکده است، و با جماعت خوانده می‌شود. بدین صورت که هرگاه بارندگی کم بوده و زمین‌ها خشک باشد، بگونه‌ای که خطر خشکسالی مردم را تهدید کرده و نیاز به بارندگی احساس شود، حاکم یا فرمانروای کشور و یا منطقه فرمان می‌دهد تا (تمامی) مردم برای خواندن نماز استسقاء گرد هم آمده و از خداوند طلب ریزش باران بنمایند. نماز استسقاء نیز دو رکعت می‌باشد. زیرا در حدیث آمده است که: «صلى النبي  ج ركعتين كما يصلي في العيدين». (أحمد حدیث ٢٤٢٣، الترمذی حدیث ٥٥٨، ٢/٤٤٥، وابن ماجه حدیث ١٢٦٦ و دیگران). «رسول الله  ج همان‌گونه که در نمازهای عید نماز می‌خواندند، (نماز استسقاء) را دو رکعت خواندند». بعد از نماز استسقاء خطبه‌ای خوانده می‌شود و در آن خطبه، مردم به طلب بخشش و استغفار از پروردگار مهربان، و به دادن صدقه، و دوری از هرگونه کینه، بغص، دشمنی، حسادت و …… توصیه می‌شوند. در نماز استسقاء، لازم است خود را تمیز و پاکیزه گردانید، اما استفاده از عطر و مواد خوشبو کننده و یا آراستن وضع ظاهری سنت نمی‌باشد. زیرا روایت شده است که در چنین روزی برای ادای نماز استسقاء رسول الله  ج با حالتی خاشعانه و خاضعانه، با فروتنی کامل، بدون هرگونه آراستگی ظاهری از شهر خارج شدند. نمازهای نافله (سنت، مستحب): نمازهای راتبه روزانه دوازده رکعت بدینصورت است: چهار رکعت قبل از نماز ظهر، دو رکعت بعد از نماز ظهر، دو رکعت بعد از نماز مغرب، دو رکعت بعد از نماز عشاء، و دو رکعت هم قبل از نماز صبح. زیرا رسول الله  ج می‌فرماید: «ما من عبد مسلم يصلي لله تعالى كل يوم ثنتي عشرة ركعة تطوعاً غير فريضة إلاَّ بنى الله له بيتاً في الجنة، أو بني له بيت في الجنة». (مسلم حدیث ٧٢٨/١٠١، ١/٥٠٣). یعنی: «هیچ مسلمانی نیست که در هر روز دوازده رکعت نماز نافله، غیر از نمازهای فرض بخواند، مگر آنکه خداوند برای او خانه‌ای در بهشت بسازد، یا این‌که خانه‌اى در بهشت برای او ساخته می‌شود. نوافل مطلقه: «رسول الله  ج در اين باره می‌فرمايد: «بين كل أذانين صلاة، بين كل أذانين صلاة، ثم قال في الثالثة: لمن شاء». (متفق علیه البخاری حدیث ٦٢٧، ٢/١١٠ فتح الباری، مسلم حدیث ٨٣٨/٣٠٤، ١/٥٧٣). «بین هر دو اذان، نمازی (سنت) است، بین هر دو اذان، نمازی (سنت) است، سپس در مرحله سوم فرمودند: برای هر کسی که بخواهد. (نماز بخواند). دو اذان یعنی: اذان و اقامه، زیرا اقامه را نیز اذان گویند. نماز شب (قيام الليل): نماز شب دو رکعت، دو رکعت خوانده می‌شود. مجموعه تعداد رکعت‌های آن یازده رکعت می‌باشد. زیرا در حدیثی از ام المؤمنین عایشه  ل روایت شده که گفته است: «ما كان رسول الله  ج يزيد في رمضان ولا في غيره على إحدى عشرة ركعة ». (متفق علیه البخاری حدیث ١١٤٧، ٣/٣٣ فتح الباری، مسلم حدیث ٧٣٨/١٢٥، ١/٥٠٩). «رسول الله  ج چه در ماه رمضان، و چه در غیر از ماه رمضان، بیشتر از یازده رکعت نماز شب (قیام اللیل) نمی‌خواندند». نماز وتر: نماز وتر نیز از سنت‌های مؤکده است که بین نماز عشاء و تا هنگام طلوع فجر صادق گزارده (خوانده) می‌شود. تعداد رکعت‌های نماز وتر، یک رکعت، یا سه رکعت، یا یازده رکعت می‌باشد. نماز وتر دو رکعت، دو رکعت، خوانده شده، و آخرین رکعت آن تنها خوانده می‌شود. درباره نماز وتر احادیث بسیاری نقل شده است. رسول الله  ج می‌فرماید: «اجعلوا آخر صلاتكم بالليل وتراً». (متفق علیه، البخاری حدیث ٩٩٨، ٢/٤٨٨ فتح الباری، مسلم حدیث ٧٥١/١٤٩، ١/٥١٨). یعنی: «آخرین نمازتان را در شب وتر قرار دهید». زكات: خداوند والا و بلند مرتبه پرداختن زکات را بر مسلمانان واجب گردانیده است. شرایط پرداخت زکات پنج چیز است: ١- مسلمان بودن. ٢- آزاد بودن. ٣- به حد نصاب رسیدن اموال. ٤- مالکیت کامل زکات دهنده یعنى (خود وی صاحب باشد). ٥- یکسال تمام از مالکیت آن مال گذشته باشد. خداوند متعال در این باره مى‌فرماید: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا [التوبة: ١٠٣]. «اى رسول الله تو از مؤمنان صدقات را دریافت کن تا بدان صدقات نفوس آنها را پاک و پاکیزه گردانى». در جایی دیگر پروردگار جهان می‌فرماید: ﴿وَآتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ [الأنعام: ١٤١]. حق آن کشت (زکاتش) را در روز درو کردنش بدهید. رسول الله  ج در این باره می‌فرماید: «من آتاه الله مالاً، فلم يؤد زكاته، مثّل له يوم القيامة شجاعاً أقرع له زبيبتان يطوّقه يوم القيامة ثم يأخذ بلهزمتيه، يعني شدقيه، ثم يقول: أنا مالك، أنا كنزك، ثم تلا: ﴿وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْرًا لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ١٨٠ [آل عمران: ١٨٠]. (متفق علیه، البخاری حدیث ١٤٠٣، ٣/٢٦٨ فتح الباری). «هر کس که خداوند به او مالی داده است، زکات آن مال را نپردازد، (آن مال) در روز قیامت به شکل (مانند) اژدهای بزرگی می‌شود که دو نقطه سیاه بالای چشمش است (دارای سر کچل و چهره‌ای زننده و زشت دارد، این نشان دهنده نهایت و اوج وحشت و خطری است که انسان را تهدید می‌کند) که در روز قیامت برگردنش آویزان گردیده، سپس با دهانش او را گاز گرفته (و نیش‌هایش را در او فرو می‌کند) و می‌گوید: من مال تو هستم، من آن گنجی هستم که تو جمع آوری کردی، سپس این آیه را تلاوت فرمودند: (نباید گمان کنند آنان که بخل ورزیده و حقوق فقیران و نیازمندان را از مالی که خدا به فضل خویش به آنان داده پرداخت نمی‌کنند، این بخل به سودشان خواهد بود، بلکه به زیانشان می‌باشد، چرا که در روز قیامت آن مالی که در آن بُخل ورزیده‌اند همانند قلاده‌ای به گردن‌شان آویزان خواهد شد (زیرا که در آن روز هیچ کس مالک چیزی نیست) و تنها خداوند وارث آسمان‌ها و زمین خواهد بود و (این را بدانید) که خداوند به کردار همه شما بسیار آگاه می‌باشد». هم‌چنین رسول الله  ج می‌فرماید: «فيما سقت السماء والعيون أو كان عثرياً العشر، وفيما سقي بالنضح نصف العشر». (البخاري). «زکات کشت و گیاهی که توسط باران آبیاری شده باشد، یک دهم (١٠/١)، یعنی در هر ده کیلوگرم، یک کیلوگرم، و آنچه که از چاه آبیاری شده باشد، یک بیستم (٢٠/١) است». یعنی در هر بیست کیلوگرم یک کیلوکرم زکات دارد. اگر محصولات بدست آمده بدون هزینه اولیه بدست آمده باشد، بدینصورت که تنها با آب باران به ثمر رسیده باشد، زکات آن یک دهم (١٠/١) می‌شود، و چنانچه در مسیر کاشت و برداشت و آبیاری آن هزینه‌ای مصرف شده باشد، مانند آبیاری با تلمبه، یا گاو، و یا خریدن آب قنات، و سایر مصارف دیگر، در اینصورت زکات آن محصولات یک بیستم (٢٠/١) می‌شود. نصاب گندم، جو، ذرت، برنج و غیره برای پرداخت زکات «پنج وسق» که معادل «شصت صاع» و هر صاع تقریباً سه کیلوگرم می‌باشد، است که تقریباً مقدار آنها لازم است به (٩٠٠) نهصد کیلوگرم برسد. زیرا رسول الله  ج می‌فرماید: «ليس في حب ولا ثمر صدقة حتى يبلغ خمسة أوسق». (مسلم حدیث ٩٧٩/٥، ٢/٦٧٤ و دیگران). «زکات شامل دانه: (گندم، جو و برنج و یا مانند آن)، و محصولات کشاورزی نمی‌گردد مگر آنکه مقدار آنها به پنج وسق (حدود ٩٠٠ کیلوگرم) برسد». زکات چهار پایانی مانند شتر، گاو و گوسفند: رسول الله  ج فرموده است: «تأتي الإبل على صاحبها على خير ما كانت إذا هو لم يعط فيها حقها، تطؤه بأخفافها، وتأتي الغنم على صاحبها على خير ما كانت، إذا لم يعط فيها حقها، تطؤه بأظلافها وتنطحه بقرونها، قال: ومن حقها أن تحلب على الماء، قال: ولا يأتي أحدكم يوم القيامة بشاة يحملها على رقبته لها يُعارٌ، فيقول: يا محمد، فأقول: لا أملك لك من الله شيئاً، قد بلّتُ، ولا يأتي ببعير يحمله على رقبته له رغاءٌ، فيقول: يا محمد، فأقول: لا أملك لك من الله شيئاً، قد بلّغت». (متفق علیه، والفظ للبخاری حدیث ١٤٠٢، ٣/٢٦٧ فتح الباری، ومسلم حدیث ٩٨٧/٢٤، ٢/٦٨٠). «اگر کسی حقی را که خداوند بر صاحب شتران فرض گردانیده، ادا نکند، شترش در روز قیامت به بهترین حالتی که در دنیا بوده نزد صاحبش آمده و او را زیر پایش لگد مال می‌کند، و اگر کسی حقی را که خداوند بر صاحب گوسفندان فرض گردانیده، ادا نکند، آن گوسفند به بهترین حالتی که در دنیا بوده نزد صاحبش می‌آید و او را زیر پاهایش لگد مال کرده و با شاخ‌هایش به بدنش می‌کوبد. (در ادامه) فرمودند: از حق تعلق گرفته بر شتر و گوسفند آن است که اگر شخص فقیر و نیازمندی را در جایی دید که آن حیوان را آب می‌دهد، باید آن حیوان را دوشیده و شیر آن را به او بدهد، (هم‌چنین) فرمودند: آن‌گونه نشود که یکی از شما در روز قیامت در حالی که گوسفندی را بر گردنش (دوشش) سوار کرده و حمل می‌کند و آن گوسفند به فریاد آمده (بَع بَع می‌کند) به نزدم بیاید و بگوید: ای محمد (به دادم برس و مرا نجات بده)، ولی من در جواب بگویم: هیچ کاری از دستم برای تو ساخته نیست، و من از جانب خدا نمی‌توانم براى تو کاری انجام دهم، زیرا در دنیا فرمان خدا را به شما رسانده‌ام، و (هم‌چنین) باز آنگونه نشود که یکی از شما شتری را بیاورد که بر گردنش آن را می‌کشد و حمل می‌کند و بگوید: ای محمد (به دادم برس و مرا نجات بده)، ولی من در جواب بگویم: هیچ کاری از جانب خدا برای تو در دست من نیست، و نمی‌توانم برایت کاری انجام دهم، زیرا در دنیا فرمان خدا را به شما رسانده‌ام».
مقدار زكات شتر، گاو، گوسفند:

