شرح ارکان اسلام

درس هیجدهم: احکام جنازه و چگونگى نماز بر آن

درس هیجدهم: احکام جنازه و چگونگى نماز بر آن

١- این امر جایز است که به شخص در حال سکرات (لحظات احتضار، دم مرگ) جمله «لا اله الا الله» را تلقین کرد که آن را بگوید زیرا رسول خدا  ج فرموده است: «لقنوا موتاکم لا إله إلاَّ الله». (متفق علیه).

به مردگان‌تان (لحظات آخر زندگى، دم مرگ) جمله «لا اله الا الله» را تلقین کنید. (تا آن را تکرار کنند).

٢- زمانى که یقین کردید که شخص مرده است، چشم‌هایش را بر روى هم بگذارید (چشم‌هایش را ببندید) زیرا این عمل در سنت هدایت بخش پیامبر  ج آمده است[١٢٧].

٣- واجب است جنازه مسلمان غسل داده شود مگر آنکه در میدان جنگ به شهادت رسیده باشد، زیرا شهید میدان نبرد، نه غسل داده می‌شود، و نه نمازى بر او خوانده می‌شود، و نه اینکه در کفن قرار داده می‌شود، و فقط با همان لباسش دفن می‌شود زیرا رسول الله  ج شهدا و کشته شدگان غزوه (جنگ‌هاى رسول الله  ج با دشمنان دین) احدى را نشسته، و بر آنان نماز هم نخواندند[١٢٨].

٤- نحوه غسل دادن جنازه (میت)[١٢٩].

عورت (شرمگاهش) را پوشانده[١٣٠]، و او را از زمین کمى بلند کرده و اندکى به شکمش فشار داده شود[١٣١]. بعد از آن کسى که غسل می‌دهد دستمال یا پارچه‌ای را دور دستش می‌پیچد و نجاست‌ها را پاک می‌کند. سپس همانند وضو براى نماز، او را وضو می‌دهند، بعد سر و ریشش را با آب و سدر[١٣٢] یا با ماده شوینده دیگرى (صابون، شامپو، … ) می‌شویند، ابتدا سمت راست بدنش، و سپس سمت (طرف) چپ بدنش را می‌شویند[١٣٣]. حالا در بار دوم و سوم او را غسل می‌دهند[١٣٤]. در هر بار (غسل دهنده) دستش را به آرامى بر روى شکم میت می‌کشد تا اگر نجاستى بیرون بیاید، آن را پاک کند و بعد محل خروج نجاست را با پنبه یا چیزى شبیه آن ببندد و اگر با این چیزها نشد، با گِل، یا چسب و امثال آن محل را ببندد، حالا بار دیگر وضوى میت را تجدید کند. چنانچه میت با سه بار شستن پاک نشد، پنج یا هفت بار می‌تواند او را بشوید، و در پایان او را خشک کرده و در زیر بغل و محل‌هاى پنهان و مواضع سجده مرده عطر را قرار دهد. چنانچه تمام بدن میت معطر گردد بهتراست[١٣٥].

کفن میت با بخور و ماده‌ای خوشبو معطر گردد[١٣٦]. و چنانچه سبیل یا ناخنهایش بلند بود، کوتاه گردد، اما چنانچه این کار انجام نشد گناهى صورت نگرفته است. موهایش شانه نشود، و موهاى شرمگاه کوتاه نمی‌گردد، و اگر ختنه نشده بود، ختنه نمی‌گردد، زیرا بر این اعمال دلیلى وجود ندارد.

موى سرمیت اگر زن باشد به سه دسته تقسیم شده و پشت سر انداخته می‌شود[١٣٧].

٥- احکام کفن میت.

بهتر است مرد را در سه پارچه سفید کفن کنند، در این سه تکه عمامه و پیراهن وجود ندارد، این همان روشى است که رسول  ج کفن گردید[١٣٨]. میت در کفن پیچیده می‌شود چنانچه میت در ازار[١٣٩] و ملفقه (چادر شب) پیچیده شود مانعى نخواهد داشت.

زنان را در پنج پارچه کفن می‌شوند[١٤٠].

پسر بچه در یک تا سه پارچه کفن می‌شود.

دختر بچه در یک پارچه و دو ملافه کفن می‌شود.