شتر و تعداد آن

از

تا

زکات آن

٥

٩

یک گوسفند

١٠

١٤

دو گوسفند

١٥

١٩

سه گوسفند

٢٠

٢٤

چهار گوسفند

٢٥

٣٥

یک شتر ماده یک ساله

٣٦

٤٥

یک شتر ماده دو ساله

٤٦

٦٠

یک شتر ماده سه ساله

٦١

٧٥

یک شتر ماده چهار ساله

٧٦

٩٠

دو شتر ماده دو ساله

٩١

١٢٠

دو شتر ماده سه ساله

١٢١

١٢٩

یک شتر ماده دو ساله

سپس در هر چهل (٤٠) شتر یک ماده شتر دو ساله، و در هر (٥٠) پنجاه شتر، یک ماده شتر سه ساله، به عنوان زکات حساب می‌گردد. بنت مخاض = شتر ماده یک ساله‌ای را گویند، زیرا مادرش آبستن می‌باشد. بنت لبون = شتر ماده دو ساله‌ای را گویند، زیرا مادرش در آن زمان شیر دارد. حقه = شتر ماده سه ساله‌ای را گویند زیرا که در آن سن شایستگی سواری دادن را پیدا می‌کند. جذعه = شتر ماده چهار ساله را گویند.

گاو و تعداد آن

از

تا

زکات آن

٣٠

٣٩

یک گوساله نر یا ماده یک ساله

٤٠

٥٩

یک گوساله ماده دو ساله

٦٠

به بالا

دو گوساله ماده یک ساله

سپس در هر سی گاو، یک گوساله نر یا ماده یک ساله، و در هر چهل گاو، یک گوساله ماده دو ساله. تبیع یا تبیعه = گوساله نر یا ماده یکساله را گویند. مسنه = گوساله ماده دو ساله را گویند.