اما در واقع براى تمامى مردگان (از مرد، زن، بچه) واجب آن است که در یک پارچه پیچیده و کفن شوند بگونه‌ای که تمام بدن پوشیده شود. چنانچه میت در حالت احرام (در حج یا عمره) باشد او را با آب و سدر شسته، یا در همان لباس احرام، یا پارچه دیگر کفن می‌کنند، اما سر و صورتش را نمی‌پوشانند، و عطر هم به وى نمی‌زنند، زیرا وى در روز قیامت تلبیه گویان (لبیک اللهم لبیك …) مبعوث و محشور خواهد شد. این عمل از احادیث رسول الله  ج ثابت شده است.

اما چنانچه محرم (شخص در حالت احرام) زن باشد مانند زنان دیگر وى را کفن می‌کنند، و به او عطر نمی‌زنند، و صورتش را با روبند، و دستهایش را با دستکش نمی‌پوشانند، اما صورتش را با پارچه کفن می‌پوشانند. (قبلا نحوه کفن کردن زنان بیان شد).

٦- سزاوارترین و شایسته‌ترین شخص به غسل دادن میت و نماز خواندن بر او کسى است که میت درباره وى وصیت کرده باشد[١٤١]، بعد از او، پدر، پدربزرگ، و بعد اقوام و خویشاوندانِ مرد نزدیک به او، سزاوارتر هستند.

در مورد زنان هم، شایسته‌ترین فرد به غسل دادن کسى است که زن به او وصیت کرده است، بعد از او، مادر، مادر بزرگ، و بعد اقوام و خویشاوندانِ زن نزدیک به او، سزاوارتر هستند.

جایز است که زن و شوهر هر یک اگر مُرد دیگر وى را بشوید[١٤٢]، زیرا هنگامى که ابوبکر صدیق رضی الله عنه وفات یافت همسرش او را شست.

هم‌چنین نقل شده است علی بن أبى‌طالب رضی الله عنه همسرش فاطمه الزهراء ل را شُست.

٧- چگونگى نماز جنازه:

با تکبیر اول، سوره فاتحه خوانده می‌شود، اگر به همراه آن سوره کوتاهى با یک یا دو آیه از قرآن خوانده شود بهتر است. این نحوه قرائت در حدیثى از ابن عباس  ل آمده است[١٤٣].

با تکبیر دوم، بر رسول الله  ج درود و صلوات فرستاده می‌شود مشابه همان درودى که نماز خوانده می‌شود.

با تکبیر سوم، این دعا خوانده می‌شود.

«اللهم اغفر لحینا ومیتنا وشاهدنا وغائبنا، وصغیرنا وکبیرنا، وذکرنا وأنثانا، اللهم من أحییته منا، فأحیه على الإسلام، ومن توفیته منا فتوفه على الإیمان، اللهم اغفر له، وارحمه وعافه، واعف عنه، وأکرم نزله، ووسع مدخله، واغسله بالماء والثلج والبرد، ونقه من الخطایا کما ینقی الثوب الأبیض من الدنس، وأبدله داراً خیراً من داره، وأهلاً خیراً من أهله، وأدخله الجنه وأعذه من عذاب القبر، وعذاب النار، وافسح له فی قبره، ونور له فیه، اللهم لا تحرمنا أجره ولا تضلنا بعده …». (مسلم، الترمذی والنسایی وابن ماجه).

«خداوندا!، زندگان ما را، و مردگانمان را، و حاضران، و غایبانمان را، و کودکانمان(کوچک‌هایمان و بزرگان‌مان)، و مردان و زنان ما را، مغفرت کن و ببخشاى، خداوندا! هر کس از ما را که زنده می‌گردانى براىین اسلام زنده گردان، و هر کس را که از ما می‌میرانى بر ایمان بمیران، خداوندا! بر (این میت) رحم کن، و او را ببخشاى، و عافیت را نصیبش کن، و از وى در گذر و معافش کن، جایگاهش را گرامی دار، و قبرش را گسترده بگردان، او را با آب، برف و تگرگ (یخ) غسل بده و از اشتباهات پاکش گردان، همانگونه که پارچه‌ای سفید از چرک و آلودگی پاک می‌شود، به او منزلى بهتر از خانه دنیااش بده، و خانواده‌ای بهتر از خانواده‌اش عطا کن، او را وارد بهشت کن، و او را از عذاب قبر و عذاب جهنم در پناه خویش نگه دار.

خداوندا! ما را از پاداش او محروم مگردان، و (هم‌چنین) ما را بعد از او گمراه و منحرف مکن».

مستحب است هنگام هر تکبیر دستها بلند گردد[١٤٤].