گوسفند و تعداد آن

از

تا

زکات آن

٤٠

١٢٠

یک گوسفند

١٢١

٢٠٠

دو گوسفند

٢٠١

به بالا

سه گوسفند

سپس افزون بر این در هر صد (١٠٠) رأس گوسفند، یک گوسفند به عنوان زکات داده می‌شود. مقدار زكات طلا: خداوند متعال در این باره مى‌فرماید: ﴿وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ [التوبة: ٣٤]. «و کسانی که طلا و نقره را گنجینه و ذخیره کرده و در راه خدا انفاق نمی‌کنند، آنان را به عذابی دردناک بشارت بده». هر بیست (٢٠) مثقال طلا، نیم مثقال زکات شاملش می‌شود، بیست (٢٠) مثقال معادل هشتاد و پنج (٨٥) گرم می‌باشد. مقدار زكات نقره: هر دویست (٢٠٠) درهم نقره، پنج (٥) درهم نقره زکاتش می‌شود، به عباراتی دیگر یکصد و چهل (١٤٠) مثقال از نقره که معادل پانصد و نود و پنج (٥٩٥) گرم می‌شود، ٤٠/١ یک چهل‌ام آن زکاتش می‌شود. (یعنی (٢.٥) در صد آن). زکات پول از هر هزار تومان(٢.٥) در صد آن می‌شود، یعنی زکات هر هزار (١٠٠٠) تومان، بیست و پنج (٢٥) تومان می‌شود. کالاهای تجارتی: هر مالی که از آن به عنوان کالاهای تجاری استفاده شود از قبیل، ساختمان، زمین، حیوانات، مواد غذایی و غیره، مطابق با قیمتش در هر سال زکاتش لازم است پرداخت شود. برخی مسائل اساسی و مهم در زكات: ١- هر چیزی را که انسان برای استفاده شخصی و خانواده‌اش اختصاص داده باشد از قبیل: ماشین، مواد غذایی، ساختمان و لوازم منـزل زکات شامل‌شان نمی‌شود. زیرا رسول الله  ج فرموده است: «ليس على الـمسلم صدقة في عبده ولا في فرسه». (متفق علیه، واللفظ للبخاری حدیث ١٤٦٤، ٣/٣٢٧ فتح الباری، ومسلم حدیث ٩٨٢/٨، ٢/٦٧٥). «به خاطر داشتن برده و اسب بر مسلمان زکات تعلق نمی‌گیرد». ٢- هر آنچه که به کرایه داده شود از قبیل ساختمان و نظایر آن، زکات شاملش نمی‌شود، بلکه بر مبلغ کرایه، یا اجاره آن اگر یکسال تمام از وصولش گذشته باشد زکات تعلق می‌گیرد. ٣- اگر طلبى نزد تاجری بود، می‌تواند آن را از او بگیرد، و زکات سالیانه‌اش را حساب کرده و بپردازد، لازم است که زکات تمامی سالیانی را که نزدش (تاجر) بوده بپردازد. اما چنانچه طَلَب، نزد شخص فقیر و ناتوانی بود که نمی‌توانست بدهى‌اش را بموقع بپردازد، فقط زکات یک سال آن را بپردازد، آن هم زمانی که پول را از وی گرفت، زیرا زکات سال‌های قبل (گذشته) به آن پول تعلق نمی‌گیرد. ٤- زکات شامل اموال یتیمان نمی‌گردد، هر چند که شرایط آن را داشته باشد. ٥- کلیه اموالی که برای ساختن مساجد، و اعمال خیریه به کار می‌رود، زکات شامل حالشان نمی‌شود. کسانی که مستحق دریافت زکات هستند: خداوند متعال درباره مستحقان زکات چنین می‌فرماید: ﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ٦٠ [التوبة: ٦٠]. «مصرفِ زکات تنها برای (این هشت گروه) است فقیران، بینوایان، کارگزاران گمارده شده بر آن، و برای دلجویی و جذب قلب‌ها (یعنی برای متمایل ساختن بیگانگان به دین اسلام)، آزادی بردگان، در راه خدا، و رهگذرانی که در سفر باشند، این مصارف (هشت‌گانه) فرض و حکم خداست و خداوند، بسیار دانا و با حکمت و فرزانه است». ١- فقراء: کسانی هستند که نه مواد غذایی (خوراکی) در خانه داشته، و نه هم توانایی کسب و کار دارند. ٢- مساکین: افرادی هستند که دارائی‌شان، برای مصرفشان کافی نبوده، به عباراتی توانایی بر آوردن نیاز‌هایشان را ندارند. ٣- عاملین زکات (کارگزاران گمارده شده بر زکات): افرادی هستند که از طرفِ امامِ حاکم برای جمع آوری زکات، مأمور گشته‌اند. ٤- مؤلفه القلوب (جذب قلب‌ها به سوی اسلام): گروهی هستند که تازه مسلمان شده‌اند، و امید به بهتر شدن و نیکو شدنِ اسلامِ آنان می‌رود، بدین علت است که به آنان زکات داده می‌شود تا شاید اسلام را بهتر بپذیرند، و دل‌هایشان آرام گشته و شادمان گردد، تا مبادا مجدداً ‌روی به سوی کفر آورند، و یا اگر کافر باشند، با دادنِ زکات، امید به مسلمان شدنشان برود. ٥- فی الرقاب (آزادی بردگان): شامل بردگانی می‌شود که با اربابان خود کتباً‌ عهد بسته‌اند. (مکاتبه‌ای). مکاتبه یعنی این‌که: سروری (اربابی) به برده‌اش بگوید صد هزار تومان به من بده تا تو را آزاد کنم، از این روی برده کار می‌کند تا بتواند آن مبلغ پول را جمع کرده، و به اربابش بدهد، و خویش را از قید بردگی آزاد سازد. ٦- الغارمون (بدهکاران): بدهکارانی هستند که برای اصلاح ذات البین مقروض شده‌اند، و هم‌چنین که در جهت تأمین زندگی‌شان زیر بار بدهکاری رفته‌اند. ٧- فی سبیل الله (در راه خدا): یعنی خرج کردن و هزینه کردن برای جهاد در راه خدا و اعتلای کلمه الله و پیشبرد اهداف اسلام. ٨- ابن سبیل (راه ماندگان): مسافران و رهگذرانی هستند که در راه مانده‌اند، و پولی هم ندارند، در حالیکه ممکن است در سرزمین یا شهر خود تاجر باشند، به همین خاطر به آنان زکات داده می‌شود تا این‌که بتوانند به کشور یا وطن خویش باز گردند. زكات الفطر: زکات فطر در سال دوم هجری واجب شد. این زکات بر تمامی مسلمانان واجب می‌باشد. عبدالله بن عمر م روایت می‌کند که: «فرض رسول الله  ج زكاة الفطر صاعاً من تمر أو صاعاً من شعير على العبد والحر والذكر والأنثى والصغير والكبير من الـمسلمين وأمر بها أن تؤدى قبل خروج الناس إلى الصلاة». (متفق علیه، البخاری حدیث ١٥٠٣، ٣/٣٦٧ فتح الباری، مسلم حدیث ٩٨٤/١٢، ٢/٦٧٧). «رسول الله  ج زکات فطر را یک صاع- پیمانه- (تقریباً معادل سه کیلوگرم) از خرما، یا یک صاع از گندم، بر هر مرد، زن، کودک (کوچک)، بزرگ، آزاد و برده مسلمان فرض گردانید، و فرمان داد قبل از آنکه مردم برای نماز عید خارج شوند آن را بپردازند». در زکات فطر نصاب معینی وجود ندارد، بلکه هر مسلمان باید آنچه از خوراک خود و خانواده‌شان و کسانی که سرپرستی آنان را بر عهده دارد، و در روز عید مازاد بر مایحتاجش بود، به عنوان زکات فطر بدهد. خدمتگزاران و کارگرانی که نزد شخصی دیگر کار می‌کنند، باید خودشان زکات فطرشان را بدهند، مگر آنکه ارباب‌شان برای آنان خودش زکاتش را پرداخت نماید. جنس زکاتِ فطر غالباً از همان غذا و خوارکی است که در آن محل یافت شده و مصرف می‌شود، مانند: گندم، جو، کشک، کشمش، خرما، برنج، ذرت و …… . پرداخت نقدی فطریه جایز نیست، زیرا رسول الله  ج با وجود پول، مواد غذایی(خوراکی) را پرداخت کردند و تنها در مذهب امام ابوحنیفه  / پرداخت نقدی زکات فطر جایز شمرده شده است، ولی قول صحیح و راجح آن را جایز نشمارده است. با اینحال در بعضى از مناطق که شافعى مذهب هم هستند غالباً نقدى پرداخت می‌شود که باید مورد توجه باشد. وقت وجوبی پرداخت زکاتِ فطر، غروب خورشید آخرین روز رمضان است. زیرا از ابن عمر  ب روایت شده است که: «أنَّ النبي  ج أمر بزكاة الفطر قبل خروج الناس إلى الصلاة». (متفق علیه، البخاری حدیث ١٥٠٩، ٣/٣٧٥ فتح الباری، مسلم حدیث ٩٨٦/٢٢، ٢/٦٧٩). «رسول الله  ج فرمان دادند که زکات فطر (فطریه) پیش از بیرون رفتن مردم برای گزاردن نماز عید، داده شود». اخراج فطریه یک یا دو روز پیش از روز عید نیز جایز است، زیرا در حدیثی به روایت نافع آمده است که: «كان ابن عمر م يؤديها قبل ذلك باليوم واليومين». (البخاری حدیث ١٥١١، ٣/٣٧٥ فتح الباری، وأبوداود حدیث ١٦١٠، باب متى تؤدى واللفظ له). «عبدالله بن عمر  ب زکات فطر (فطریه) را یک یا دو روز قبل از عید ادا کرده و می‌داد». در حدیثی دیگر نافع روایت می‌کند که: «وكان ابن عمر م يعطيها الذين يقبلونها، وكانوا يعطون قبل الفطر بيوم أو يومين». (البخاری حدیث ١٥١١، ٣/٣٧٥ فتح الباری). «عبدالله بن عمر  ب زکات فطر را به هر کس که آن را می‌پذیرفت می‌داد، و (معمولاً) زکاتِ فطر را یک یا دو روز قبل از عید فطر می‌دادند». در حدیثی به روایت أبوداود و ابن ماجه آمده است که: «فرض رسول الله  ج زكاة الفطر طهرة للصائم من اللغو والرفث، وطعمة للمساكين، مَن أداها قبل الصلاة فهي زكاة مقبولة، ومن أداها بعد الصلاة فهي صدقة من الصدقات». (أبوداود حدیث ١٦٠٩، ابن ماجه حدیث ١٨٢٧، والدارقطنی ٢/١٣٨ کتاب زکاة الفطر حدیث ١ و دیگران). «رسول الله  ج زکات فطر را برای کفاره گناهان روزه دار (برای پاک ساختن روزه دار از گناه و پلیدی)، و خوراکی برای فقیران و نیازمندان فرض گردانیده است، بنابراین هر کس آن را قبل از نماز عید ادا نماید، آن زکات پذیرفته شده خواهد بود، و اگر آن را بعد از نماز ادا نمایند، نوعی صدقه محسوب خواهد شد». مستحب است که زکات فطر (فطریه) جنینی که در رحم مادر است را نیز پرداخت نمود، زیرا خلیفه سوم عثمان بن عفان  س چنین می‌کرد. زکات فطر (فطریه) بر هر مسلمانی که تا غروب آفتاب شب عید زنده باشد، واجب می‌باشد، و هم‌چنین اگر طفلی قبل از غروب خورشید شب عید به دنیا بیاید، زکات فطر بر وی واجب می‌شود، ولی چنانچه بعد از غروب خورشید شب عید زاده شود، زکات فطر بر او واجب نمی‌شود، ولی پرداختن آن مستحب است. بعضی از مسائل مهم زكات: ١- در صورت نیاز، انتقال زکات از محلی به محل دیگر بنابر صحیح ترین اقوال عالمان دینی جایز است. ٢- دادنِ تمامی زکات به یکی از هشت گروهی که زکات به آنها تعلق می‌گیرد جایز است. ٣- دادنِ زکات به آل (خاندان) رسول الله  ج (سیدها) جایز نیست، زیرا رسول الله  ج می‌فرماید: «إنَّ الصدقة لا تنبغي لآل محمد وإنَّما هي أوساخ الناس»‌. (مسلم حدیث ١٠٧٢/١٦٧، ٢/٧٥٣ و دیگران). «همانا دادن صدقه (زکات) شایسته خاندان محمد نیست، زیرا آنها چرک‌های مردم است». ٤- دادنِ زکات به کسانی که سرپرستی آنان بر عهده پرداخت کننده زکات است، درست نیست، مانند: پدر، مادر، فرزندان، نوادگان آنان و همسر. اما در حدیثی از «ابو سعید الخدری  س» آمده است که: «خرج رسول الله  ج في أضحى أو فطر إلى الـمصلّى، ثم انصرف فوعظ الناس وأمرهم بالصدقة فقال: أيها الناس تصدقوا، فمرّ على النساء فقال: يا معشر النساء تصدقن، فإنّي رأيتكن أكثر أهل النار، فقلن: وبم ذلك يا رسول الله؟ قال: تكثرن اللعن، وتكفرن العشير، ما رأيت من ناقصات عقل ودين أذهب للبِّ الرجل الحازم من إحداكنَّ يا معشر النساء، ثم انصرف، فلما صار إلى منـزله جاءت زينب امرأة ابن مسعود تستأذن عليه، فقيل: يا رسول الله هذه زينب، فقال: أي الزيانب؟ فقيل: امرأة ابن مسعود، قال: نعم، ائذنوا لها، فأُذن لها، قالت: يا نبي الله إنَّك أمرت اليوم بالصدقة، وكان عندي حليّ لي فأردت أن أتصدق بها، فزعم ابن مسعود أنَّه وولده أحق من تصدقت به عليهم، فقال النبي  ج: صدق ابن مسعود، زوجكِ وولدكِ أحق من تصدقتِ به عليهم». (متفق علیه البخاری حدیث ١٤٦٢، ٣/٣٢٥ فتح الباری، ومسلم حدیث ١٠٠٠/٤٥، ٢/٦٩٤). «رسول الله  ج روز عید قربان، یا عید فطر بود که به طرف مصلی (جایگاه نماز که خارج از شهر است) رفتند، سپس از آنجا برگشتند و مردم را پند و اندرز داده و به آنان فرمان دادند که صدقه بدهند (به صدقه دادن تشویق‌شان کردند)، فرمودند: ای مردم صدقه بدهید، سپس از کنار زنان گذشت و فرمود: ای گروه زنان (شما) نیز صدقه بدهید، زیرا شما را بیشترین ساکنان جهنم دیده‌ام. آنان (زنان) گفتند: ای رسول خدا! چرا ما بیشترین افراد جهنم هستیم؟ آن حضرت  ج فرمود: زیرا که لعنت و دشنام بسیار می‌دهید، و نسبت به شوهرانتان ناسپاس و قدرنشناس هستید، (یعنی اگر خطایی از شوهرتان سرزد تمام نیکی‌هایش را به کناری گذاشته و به فراموشی می‌سپارید، و تنها همان خطا و اشتباه را می‌بینید) و ای گروه زنان همانند شما که در عقل و دین کاستی دارند ندیده‌ام که چگونه بر مردهایی که از پختگی عقل و تجربه برخوردار هستند چیره شده و غلبه می‌کنید، بگونه‌ای که رأی قاطع آنان را سست کرده و از بین می‌برید. (نقصان دین هنگامی است که به علت حیض نمی‌توانند روزه گرفته و نماز بخوانند). سپس به سوی خانه‌شان بازگشتند، و هنگامی که به منزل آمدند، زینب همسر عبدالله بن مسعود م آمده و اجازه ورود خواست، گفته شد: ای رسول الله، این زینب است، آن حضرت  ج فرمود: کدام زینب؟ گفته شد: همسر ابن مسعود، فرمودند: بله، به او اجازه بدهید، به وی اجازه داده شد. سپس گفت: ای پیامبر خدا، تو امروز فرمان دادی به صدقه دادن، در حالی که زیوری داشتم و می‌خواستم آن را صدقه بدهم، اما ابن مسعود گمان کرده است که او و فرزندش از هر کسی دیگر که صدقه بدهم سزاوارتر هستند. (در این هنگام) پیامبر  ج فرمودند: ابن مسعود راست گفته است، شوهر و پسرت از هر کس دیگری که بخواهی صدقه بدهی سزاوارتر هستند»‌. پس زکات زن به همسر و فرزندانش جایز است، امّا زکات مرد به زن و فرزندانش جایز نیست. ٥- دادنِ زکات به شخص کافر و بی دین که مدعی بی توجهی به خدا و آخرت است جایز نیست، هم‌چنین به شخص ثروتمند و فرد توانایی که قدرت کارکردن داشته باشد زکات داده نمی‌شود، زیرا رسول الله  ج می‌فرماید: «لا حظ فيها لغني، ولا لقوي مكتسب»‌. (أحمد حدیث ١٧٩٧٢، أبوداود حدیث ١٦٣٣، والنسائی ٥/٩٩ـ١٠٠، و دیگران). «فرد ثروتمند و فرد توانایی که می‌تواند کار کند، در زکات سهمی ندارند». ٦- زکات نوعی از عبادت است، و هر عبادتی باید با نیت انجام شود، با این قصد که این کار را برای رضا و خشنودی خدا انجام می‌دهد، و پاداش و ثواب آن را فقط از خدا می‌خواهد. نیت باید در قلب (دل) باشد، نه در زبان و ظاهر. بنابر این کسی‌که می‌خواهد زکات بدهد، بر وی واجب است نیت کند، زیرا رسول الله  ج می‌فرماید: «إنَّما الأعمال بالنيات»‌. (متفق علیه، البخاری حدیث ١، ١/٩ فتح الباری، ومسلم حدیث ١٩٠٧/١٥٤، ٣/١٥١٥). «همانا ملاک و معیار قبولی و پذیرش هر عملی، به نیت بستگی دارد»‌. روزه: خداوند   می‌فرماید: ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ [البقرة: ١٨٥]. «ماه رمضان ماهی است که در آن (ماه) قرآن جهت هدایت و راهنمایی مردم با دلایل روشنی از راهنمایی و هدایت و فرقان (آنچه که توسط آن می‌توان حق را از باطل شناخت و جدا کرد) نازل شده است، بنابراین هر کس که آن ماه را دریابد باید آن را روزه بگیرد». رسول الله  ج می‌فرماید: «بني الإسلام على خمس: شهادة أن لا إله إلاَّ الله وأنَّ محمداً رسول الله وإقام الصلاة وإيتاء الزكاة وحج البيت وصوم رمضان». (متفق علیه، البخاری حدیث ٨، ١/٤٩ فتح الباری، ومسلم حدیث ١٦/١٩، ١/٤٥). «دين اسلام بر پنج پايه و ستون بر پا گشته است»: ١- گواهی دادن به این‌که هیچ معبودی غیر از الله وجود ندارد و این‌که پیامبر  ج (بنده) و فرستاده خداست. ٢- بر پاداشتن نماز. ٣- پرداختن زکات. ٤- گزاردن حج خانه خدا (برای کسی که توانایی آن را داشته باشد). ٥- گرفتن روزه ماه رمضان. روزه ماه مبارک رمضان با دیدن (رؤیت) ماه نو، یا در غیر اینصورت با تکمیل شدن سی روز شعبان واجب می‌گردد. زیرا رسول الله  ج می‌فرماید: «صوموا لرؤيته وأفطروا لرؤيته فإن غُبّي عليكم فأكملوا عدة شعبان ثلاثين». (متفق علیه، واللفظ للبخاری حدیث ١٩٠٩، ٤/١١٩، ومسلم حدیث ١٠٨١/١٨، ٢/٧٦٢). «آنگاه که ماه را دیدید روزه بگیرید، و هنگامی که (بعد از ٢٩ روز) مجدداً ماه را دیدید روزه را بگشایید (عید کنید)، اما چنانچه ماه بر شما پوشیده ماند و دیده نشد (نتوانستید آن را ببینید) روزهای ماه شعبان را سی روز تکمیل کنید». آغاز ماه با خبر دادن یک مسلمان مکلّف، بالغ، و عادل، خواه مرد یا زن، یا حتى برده، قبول گردیده و اعلام می‌شود. شرایط وجوب روزه عبارت است از: ١- مسلمان بودن. ٢- رسیدن به سن بلوغ. (بالغ بودن). ٣- عاقل بودن. ٤- داشتن توانایی جسمی برای گرفتن روزه. چنانچه کسی به سبب پیری یا بیماری غیر قابل درمان، نتوانست روزه بگیرد، باید در ازای هر روز روزه، نصف صاع خوراکی (مواد غذایی که معمول است) به عنوان فدیه بدهد. زیرا پروردگار مهربان می‌فرماید: ﴿وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ [البقرة: ١٨٤]. «بر کسانی که روزه گرفتن برایشان سخت و دشوار است (مانند ؛ پیرمردان، پیرزنان و بیمارانی که امیدی به بهبود آنان نمی‌رود) در برابر هر روز روزه خوردن، فدیه واجب است». شرایط صحت و درست بودن روزه: ١- مسلمان بودن. ٢- حالت طُهر و پاکی در زنان (نبودن در زمان حیض و نفاس). ٣- قدرتِ تمیز. (بگونه‌ای که احکام را بتواند تشخیص داده و رعایت کند). ٤- عاقل بودن. ٥- نیت کردن، زیرا رسول الله  ج می‌فرماید: «من لم يبت الصيام من الليل فلا صيام له». (أحمد حدیث ٢٦٤٥٧، أبوداود حدیث ٢٤٥٤، فتح الباری ٤/١٤٢، واللفظ للنسائی٤/١٩٦). «هر کس در شب برای روزه گرفتن نیت نکند، روزه‌اش صحیح نیست». (روزه‌ای برای او وجود ندارد). و در حدیث دیگر رسول الله  ج می‌فرماید: «لا صيام لمن لم يفرضه من الليل». (ابن ماجه حدیث ١٧٠٠، و دیگران، نگا: إرواء الغلیل ٩١٤). «هر کس در شب برای روزه گرفتن نیت نکند، روزه‌اش صحیح نیست». نیت را با زبان گفتن صحیح نیست، و نباید آن را بر زبان با الفاظ جهری ادا کرد، زیرا این عمل بدعت است، و تنها کافی است که شخص در دلش قصد آن را کرده و نیت نماید (زیرا نیت کردن امری درونی و باطنی است، نه ظاهری و نمایشی، و جایگاه آن در قلب است) و همینکه شخص برای خوردن سحری برمی‌خیزد جهت صحت نیت کافی است. سنت‌های روزه: ١- خوردن سحری در آخر وقت آن (تأخیر در خوردن سحری)، و خوردن افطاری در اول وقت آن (شتاب کردن در افطاری و گشودن روزه به هنگام اولین لحظات غروب آفتاب). زیرا رسول رحمت  ج می‌فرماید: «لا تزال أمتي بخير ما أخروا السحور وعجلوا الفطر»‌. (أحمد حدیث ٢١٥٠٧، شرح المعانی الآثار للطحاوی ١/١٤٠، و دیگران). «‌همواره امت من (امت محمدی) بر روال خیر و نیکی خواهند بود مادامی که خوردن سحری را به تأخیر انداخته و در گشودن روزه (افطاری) شتاب نمایند»‌. هم‌چنین در حدیث دیگری می‌فرمایند: «لا يزال الناس بخير ما عجلوا الفطر». (متفق علیه، البخاری حدیث ١٩٥٧، ٤/١٩٨، مسلم حدیث ١٠٩٨/٤٨، ٢/٧٧١). «همواره مردم بر روال خیر و نیکی خواهند بود مادامی که در خوردن افطاری (گشودن روزه) شتاب نمایند». ٢- اعمال و کردار نیک. ٣- اگر کسی به شخص روزه دار دشنام داده و اهانت کند، در پاسخ به او بگوید: من روزه هستم. ٤- دعا کردن به هنگام گشودن روزه (افطاری). زیرا در حدیث آمده است: «ذهب الظمأ وابتلّت العروق وثبت الأجر إن شاء الله». (أبوداود حدیث ٢٣٥٧، ٢/٧٦٥، الدارقطنی حدیث ٢٥، ٢/١٨٥، النسائی فی عمل الیوم واللیلة ص٢٦٩ حدیث ٢٩٩، و دیگران). «تشنگی پایان یافت، و رگ‌های بدن تر و تازه گشتند (آرام و قرار یافتند)، و اگر خداوند بخواهد پاداش و مزد واجب گردیده و محقق شد»‌. برای روزه دار به هنگام خوردن افطاری، وقتی است که اگر در آن وقت دعا کند، خواسته اش ردّ نشده و پذیرفته می‌شود. (خداوند آن را استجابت می‌کند). ٥- افطار کردن با رطب (خرمای تازه و آب دار)، و چنانچه یافت نشد با خرمای معمولی (خشک یا غیر تازه)، و اگر هیچ کدام از آن دو یافت نشد، با آب روزه را بگشاید. زیرا انس بن مالک  س روایت می‌کند که: «كان رسول الله  ج يفطر على رطبات قبل أن يصلي، فإن لم يكن فعلى تمرات، فإن لم يكن تمرات حسا حسوات من الماء». (أحمد حدیث ١٢٦٧٦، أبوداود حدیث ٢٣٥٦ و ترمذی حدیث ٦٩٦، و دیگران). «رسول الله  ج قبل از آنکه نماز (مغرب) را بخواند با چند خرمای تازه افطاری می‌کرد، و اگر خرمای تازه (رطب) نبود، با چند خرمای (معمولی افطاری می‌کرد)، و چنانچه خرما هم نبود، چند جرعه آب می‌نوشید». مكروهات و باطل كننده‌های روزه: ١- نزدیکی کردن (جماع، آمیزش): اگر کسی در روزهای ماه رمضان (هنگام روزه) با همسرش نزدیکی (آمیزش) کند، روزه اش باطل شده و بر او کفاره واجب می‌گردد. رعایت ترتیب زیر در دادن کفاره واجب است: آزاد ساختن یک برده مسلمان، و اگر استطاعت آنرا نیافت، لازم است دو ماه پی در پی روزه بگیرد، و اگر باز هم نتوانست دو ماه را روزه بگیرد، لازم است شصت (٦٠) فقیر را غذا بدهد. زیرا در روایتی از ابوهریره  س آمده است که گفت: «بينما نحن جلوس عند رسول الله  ج إذ جاءه رجل فقال: يا رسول الله هلكت، قال: ما لك؟ قال: وقعت على امرأتي وأنا صائم، فقال رسول الله  ج: هل تجد رقبة تعتقها؟ قال: لا، قال: فهل تستطيع أن تصوم شهرين متتابعين؟ قال: لا، قال: فهل تجد إطعام ستين مسكيناً؟ قال: لا، قال: فمكث عند النبي  ج فبينا نحن على ذلك أُتي النبي  ج بعرق فيها تمر،- والعرق المكتل ـ، قال: أين السائل؟ فقال: أنا، قال: خذ هذا فتصدق به، فقال له الرجل: على أفقر مني يا رسول الله؟ فوالله ما بين لابتيها- يريد الحرتين- أهل بيت أفقر من أهل بيتي، فضحك النبي  ج حتى بدت أنيابه، ثم قال: أطعمه أهلك». (لفظ مسلم: في رمضان). (متفق علیه، واللفظ للبخاری حدیث ١٩٣٦، ٤/١٦٣ فتح الباری، مسلم حدیث ١١١١/٨١، ٢/٧٨١ـ٧٨٢). (العرق: تقریباً ٤١.٢٦٥ کیلوگرم می‌باشد). «زمانی نزد رسول الله  ج نشسته بودیم که مردی نزد ایشان آمد وگفت: ای رسول خدا!‌ هلاک شدم، پیامبر  ج پرسید: برای تو چه اتفاقی افتاده است؟ جواب داد: (در روایت مسلم- در ماه رمضان) به هنگامی که روزه بودم با همسرم جماع کردم. رسول الله  ج فرمود: آیا می‌توانی برده‌ای را آزاد کنی؟ گفت: نه، فرمود: آیا می‌توانی دو ماه پیاپی روزه بگیری؟ گفت: نه، ایشان مجدداً‌ پرسید: آیا می‌توانی به شصت مسکین خوراک بدهی؟ گفت: نه، ابوهریره  س ادامه می‌دهد: آن مرد نزد پیامبر  ج مدتی درنگ کرد، و در همین حالی که نشسته بودیم، زنبیل بزرگی از خرما برای پیامبر  ج آورده شد. ایشان پرسیدند: آن شخصی که سؤال می‌کرد، کجاست؟ آن مرد گفت: من اینجا هستم. رسول رحمت  ج فرمود: این را بگیر و صدقه بده، آن مرد به ایشان گفت: آیا آن را به شخص فقیرتر از خودم بدهم، ای رسول خدا؟ سوگند به خدا در دو طرف مدینه- در تمامی شهر- خانواده‌ای فقیرتر از خانواده من نیست. (با شنیدن سخنان آن مرد) پیامبر  ج آن چنان خندید که دندانهای انیاب‌شان نمایان گشت، سپس به او گفتند: آنها را به خانواده‌ات بده». ٢- انزال اختیاری منی، در این حالت قضای آن روزه بر شخص واجب گردیده و مرتکب گناه شده است. ٣- خوردن و آشامیدن عمدی نیز روزه را باطل می‌گرداند، اما بو کردن غذا یا چیزی دیگر روزه را باطل نمی‌کند. خداوند متعال در این مورد می‌فرماید: ﴿وَكُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ ٱلۡخَيۡطُ ٱلۡأَبۡيَضُ مِنَ ٱلۡخَيۡطِ ٱلۡأَسۡوَدِ مِنَ ٱلۡفَجۡرِۖ ثُمَّ أَتِمُّواْ ٱلصِّيَامَ إِلَى ٱلَّيۡلِۚ [البقرة: ١٨٧]. «بخورید و بیاشامید تا آنگاه که خط (رشته) سفیدی در فجر (صادق) است از خط (رشته) سیاه شب متمایز و مشخص گردد، بعد از این زمان روزه را تا ابتدای آغازین شب تکمیل نموده و به پایان برسانید». ٤- تزریق آمپول‌های تقویتی و سرمهای غذایی نیز سبب باطل شدن روزه می‌شوند، ولی تزریق آمپول‌های غیر تقویتی و غیر غذایی که جهت درمان بیماری بکار می‌روند در رگ یا عضله (ماهیچه) روزه را باطل نمی‌کنند. ٥- حجامت کردن هم روزه را باطل می‌کند. ولی خونریزی‌هایی که در اثر بیماری رعاف از بینی، یا کشیده شدن دندان، یا ایجاد زخم پیش می‌آید، روزه را باطل نمی‌کند. ٥- از روی عمد قی کردن (استفراغ کردن و بالا آ‌وردن غدا از گلو و دهان)، اما چنانچه استفراغ غیر عمدی و غیر ارادی باشد، روزه را باطل نمی‌کند. زیرا رسول الله  ج می‌فرماید: «من ذرعه القيء فليس عليه قضاء، ومن استقاء عمداً فليقض». (أحمد حدیث ١٠٤٦٣، أبوداود حدیث ٢٣٨٠، واللفظ للترمذی حدیث ٧٢٠، وابن ماجه حدیث ١٦٧٦، و دیگران). «هر کس که غیر ارادی و ناخواسته استفراغ بر او غلبه کند، قضای روزه بر وی واجب نمی‌گردد (روزه‌اش باطل نمی‌شود)، اما هر کس از روی عمد و اراده استفراغ کند، باید قضای روزه‌اش را به جای آورد». ٦- چنانچه کسی از روی فراموشی و سهوی غذایی خورده و یا نوشیدنی بنوشد، روزه‌اش باطل نمی‌شود. زیرا رسول الله  ج می‌فرماید: «من نسي وهو صائم فأكل أو شرب فليتم صومه، فإنَّما أطعمه الله وسقاه»‌. (متفق علیه، البخاری حدیث ١٩٣٣، ٤/١٥٥، مسلم حدیث ١١٥٥/١٧١، ٢/٨٠٩). «هر کس فراموش کرد و در حالت روز خورد یا نوشید، باید روزه‌اش را ادامه داده و تکمیل نماید، زیرا در واقع این خداوند یکتا بوده است که به او خورانده و نوشانده است»‌. توجه: استفاده از سرمه در چشم (سرمه کشیدن)، یا چکاندن قطره در گوش و چشم، روزه را باطل نمی‌کند، هر چند که شخص طعم آنها را در گلویش (حلقش) احساس نماید، هم‌چنین قرار دادن دارو بر روی زخم، یا مالیدن پماد بر روی آن، و چشیدن طعم مواد غذایی به شرط آنکه بلعیده نشود، روزه را باطل نمی‌کند. مسواک زدن، و تمیز کردن دندان‌ها در هنگام روزه رمضان، نه تنها کراهیت نداشته بلکه سنت می‌باشد. برای روزه دار جایز است که در صورت تشنگی و بالا بودن حرارت، بدن خود را با آب شسته، یا در استخر شنا نماید، بشرط اینکه آب به گلویش وارد نشود (اگر آب به گوشش وارد شود مانعی ندارد)، تا بدینوسیله بتواند به تشنگی‌اش غلبه نماید، زیرا در حدیث آمده است: «لقد رأيت رسول الله  ج بالعرج، يصب على رأسه الماء وهو صائم من العطش، أو من الحر». (أحمد حدیث ١٥٩٠٣، واللفظ لأبی داود حدیث ٢٣٦٥، الحاکم ١/٤٣٢، البیهقی فی السنن ٤/٢٤٢، و دیگران). «رسول الله  ج را دیدم در حالیکه روزه بودند بر سر خویش برای (رهایی از) تشنگی و گرما آب می‌ریختند». بعضی از احكام روزه: ١- بر مردان و زنان پیر که نمی‌توانند بین خوب و بد تفاوتی بگذارند، گرفتن روزه و اطعام مساکین واجب نمی‌باشد. ٢- کسی که همیشه ناتوان بوده و نمی‌تواند روزه بگیرد، و هم‌چنین بیماری که امیدی به بهبود وی نمی‌رود، لازم است در برابر هر روز روزه، یک مسکین را غذا بدهد. ٣- مسافری که سفرش به پایان رسیده و به دیار و محل و خانه‌اش باز گشته است، باید به تعداد روزهایی که در سفر روزه نگرفته و آنها را خورده، قضایش را ادا کرده و روزه بگیرد. ٤- بیماری که از بیماری‌اش بهبود یافته، باید به تعداد روزهایی که نتوانسته روزه بگیرد، روزه گرفته و قضای آنها را به جای آورد. ٥- زن حائض و یا نفساء زمانی که عادتش یاپان یافت (خونریزی او تمام شده و پاک گردید)، لازم است به تعداد روزهایی که روزه نگرفته، روزه گرفته و قضای آنها را به جای آورد. سنت است شخصی که به عللی نتوانسته در رمضان روزه بگیرد، در قضای روزهایی که خورده شتاب کرده و آنها را تا رمضان بعدی به تأخیر نیاندازد، زیرا در اینصورت گناهکار خواهد شد. بعضی از فضایل روزه و ماه مبارک رمضان: ١- رسول الله  ج می‌فرماید: «الصيام جنة، فلا يرفث ولا يجهل. وإن امرؤ قاتله أو شاتمه فليقل: إنّي صائم- مرتين- والذي نفسي بيده لخلوف فم الصائم أطيب عند الله من ريح المسك، يترك طعامه وشرابه وشهوته من أجلي، الصيام لي وأنا أجزي به، والحسنة بعشر أمثالها». (متفق علیه، واللفظ للبخاری حدیث ١٨٩٤، ٤/١٠٣، مسلم حدیث ١١٥١/١٦٣، ٢/٨٠٧). «روزه محافظ و سپری در برابر آتش دوزخ است (بدین سبب، شخص روزه دار) نباید سخنان زشت و ناشایسته بر زبان آورده و خودش را به نادانی زده و اعمال بد انجام دهد، و چنانچه کسی با وی منازعه کرده و به اختلاف بپردازد یا آنکه دشنامش دهد باید- دو بار- بگوید: من روزه دار هستم. سوگند به کسی که جانم در دست اوست، بوی دهان روزه دار نزد خداوند متعال، از بوی مشک خوشتر و بهتر است. خداوند متعال می‌فرماید: او غذا، نوشیدنی و شهوتش را به خاطر رضا و خشنودی من ترک کرده است، روزه از آنِ من است، و من خودم پاداشش را می‌دهم، و پاداش هر نیکی ده برابرآن است».‌ ٢- رسول الله  ج می‌فرماید: «إنَّ في الجنة باباً يقال له الريان، يدخل منه الصائمون يوم القيامة لا يدخل منه أحد غيرهم، يقال: أين الصائمون؟ فيقومون، لا يدخل منه أحد غيرهم، فإذا دخلوا أُغلق، فلم يدخل منه أحد». (متفق علیه، واللفظ للبخاری حدیث ١٨٩٦، ٤/١١١ فتح الباری، مسلم حدیث ١١٥٢/١٦٦، ٢/٨٠٨). «در بهشت دروازه‌ای است که به آن «ریان» گفته می‌شود، که تنها روزه داران وارد آن خواهند شد، و احدی غیر از آنان وارد آن نمی‌شود، آنگاه گفته شده و ندا داده می‌شود که: روز داران کجایند؟ آنان برخاسته و وارد بهشت می‌شوند، و زمانی که وارد بهشت شدند، آن دروازه بسته شده و احدی از آن وارد نمی‌شود»‌. ٣- رسول الله  ج می‌فرماید: «إذا دخل شهر رمضان فُتّحت أبواب السماء، وغُلّقت أبواب جهنم، وسلسلت الشياطين»‌. (متفق علیه، واللفظ للبخاری حدیث ١٨٩٩، ٤/١١٢، مسلم حدیث ١٠٧٩/٢، ٢/٧٥٨). «آنگاه که ماه رمضان آغاز شود دروازه‌های آسمان گشوده، و دروازه‌های جهنم بسته خواهد شد، و شیاطین به زنجیر کشیده می‌شوند». ٤- هم‌چنین رسول الله  ج می‌فرماید: «للصائم فرحتان يفرحهما: إذا أفطر فرح، وإذا لقي ربه فرح بصومه». (متفق علیه، واللفظ للبخاری حدیث ١٩٠٤، ٤/١١٨، مسلم حدیث ١١٥١/١٦٣، ٢/٨٠٧). «برای شخص روزه دار دو شادی است که به آن خوشحال می‌شود: اوّل آنگاه که به هنگام افطار، افطار می‌کند شادمان و خوشحال می‌گردد، و دوم آنگاه که پروردگارش را ملاقات می‌کند به سبب روزه داریش شادمان و خوشحال می‌گردد». ٥- رسول الله  ج در ارتباط با خوردن سحری می‌فرماید: «تسحروا فإنَّ في السحور بركة». (متفق علیه، البخاری حدیث ١٩٢٣، ٤/١٣٩، مسلم حدیث ١٠٩٥/٤٥، ٢/٧٧٠). «(برای خوردن) سحری برخیزید، زیرا در برخاستن برای سحری برکت و افزونی است»‌. ٥- و در جایی دیگر رسول الله  ج می‌فرماید: «من صام رمضان إيماناً واحتساباً غفر له ما تقدم من ذنبه، ومن قام ليلة القدر إيماناً واحتساباً عفر له ما تقدم من ذنبه». (متفق علیه، البخاری حدیث ١٩٠١، ٤/١١٥ فتح الباری، مسلم حدیث ٧٦٠/١٧٥، ١/٥٢٤). «هر کس ماه رمضان را روزه بگیرد، بگونه‌ای که ایمان داشته و امید پاداش داشته باشد، آنچه از گناهان (صغیره) انجام داده بخشیده خواهد شد، و هم‌چنین هر کس شب قدر را به عبادت قیام کرده و نماز بخواند، بگونه‌ای که ایمان داشته و امید پاداش داشته باشد، آنچه از گناهان (صغیره) انجام داده بخشیده خواهد شد». ٧- هم‌چنین در فضیلت قیام روزه دار در ماه رمضان، رسول الله  ج می‌فرماید: «من قام رمضان إيماناً واحتساباً غفر له ما تقدم من ذنبه». (متفق علیه، البخاری حدیث ٣٧، ١/٩٢ فتح الباری، مسلم حدیث ٧٥٩/١٧٣، ١/٥٢٣). «هر کس در شب‌های ماه رمضان قیام کرده و نماز بخواند، بگونه‌ای که ایمان داشته و امید به پاداش خدا داشته باشد، آنچه از گناهان (صغیره) انجام داده است، بخشیده خواهد شد»‌. ٨- رسول الله  ج در فضیلت حج عمره در ماه رمضان می‌فرماید: «عمرة في رمضان تقضي حجة معي»‌. (متفق علیه، واللفظ للبخاری حدیث ١٨٦٣، ٤/٧٢ـ٧٣ فتح الباری، مسلم حدیث ١٢٥٦/٢٢٢، ٢/٩١٨). «گزاردن حج عمره در ماه رمضان، با گزاردن حجی به همراه من (در ثواب برابر می‌باشد».‌ ٩- از ام المؤمنین عایشه  ل روایت شده است که: «أنَّ النبي  ج كان يعتكف العشر الأواخر من رمضان حتى توفاه الله تعالى، ثم اعتكف أزواجه من بعده»‌. (متفق علیه، البخاری حدیث ٢٠٢٦، ٤/٢٧١ فتح الباری، مسلم حدیث ١١٧٢٨٥، ٨٣١). «پیامبر اکرم  ج در دهه آخر ماه رمضان (در مسجد) همچنان به اعتکاف می‌نشست تا آنکه خداوند ایشان را از دنیا برد، بعد از ایشان، همسران‌شان به اعتکاف (در مسجد) می‌نشستند». ١٠- در حدیثی دیگر آمده است که: «كان النبي  ج إذا دخل العشر شدَّ مئزره، وأحيا ليله، وأيقظ أهله»‌. (متفق علیه، واللفظ للبخاری حدیث ٢٠٢٤، ٤/٢٦٩ فتح الباری، مسلم ١١٧٥/٨، ٢/٨٣٢). «پیامبر اکرم  ج آنگاه که دهه آخر رمضان فرا می‌رسید ازارش را محکم می‌بست (از نزدیکی با همسرانش پرهیز می‌کرد) و شبهای آن را زنده نگه داشته و عبادت می‌کرد، و همسران (و اهل خانواده‌اش) را نیز بیدار می‌کرد»‌. ١١- هم‌چنین در حدیثی دیگر در ارتباط با اعتکاف در ماه رمضان آمده است: «كان النبي  ج يعتكف في كل رمضان عشرة أيام، فلما كان العام الذي قُبض فيه اعتكف عشرين يوماً»‌. (البخاری حدیث ٢٠٤٤، ٤/٢٨٤ـ٢٨٥ فتح الباری). «پیامبر اکرم  ج در هر ماه رمضان ده (١٠) روز را به اعتکاف می‌نشست، اما در آن سالی که وفات یافت، بیست روز را به اعتکاف نشست»‌. روزه نفل (تطوع، سنت): ١- روزه گرفتن در روزهای دوشنبه، و پنج شنبه، سنت پیامبر  ج می‌باشد. زیرا در حدیثی آمده است که: «كان رسول الله  ج يتحرى صوم الاثنين والخميس»‌. (أحمد حدیث ٢٤٥٠٨، واللفظ للترمذی حدیث ٧٤٥، وابن ماجه ١٧٣٩، النسائی فی الکبرى حدیث ٢٥٠٧، و دیگران). «رسول الله  ج در انتظار روزهاى دوشنبه و پنج شنبه بوده تا آنرا روزه بگیرد». هم‌چنین رسول الله  ج فرموده است که: «تعرض الأعمال يوم الاثنين والخميس فأحب أن يعرض عملي وأنا صائم». (لفظ الترمذی حدیث ٧٤٧، أبوداود حدیث ٢٤٣٦، النسائی حدیث ٢٦٧٩ فی الکبرى، وفی المجتبى ٤/٢٠١، ابن خزیمة حدیث ٢١١٦، و دیگران). «تمامی اعمال (انسان‌ها) در روزهای دوشنبه و پنج شنبه بر(خداوند) عرضه می‌شود، بدین خاطر دوست دارم اعمالم در حالی عرضه شود که من روزه هستم»‌. ٢- سه روز را در هر ماه روزه گرفتن سنت می‌باشد، زیرا رسول الله  ج فرموده است که: «صوم ثلاثة أيام من كل شهر صوم الدهر كلّه»‌. (متفق علیه، واللفظ للبخاری حدیث ١٩٧٩، ٤/٢٢٤ فتح الباری، مسلم حدیث ١١٦٢/١٩٦ـ١٩٧، ٢/٨١٨ـ٨١٩). «روزه گرفتن سه روز از هر ماه (مانند) آن است که تمامی زمان روز گرفته شود».‌ در حدیثی دیگر آمده است که: «عن معاذة العدوية أنَّها سألت عائشة زوج النبي  ج: أكان رسول الله  ج يصوم من كل شهر ثلاثة أيام؟ قالت: نعم، فقلت لها: من أي أيام الشهر كان يصوم؟ قالت: لم يكن يبالي من أي أيام الشهر يصوم». (واللفظ لمسلم حدیث ١١٦٠/١٩٤، ٢/٨١٨، أحمد حدیث ٢٥١٢٧، أبوداود حدیث ٢٤٥٣، الترمذی حدیث ٧٦٣، ابن ماجه حدیث ١٧٠٩، و دیگران). «از معاذۀ عدویه روایت شده است که از ام المؤمنین عایشه  ب همسر پیامبر اکرم  ج پرسید: آیا رسول الله  ج از هر ماه سه روز را روزه می‌گرفت؟ ام المؤمنین عایشه پاسخ داد: آری. (روزه می‌گرفت) گفتم: چه روزهایی را از هر ماه روز می‌گرفت؟ ایشان جواب داد: به اینکه چه روزهایی از ماه را روزه بگیرد اهمیتی نمی‌داد. (یعنی برای ایشان تفاوتی نداشت که چه روزی از ماه را روزه می‌گیرند). ٣- روزه گرفتن در دهه نخست (ده روز اول) ماه ذی الحجه نیز سنت بوده و پسندیده می‌باشد. رسول الله  ج در این باره فرموده است که: «ما من أيام العمل الصالح فيها أحب إلى الله من هذه الأيام، يعني العشر، قالوا: يا رسول الله ولا الجهاد في سبيل الله؟ قال: ولا الجهاد في سبيل الله إلاَّ رجل خرج بنفسه وماله فلم يرجع من ذلك بشيء». (البخاری حدیث ٩٦٩، ٢/٤٥٧ فتح الباری، أحمد حدیث ٦٥٠٥، و دیگران). «در نزد خدا، هیچ روزی از روزها، عمل صالح از این روزها، یعنی دهه اول (ذی الحجه) محبوبتر و دوست داشتنی تر نیست. گفتند: ای رسول الله  ج حتى جهاد در راه خدا؟ فرمود: حتى جهاد در راه خدا، مگر آنکه شخصی با جان و مال خویش به جهاد رفته و از آن هیچ چیز بر نگرداند. (یعنی مال خویش را در راه خدا انفاق کرده، و جان خویش را نیز فدا کرده و شهید شود). ٤- روزه گرفتن در روز عرفه و روز عاشورا هم مستحب می‌باشد، در حدیثی در این ارتباط آمده است که: «سئل رسول الله  ج عن صوم يوم عرفه فقال: يكفر السنة الـماضية والباقية، وسئل عن صيام يوم عاشوراء، فقال: يكفر السنة الماضية». (مسلم حدیث ١١٦٢/١٩٧، ٢/٨١٩، و دیگران). «از رسول الله  ج از روزه گرفتن در روز عرفه سؤال شد، ایشان فرمود: گناهان سال گذشته و آینده را می‌پوشاند، از ایشان از روزه روز عاشورا سؤال شد، در جواب فرمود: گناهان یک سال گذشته را می‌پوشاند».‌ (به عبارتی روزه این روزها کفاره سال می‌گردد). کسی که روز عاشوراء را روزه می‌گیرد بهتر است (مستحب می‌باشد) که یک روز قبل (تاسوعا)، یا یک روز بعد، (روز یازدهم) از آن را نیز روزه بگیرد. حکمت این حکم جهت مخالفت با یهودیان می‌باشد. زیرا آنان رسم داشتند که روز عاشوراء از ماه محرم را روزه می‌گرفتند، بدین سبب رسول الله  ج فرمود: «لئن بقيت إلى قابل لأصومن التاسع»‌. (مسلم حدیث ١١٣٤/١٣٤، ٢/٧٩٨، أحمد حدیث ٢١٠٦، و دیگران). «اگر تا سال آینده باقی مانده و (زنده بودم) حتماً‌ روز نهم (تاسوعا) را روزه خواهم گرفت».‌ ٥- روزه گرفتن در ماه محرم دارای فضیلت می‌باشد، زیرا در روایتی آمده است. «أفضل الصيام بعد رمضان شهر الله المحرم». (مسلم حدیث ١١٦٣/٢٠٢، ٢/٨٢١، أحمد حدیث ٨٥٣٤، و دیگران). «بهترین روزه بعد از ماه رمضان ، روزه در ماه محرم که ماه خدا است می‌باشد». ٦- روزه گرفتن در ماه شعبان نیز دارای فضایل و ویژگى‌های خاص خود است، از ام المؤمنین عایشه که روایت است که گفت: «لم يكن النبي  ج يصوم من شهر أكثر من شعبان، وكان يصوم شعبان كله»‌. (البخاری حدیث ١٩٧٠، ٤/٢١٣ فتح الباری). و در روایتی دیگر آمده است: «كان يصوم شعبان إلاَّ قليلاً». (مسلم حدیث ١١٥٦/١٧٦، ٢/٨١١). «پیامبر اکرم  ج هیچ ماهی را بیشتر از ماه شعبان روزه نمی‌گرفت، همانا ایشان تمامی ماه شعبان را روزه می‌گرفت»‌. و در روایت دیگر آمده است: «ایشان تمامی شعبان را بجز اندکی از آن را روزه می‌گرفت»‌. ٧- شش روز، روزه از ماه شوال بعد از ماه رمضان نیز سنت می‌باشد، زیرا رسول الله  ج در این باره می‌فرماید: «من صام رمضان ثم أتبعه ستاً من شوال كان كصيام الدهر». (واللفظ لمسلم حدیث ١١٦٤/٢٠٤، ٢/٨٢٢، أحمد حدیث ٢٣٥٣٣، النسائی فی الکبرى حدیث ٢٨٧٥، و دیگران). «هر کس تمامی ماه رمضان را روزه بگیرد و سپس شش روزه از ماه شوال را نیز روزه بگیرد، گویا همه روزگار (سال) را روزه گرفته است»‌. ٨- عمره در ماه رمضان نیز دارای فضایلی است، همان‌گونه که قبلاً‌ ذکر کردیم زیرا رسول الله  ج فرموده است: «عمرة في رمضان تعدل حجة معي»‌. (متفق علیه). «گزاردن حج عمره در ماه رمضان برابر با حجی به همراهی من است».