چنانچه مرده (میت) زن بود دعا را در عربى به صیغه مونث می‌خوانیم، اگر تعداد مرده‌ها (میتها) چند نفر بودند، دعاى عربى را به صیغه جمع می‌خوانیم.

چنانچه مرده (میت) کودک یا نوزاد بود[١٤٥]، دعاى مغفرت خوانده نمی‌شود و به جاى آن، دعاى زیر خوانده می‌شود.

«اللهم اجعله فرطاً لوالدیه، وذخراً شفیعاً مجاباً، اللهم ثقّل به موازینهما، وأعظم به أجورهما، اللهم اجعله في کفاله إبراهیم علیه السلام ، وألحقه بصالح سلف الـمؤمنین وقه برحمتك من عذاب الجحیم». (المغنی لابن قدامه ٣/٤١٦).

«خداوندا! او را پاداش، گنجینه اى، شفاعت کننده‌اى، و پاسخ دهنده‌ای براى پدر و مادرش قرار بده، خداوندا! توسط این کودک ترازوى اعمالشان را سنگین بگردان،‌ و بدین خاطر پاداش‌شان را زیاد کن، خداوندا! این کودک در کفالت و حضانت ابراهیم علیه السلام قرار بده، و وى را به مؤمنان صالح پیشین (سلف صالح) ملحق بگردان. و با رحمت خودت او را از عذاب دوزخ حفظ بگردان».

سنت آن است که امام در مقابل سر جنازه اگر مرد باشد بایستد، و اگر زن بود در مقابل وسط پیکر جنازه بایستد[١٤٦].

و اگر چند جنازه از مرد و زن باشد. جنازه مرد را مقابل امام قرار می‌دهند، و جنازه زن را در جهت قبله و پشت جنازه مرد قرار می‌دهند، یعنى بعد از جنازه مرد گذاشته می‌شود، و اگر جنازه کودک بود، پشت جنازه پسربچه بعد از جنازه مرد، سپس جنازه زن قرار داده می‌شود، و بعد از آن جنازه دختربچه در جهت قبله بعد جنازه زن، پشت سر هم گذاشته می‌شود.

بدین صورت جنازه‌ها قرار داده می‌شود که سر هر جنازه مقابل جنازه قبلى قرار می‌گیرد. سر پسر بچه مقابل سر مرد، و میانه سر زن مقابل سر مرد، و سر دختر بچه مقابل سر زن قرار می‌گیرد.

نمازگزاران همگى پشت سر امام می‌ایستند و چنانچه یک نفر از نمازگزاران جایى در پشت سر امام نیافت، می‌تواند در دست راست امام بایستد.

هشتم: چگونگى دفن میت (در گور قرار دادن مرده):

بهتر آن است که قبر (گور) عمیق باشد[١٤٧]. بدینگونه که عمق آن حدود نصف قامت یک مرد متوسط القامه باشد. و دیگر اینکه در درون گور (قبر) لَحد ایجاد کنند[١٤٨]. و جهت آن هم در سمت قبله باشد.

مرده را بر روى دست راست (پهلوى راست) داخل لَحد می‌گذارند[١٤٩]، و سپس گره کفن را باز کرده، و بدون آنکه سر جنازه برهنه و آشکار گردد، و این تفاوتى ندارد که مرده، مرد یا زن باشد. بعد از آن بر آنجا خشت، یا گِل می‌گذارند تا مطمئن شوند خاک داخل آن نمی‌شود. اگر توانستند خشت بگذارند یا هر چیز دیگر مانند لوح[١٥٠] یا سنگ یا تخته که مانع داخل شدن خاک به داخل آن شود. حالا خاک را می‌ریزند و گور را پر می‌کنند. مستحب است در این زمان گفته شود: «بسم الله و على ملۀ رسول الله»[١٥١]. یعنى: «به نام خدا و بر امت رسول خدا این مرده را می‌گذاریم»‌.

ارتفاع سطح قبر از زمین به اندازه یک وجب[١٥٢] می‌باشد، و چنانچه امکان داشت روى آن مقدارى سنگریزه ریخته و آب می‌پاشند[١٥٣].

بر کسانى که جنازه را تشییع کرده‌اند سنت است که بر سر قبر ایستاده و براى میت دعاى خیر بنمایند. از رسول الله  ج روایت شده که بعد از دفن میت بر سر قبر او ایستاده و چنین می‌فرمودند: «استغفروا لأخیکم و سلوا له التثبیت فإنَّه الآن یسأل».