[٣]- معنای پیام توحید «لا إله إلاَّ الله» بطور موجز و مختصر این است که: «هیچ معبودی بر حق و راستین بجز خداوند یکتا وجود نداشته و ندارد و نخواهد داشت».

[٤]- خداوند متعال در این باره می‌فرماید: ﴿فَٱعۡلَمۡ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ [محمد: ١٩]. «بنابر این بدان و آگاه باش که هیچ معبود راستین و برحقی جز خداوند یکتا وجود ندارد»‌. هم‌چنین در آیه ٨٦ از سوره زخرف می‌فرماید: ﴿إِلَّا مَن شَهِدَ بِٱلۡحَقِّ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ٨٦ [الزخرف: ٨٦]. یعنی: «مگر کسی که به راستی و حق گواهی داد (و گفت: لا إله إلاَّ الله) و حال آنکه آنان از صداقت گفتارش آگاه هستند». مفهومش آن است با بیان «‌لا إله إلاَّ الله»‌ گواهی به حق داد. رسول الله  ج می‌فرماید: «من مات وهو يعلم أنَه لا إله إلاَّ الله دخل الجنة». (مسلم حدیث ٢٦/٤٣، ١/٥٥، أحمد حدیث ٤٦٤، النسائی فی الکبرى حدیث ١٠٨٨٨، و دیگران). «هر کس در حالی بمیرد که می‌داند و آگاهی دارد که هیچ معبودی بحق جز الله وجود ندارد وارد بهشت می‌گردد».

[٥]- این است که گوینده پیام توحید لازم است به مدلول و مفاهیم آن یقین کامل داشته باشد، بنابر این اگر کسی در دلش نسبت به مدلول و مفاهیم این پیام شک و تردیدی داشته باشد سودی از بیان آن نخواهد برد، زیرا پروردگار متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ ثُمَّ لَمۡ يَرۡتَابُواْ [الحجرات: ١٥]. «جز این نیست که مؤمنان راستین و واقعی کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده اند و هیچ‌گاه شک و تردیدی به خود راه نمی‌دهند». هم‌چنین پروردگار در سوره بقره آیه ٤ می‌فرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِكَ وَبِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ يُوقِنُونَ٤ [البقرة: ٤]. «و آنان که به آنچه که به سوی تو نازل شده، و آنچه که قبل از تو نازل شده است ایمان می‌آورند، و به جهان آخرت هم یقین دارند». یعنی هیچ شک و تردیدی به دل خود راه نمی‌دهند، و به آن یقین کامل دارند. اما هرکس که به دل خویش شک و تردید را راه داد دچار دو دلی و تردید می‌شود، منافق می‌باشد، زیرا خداوند متعال در این باره می‌فرماید: ﴿إِنَّمَا يَسۡتَ‍ٔۡذِنُكَ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَٱرۡتَابَتۡ قُلُوبُهُمۡ فَهُمۡ فِي رَيۡبِهِمۡ يَتَرَدَّدُونَ٤٥ [التوبة: ٤٥]. «تنها (فقط) آنانی از تو اجازه می‌خواهند که به خداوند یکتا و روز قیامت ایمان نمی‌آورند، و دل‌هایشان در شک و تردید افتاده است، بنابر این (بدان) که آنان در شک و تردیدشان سرگردان و دو دل می‌باشند». رسول الله  ج در این ارتباط می‌فرماید: «أشهد أن لا إله إلاَّ الله وأنَّي رسول الله لا يلقى الله بهما عبد غير شاك فيهما إلاَّ دخل الجنة». (مسلم حدیث ٢٧/٤٤، ١/٥٥ـ٥٦، أحمد حدیث ١٥٤٤٩، و دیگران). «شهادت و گواهی می‌دهم که هیچ معبود راستین و بر حقی جز خدای یکتا وجود ندارد، و اینکه من فرستاده و رسول خدا هستم، (بدانید) هر بنده‌ای که خداوند متعال را با این دو شهادت ملاقات کند، بدون آنکه نسبت به این دو گواهی شک و تردیدی داشته باشد، وارد بهشت خواهد شد». هم‌چنین رسول الله  ج در ارتباط با یقین به اصول توحید می‌فرماید: «فمن لقيت وراء هذا الحائط يشهد أن لا إله إلاَّ الله مستيقناً بها قلبه فبشره بالجنة»‌. (مسلم حدیث ٣١/٥٢، ١/٦٠، و دیگران). «هر کسی را که در پشت این دیوار دیدی که شهادت به «لا إله إلاَّ الله»‌ می‌دهد در حالی که قلبش به آن یقین دارد، او را بشارت و مژده به بهشت بده».

[٦]- خداوند متعال در ارتباط با اخلاص در عبودیت و دین در آیه ٥، سوره بینه می‌فرماید: ﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ [البینة: ٥]. «یعنی: به (آنان) فرمان داده نشد مگر آنکه تنها خداوند یکتا را پرستش و عبادت کنند آنگونه‌ای که (برنامه زندگی و فرامین الهی) دین را برای او خالص و بى‌آلایش گردانده‌اند»‌. رسول الله  ج نیز می‌فرماید: «إنَّ الله حرّم على النار من قال لا إله إلاَّ الله يبتغي بذلك وجه الله». (متفق علیه، البخاری حدیث ٤٢٥، ١/٥١٩ فتح الباری، مسلم ٣٣/٢٦٣، ١/٤٥٦). «همانا خداوند یکتا، هر کسی را که بگوید: «لا إله إلاَّ الله» در حالی که توسط آن رضا و خشنودی خداوند بلند مرتبه و والامقام بطلبد بر آتش جهنم حرام گردانیده است»‌. هم‌چنین ایشان می‌فرماید: «أسعد الناس بشفاعتي من قال لا إله إلاَّ الله خالصاً من قلبه أو نفسه»‌. (متفق علیه، البخاری حدیث ٧٥١٠، ١٣/٤٧٣، فتح الباری، و دیگران). سعادتمندترین و خوشبخترین مردم به شفاعت من در روز قیامت کسانى هستند که بگویند: معبودى بحق غیر از خداى یکتا نیست و این گواهى خالص از قلب و جانش باشد.

[٧]- صداقتی که با هر نوع دروغ و حیله و نیرنگ مخالف باشد، آنگونه که مخلصانه از دل سرچشمه بگیرد. خداوند متعال در این باره می‌فرماید: ﴿الٓمٓ١ أَحَسِبَ ٱلنَّاسُ أَن يُتۡرَكُوٓاْ أَن يَقُولُوٓاْ ءَامَنَّا وَهُمۡ لَا يُفۡتَنُونَ٢ ولَقَدۡ فَتَنَّا ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡۖ فَلَيَعۡلَمَنَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْ وَلَيَعۡلَمَنَّ ٱلۡكَٰذِبِينَ٣ [العنکبوت: ١-٣]. «آیا مردم گمان کرده‌اند که بمحض آنکه بگویند، ایمان آوردیم رها شده و مورد آزمایش و امتحان قرار نمی‌گیرند. همانا کسانی را که قبل از آنان بودند مورد آزمایش و امتحان قرار دادیم. (این را بدانید و یقین کنید) که خداوند یکتا حتماً‌ می‌داند و می‌شناسد کسانی را که راست گفتند، حتماً می‌داند و می‌شناسد کسانی را دروغ گفتند. (صف راستگویان از دروغگویان، مشخص و متمایز خواهد شد». هم‌چنین در جایی دیگر خداوند مى‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ ٱلصَّٰدِقِينَ١١٩ [التوبة: ١١٩]. «ای کسانی که ایمان آوردید (برنامه الهی را پذیرفتید) تقوای الهی را پیشه خویش ساخته (و از دروغگویان منافق پرهیز کرده) و همراه راستگویان و صادقان باشید». رسول الله  ج می‌فرماید: «ما من أحد يشهد أن لا إله إلاَّ الله وأنَّ محمداً رسول الله صادقاً من قلبه إلاَّ حرّمه الله على النار». (متفق علیه، واللفظ للبخاری حدیث ١٢٨، ١/٢٢٦، مسلم حدیث ٣٢/٥٣، ١/٦١). «هر کس صادقانه و از صمیم قلب به «لا إله إلاَّ الله» شهادت بدهد، و اینکه محمد رسول خداست، خداوند آتش جهنم را بر وی حرام می‌گرداند»‌.

[٨]- محبت و دوستی که با هر نوع دشمنی و کینه ورزی مخالف بوده و سبب ارتباط بیشتر با پیام توحید می‌شود، همان‌گونه که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبّٗا لِّلَّهِۗ [البقرة: ١٦٥]. «… کسانی که به (لا إله إلاَّ الله) ایمان آورده و آن را باور داشته‌اند، دوستی و محبت بسیار شدید و زیادی با خداوند یکتا و بى‌همتا دارند»‌. هم‌چنین پروردگار متعال در سوره مائده، آیه ٥٤ می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَن يَرۡتَدَّ مِنكُمۡ عَن دِينِهِۦ فَسَوۡفَ يَأۡتِي ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ يُحِبُّهُمۡ وَيُحِبُّونَهُۥٓ[المائدة: ٥٤]. یعنی: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، (این را بدانید که) هر کس از گروه شما از (دین و ایمانش) برگشته و مرتد گردد (در برابر این رفتارش) خداوند قوم و گروهی را خواهد آورد که ایشان را دوست می‌دارد و آنان هم او را بسیار دوست می‌دارند».

[٩]- خداوند متعال در ارتباط با تسلیم شدن در برابر احکام و فرامینش می‌فرماید: ﴿وَأَنِيبُوٓاْ إِلَىٰ رَبِّكُمۡ وَأَسۡلِمُواْ لَهُۥ [الزمر: ٥٤]. «به سوی پروردگارتان با توبه و پشیمانی بازگشته و روی آورید، و در برابرش (در مقابل قوانین و فرامینش) تسلیم محض بشوید»‌. هم‌چنین در فضیلت کسانی که خود را تسیلم او می‌کنند در سوره نساء، آیه ١٢٥ می‌فرماید: ﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ دِينٗا مِّمَّنۡ أَسۡلَمَ وَجۡهَهُۥ لِلَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ [النساء: ١٢٥]. یعنی: «دین چه کسی بهتر و نیکوتر است از کسی که تمام وجودش را تسلیم خدا کرده است در حالتی که در این تسیلم صادق و راضی و خشنود است. (و نیکوکار هم می‌باشد)». خداوند متعال در آیه ٢٢، سوره لقمان چنین می‌فرماید: ﴿وَمَن يُسۡلِمۡ وَجۡهَهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰۗ [لقمان: ٢٢]. یعنی: «و هر کس وجودش را تسیلم پروردگار یکتا نماید و روی به سوی او کند در حالتی که نیکوکار بوده (و از این تسیلم راضی و خشنود باشد) به تحقیق که به رسیمانی مستحکم و استوار چنگ زده است. (محکم‌ترین رشته الهی)». در آیه ٦٥، سوره نساء هم به کیفیت و چگونگی این تسلیم شدن اشاره‌ای دقیق شده است: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا٦٥ [النساء: ٦٥]. یعنی: «چنین نیست، سوگند به پروردگارت، آنان ایمان نمی‌آورند (در زمره مؤمنین قرار نمی‌گیرند) مگر آنکه تو را در آنچه میان‌شان اختلاف و مشاجره افتاده است حاکم و داور کنند (در مسائل و برنامه‌هایشان از دستورات و سنت تو پیروی کنند، نه از هوا و هوس بزرگان یا دیگران) و سپس بدنبال این داوری در وجودشان و ضمیرشان هیچ دلتنگی و اعتراضی به آنچه که تو حکم کردی نیابند و کاملاً و با کمال میل تسلیم آن حکم و فرمان بشوند».

[١٠]- این‌که تمام مفاهیم و معانی را که این کلمه (توحید) در بردارد با جان و دل بپذیرد، و از صمیم قلب آن را قبول کرده و بر زبانش جاری سازد، همان‌گونه که خداوند متعال در آیه ١٣٦، سوره بقره می‌فرماید: ﴿قُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيۡنَا [البقرة: ١٣٦]. یعنی: «بگویید: به خداوند یکتا و آنچه که بر ما (توسط پیامبرش که همان قرآن و سنت است) نازل گردیده است ایمان آورده و باور داشته‌ایم».

[١١]- کفر ورزیدن و انکار و بیزاری از هر آنچه که به جای خداوند یکتا، و یا به همراه وی پرستش و عبادت می‌گردد، مانند: طاغوتها، بتها، سایر مخلوقات، هوی و هوس، و آرزوهای غیر شرعی فردی یا فامیلی یا گروهی و غیره. خداوند متعال در آیه ٢٥٦، سوره بقره چنین می‌فرماید: ﴿فَمَن يَكۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَيُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ [البقرة: ٢٥٦]. یعنی: «بنابر این هر کس که به طاغوت (هر آنچه که از برنامه الهی سرپیچی کرده و سر باز زند) کفر ورزیده و آن را انکار نماید، و به خداوند یکتا (از صمیم قلب) ایمان بیاورد، به تحقیق که به ریسمانی محکم و استوار چنگ زده است. (نجات خواهد یافت)». رسول الله  ج در این باره می‌فرماید: «من قال لا إله إلاَّ الله وكفر بما يعبد من دون الله حَرُمَ ماله ودمه وحسابه على الله  »‌. (مسلم حدیث ٢٣/٣٧، ١/٥٣، و دیگران). «هر کس بگوید: «لا إله إلاَّ الله»‌ (هیچ معبودی راستین و بر حق جز الله وجود ندارد) و به هر آنچه که به غیر از الله پرستش می‌شود کفر بورزد، مال و خونش (بر مسلمانان) حرام می‌گردد و حسابش تنها با خداوند بلند مرتبه و والا مقام خواهد بود»‌.

[١٢]- علما و دانشمندان اسلامی، آن چیزهایی را که به نفی و بطلان شهادتین (لا إله إلاَّ الله، محمد رسول الله) می‌انجامد در ده مورد به شرح زیر بر شمرده‌اند که از آنها به «نواقض اسلام» تعبیر می‌کنند. اول: شرک آوردن در عبادت خداوند یکتا و برای او شریک قائل شدن. خداوند متعال در این باره می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُۚ [النساء: ١١٦]. «قطعاً خداوند یکتا، شرک ورزیدن به خود را نمی‌بخشد و (این را بدانید) برای هر کسی‌که بخواهد گناهانی پایین تر از شرک را می‌بخشد»‌. هم‌چنین در آیه ٧٢، سوره مائده چنین آمده است: ﴿مَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ أَنصَارٖ٧٢ [المائدة: ٧٢]. «و هر کس به خداوند یکتا شرک بورزد قطعاً خداوند یکتا بهشت را بر او حرام می‌گرداند (و این را بدانید) که جایگاهش در آتش جهنم است و ستمگران و مشرکان هیچ یاری دهنده‌ای ندارند».‌ از جمله مصادیق شرک در عبادت و پرستش خداوند متعال می‌توان از موارد زیر نام برد. در دعاها، مردگان را خواندن، و به کمک طلبیدن و یاری خواستن از آنان، هم‌چنین نذر کردن، و ذبح و قربانی برای مردگان، مانند کسانی که در کنار گورستان‌ها و مقابر قربانی می‌کنند. دوم: چنانچه شخصی بین خود و خداوند یکتا واسطه‌ای (میانجی) قرار دهد و به آن واسطه متوسل شده و چیزی بخواهد (یعنی در دعا به او توجه کرده و بخواهد که نزد خدا سفارشش را کرده یا آنکه برایش کاری را انجام دهد) و از وی طلب شفاعت نموده و بر او توکل کند، بنابر اجماع علماء و دانشمندان اسلامی، کافر است. سوم: چنانچه کسی مشرکان را کافر ندانسته، و یا اینکه در کفر آنان شک و تردید داشته باشد، یا این‌که مذهب و روششان را صحیح بداند، کافر است. چهارم: چنانچه کسی معتقد باشد که رهنمود و دستور فردی یا گروهی یا مذهبی، از رهنمود و دستور رسول الله  ج کامل‌تر، یا بهتر است، یا این‌که بگوید حکم و قضاوت آنان، از حکم و قضاوت پیامبر  ج بهتر و عادلانه تر است، کافر می‌باشد، مانند کسانی که حکم و قضاوت طاغوتیان (قوانین رسمی کشور) را که غیر شرعی است، بر قوانین شرعی و دینی برتری داده و ترجیح می‌دهند. پنجم: چنانچه کسی نسبت به آموزش‌های رسول خدا  ج به امت اسلامی از قبیل، هدایت بشری، قضاوت، احکام قرآن و سنت، دشمنی ورزیده و از آنها نفرت داشته باشد، هر چند که به آنها عمل کند، از زُمره و گروه کافران می‌باشد. خداوند متعال در این باره می‌فرماید: ﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ كَرِهُواْ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأَحۡبَطَ أَعۡمَٰلَهُمۡ٩ [محمد: ٩]. «این به آن سبب است که آنان به آنچه که خداوند یکتا نازل کرده است (احکام قرآن و سنت) کراهت داشته‌اند، بنابراین (خداوند یکتا) اعمالشان را محو و نابود کرد»‌. ششم: هر کسی حکمی یا مسئله‌ای از دین مبین اسلام را به باد تمسخر و ریشخند بگیرد، همان دینی که رسول الله  ج از جانب خداوند متعال برای بشریت آورد، و یا آنکه حسن پاداش و ثواب آن، و سوء کیفر و عقاب آن را به ریشخند و تمسخر بگیرد، کافر می‌گردد. زیرا پروردگار متعال در این باره می‌فرماید:﴿قُلۡ أَبِٱللَّهِ وَءَايَٰتِهِۦ وَرَسُولِهِۦ كُنتُمۡ تَسۡتَهۡزِءُونَ٦٥ لَا تَعۡتَذِرُواْ قَدۡ كَفَرۡتُم بَعۡدَ إِيمَٰنِكُمۡۚ[التوبة: ٦٥-٦٦]. «بگو، آیا خداوند یکتا، آیاتش (قرآن) و پیامبرش را به باد ریشخند و تمسخر می‌گرفتید- از رفتار ناپسند و اعمال زشتتان پوزش نطلبید- بهانه نیاورید زیرا بعد از آنکه ایمانتان را آشکار کرده‌اید، کافر گردیده‌اید». هفتم: سحر و جادوگری و کارهایی که با آنها مرتبط بوده و در زیر مجموعه آن می‌باشد، از قبیل تردستی در میان مردم برای جلب آنان به سوی خود، به آن معنی که من دارای نیروی فوق بشری و ماورایی می‌باشم (نه برای سرگرمی و شاد کردن آنان) از اعمال خلاف شرع بوده و انجام دهنده‌ی آن کافر می‌گردد. بدین سبب است که خداوند در آیه ١٠٢، سوره بقره، سحر و جادو را مرادف با کفر دانسته است تا جایی که این اعمال با روند طبیعی خودش به کفر منجر می‌گردد. ﴿وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنۡ أَحَدٍ حَتَّىٰ يَقُولَآ إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَةٞ فَلَا تَكۡفُرۡۖ [البقرة: ١٠٢]. یعنی: «آن دو شخص صالح به کسی آموزش (سحر و جادو) نمی‌دادند، مگر آنکه ابتدا به او می‌گفتند: جز این نیست که ما (ابزاری) برای آزمایش و امتحان (شما) هستیم (تا مشخص گردد که از میان شما، چه کسی کفر را بر ایمان ترجیح داده و خواهان یادگیری سحر می‌باشد) بنابر این (مبادا فریب خورده و کافر شوی) کافر مشو. (حقیقت را کتمان نکن)». این آیه بدان معنا است که به دنبال یادگیری و آموزش سحر و جادوگری نباش، زیرا با انجام سحر و جادوگری کفر تو آشکار خواهد شد. هشتم: پشتیبانی و حمایت از مشرکان و کافران و یاری کردن آنان علیه مسلمانان از مصادیق خروج از اسلام است که منجر به کفر می‌گردد. خداوند متعال در این باره می‌فرماید: ﴿وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمۡ فَإِنَّهُۥ مِنۡهُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ٥١ [المائدة: ٥١]. «(بنابر این) هر کس از شما، آنان (یهودیان و مسیحیان) را به دوستی و موالات برگزیند، یقیناً از زمره آنان به شمار می‌رود (و این را بدانید که) خداوند یکتا گروه ستمکاران را هدایت نمی‌گرداند». یعنی کسانی که به خود ظلم و ستم می‌کنند و با کافران دوستی برقرار می‌کنند. نهم: چنانچه کسی اعتقاد داشته باشد که برخی از مردم (انسان‌ها) می‌توانند از شریعت و دین محمد  ج بیرون رفته و به ظاهر آن عمل نکنند کافر می‌گردد. خداوند متعال در این باره می‌فرماید: ﴿وَمَن يَبۡتَغِ غَيۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِينٗا فَلَن يُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ٨٥ [آل عمران: ٨٥]. «هر کس غیر از اسلام دینی دیگر را برگزیند و تابع قوانین و برنامه‌های آن شود، هرگز از وی پذیرفته نخواهد شد، و قطعاً در آخرت از زیانکاران خواهد بود». دهم: روی گردانی و پشت نمودن به دین خدا و نیاموختن قوانین اسلام و عمل نکردن به آنها نیز از مصادیق کفر می‌باشد. زیرا خداوند متعال در این ارتباط می‌فرماید: ﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِ‍َٔايَٰتِ رَبِّهِۦ ثُمَّ أَعۡرَضَ عَنۡهَآۚ إِنَّا مِنَ ٱلۡمُجۡرِمِينَ مُنتَقِمُونَ٢٢ [السجدة: ٢٢]. «چه کسی ستمگرتر است از کسی که آیات و نشانه‌های پروردگارش برای او یادآوری شود، باز او از آنها روی بگرداند- هیچ کس از وی ستمکارتر و ظالم تر نیست- (این را بدانید و آگاه باشید) که ما از مجرمان و جنایت‌کاران انتقام گرفته و آنان را به سزای اعمال‌شان می‌رسانیم».‌ در تمامی این موارد که ذکر شد تفاوتی نمی‌کند که شخص در این نواقض و مخالفت‌ها جدی بوده یا شوخی کند، و یا آنکه از روی ترس و هراس به قوانین کلی عمل نکند، زیرا در تمامی این حالتها مصادیق کفر شاملش می‌شود، مگر کسی که تحت اجبار و فشار و از روی اکراه مجبور به انجام چنین اعمالی شود که مخالف شریعت اسلامی است، به شرط آنکه قلباً‌ از این اعتقادات و رفتارها ناراضی باشد، و ضمیرش به ایمان پیوسته بوده و مطمئن باشد. لازم به یادآوری است که تمامی این موارد از امور خطرناکی هستند که احتمال مبتلا شدن مردم به آنها بسیار زیاد است. بنابر این بر هر مسلمان واجب است از این موارد دهگانه پرهیز کرده و بهراسد، مبادا به این گناهان آلوده گردد، لذا مجدداً یادآور می‌شویم که باید شدیداً از آنها اجتناب و دوری کرد. دقت نماييد: در ارتباط با خطرات و نواقض مورد چهارم، مسائل و مواردی پیش می‌آید که لازم است آنها را برایتان توضیح دهم. چنانچه کسی اعتقاد داشته باشد که قوانین رسمی و اساسی کشوری که بانی آن جمهور مردم بوده و ساخته و پرداخته دست بشریت می‌باشد، از قوانین دین مبین اسلام بهتر است. یا آنکه بگوید: قوانین و دستورهای اسلامی در قرن بیستم (یا هزاره سوم) کارایی نداشته و قابل قبول نیست. و یا آنکه بگوید: شریعت و قانون خدا (دین اسلام) عامل زیان و عقب ماندگی مسلمان در این عصر (قرن بیستم یا هزاره سوم) شده است. و سرانجام بگوید: دین اسلام تنها برنامه فردی بین انسان و خداست، و هیچ برنامه‌ای برای شئونات اجتماعی و سیاسی بشریت ندارد، و کاری هم به این امور ندارد، در تمامی این حالات اگر کسی چنین اعتقادهایی داشته باشد کافر می‌گردد. هم‌چنین کسی اعتقاد داشته باشد بریدن و قطع کردن دست دزد، و یا سنگسار کردن زن و مرد متأهلی که مرتکب زنا شده است، در این زمان و عصر قابل اجرا نبوده و صحیح نیست، کافر می‌گردد. و یا چنانچه کسی اعتقاد داشته باشد که می‌توان از قانون دیگری غیر از قانون الهی در معاملات، خرید و فروش، حدود و تعزیرات شرعی پیروی کرده و آن را جایز دانست، و یا آنکه بگوید این حکم‌ها و قوانین بهتر از حکم خداوند است، کافر می‌گردد. زیرا او با این اعمال و اعتقادات، هر آنچه را که اجماع مسلمانان حرام داشته‌اند، حلال قرار داده است. به عنوان مثال هر کس آنچه را که خداوند بصورت آشکار و روشن از قبیل زنا، شرابخواری، ربا، قضاوت و حکمی غیر از شریعت الهی را حلال بگرداند، بنابر اجماع مسلمانان کافر می‌گردد.