(أبوداود، الحاکم، البیهقی و دیگران).

«براى برادرتان طلب آمرزش نمایید، و براى او پایدارى و ثبات در سخن حق بطلبید، زیرا از او الآن سؤال می‌شود. (یعنى در حال حاضر دو فرشته الهى (منکر و نکیر) از وى امتحان می‌گیرند)».

نهم: نماز جنازه بعد از دفن میت:

چنانچه کسى قبل از دفن میت نتوانست بر وى نماز جنازه بخواند، براى او جایز است که بعد از دفن هم بر میت نماز جنازه بخواند، و این مدت حدودا تا یک ماه می‌تواند باشد، زیرا رسول خدا  ج این عمل را انجام داده‌اند[١٥٤]، و بیشتر از یک ماه دیگر جایز نمی‌باشد بدین علت که در حدیث یا اثرى نیامده است که رسول الله  ج بعد از یک ماه از دفن میت بر وى نماز جنازه خوانده باشد.

دهم: نوحه خوانى و غذا دادن براى میت:

جایز نیست صاحب عزا (عزاداران و سوگواران) براى مردم و کسانى که براى تسلیت به نزد آنان می‌آیند غذا و خوراک تهیه و آماده کنند. زیرا صحابى بزرگوار جریر بن عبدالله البجلی گفته است: «ما در زمان حیاتِ رسول الله  ج جمع شدن براى عزادارى و تهیه و آماده کردن غذا را بعد از دفن میت از انواع نیاحت[١٥٥] و سوگوارى ناجایز دانسته و بر می‌شمردیم[١٥٦].

اما براى صاحبان عزا منعى وجود ندارد که براى خودشان و میهمانهاىشان غذا تهیه کنند، البته بهتر آن است که خویشاوندان و همسایگان براى صاحبان عزا غذا پخته یا تهیه کنند. زیرا زمانى که خبر شهادت جعفر بن أبى‌طالب رضی الله عنه در سرزمین شام[١٥٧] به رسول الله  ج رسید، ایشان به خانواده خویش دستور دادند تا براى خانواده جعفر بن أبى‌طالب  س غذا تهیه کنند و سپس فرمودند: (امروز) بر آنان امرى (مصیبتى) گذشته است که آنان را به خودشان مشغول ساخته و نگران‌شان کرده است.

«اصنعوا لآل جعفر طعاماً فإنه قد أتاهم أمر یشغلهم»‌. (أحمد، أبوداود، الترمذی، ابن ماجه و دیگران).

هم‌چنین مانعى وجود ندارد که صاحبان عزا از غذایى که براىشان تهیه شده همسایگان و یا دیگران را دعوت کنند.

در ارتباط با گفتن تسلیت وقت معینى در شرع وارد نشده است.

یازدهم: زمان سوگوارى براى زنان:

براى زنان جایز نیست که بیش از سه روز عزادارى کنند[١٥٨].

مگر براى شوهران‌شان[١٥٩]. زیرا در این حالت بر زن واجب است چهار ماه و ده روز سوگوارى کند. اما چنانچه باردار (حامله) بود مطابق با احادیث صحیح که گذشت باید سوگواریش را تا هنگام ایمان ادامه دهد.

ولى بر مردان جایز نیست براى خویشاوندان و نزدیکانش و یا دیگران سوگوارى کرده یا عزا بگیرد.

دوازدهم:

براى مردان جایز است که هر چندگاه به زیارت گورستانها رفته و براى مردگان دعا کرده و طلب رحمت برا‌ی‌شان بنمایند، زیرا این دیدار براى آنان یادآورى از آخرت و سرانجامشان می‌باشد. زیرا رسول الله  ج فرمود: «زوروا القبور فإنَّها تذکرکم الآخرة». (به روایت مسلم). «به دیدار قبرها بروید، زیرا این قبور، آخرت را به یاد شما می‌آورد».

رسول الله  ج به اصحاب و یاران‌شان می‌گفتند: هرگاه به گورستان (قبرستان) رفتید این دعا را بخوانید:

«السلام علیکم أهل الدیار من الـمؤمنین والـمسلمین، وإنَّا إن شاء الله بکم لاحقون، نسال الله لنا ولکم العافیة، یرحم الله الـمستقدمین منا والـمستاخرین». (مسلم، أحمد والنسائی). «سلام بر شما اى ساکنان این سرزمین از تمامى مؤمنان و مسلمانان، و ما هم اگر خداوند بخواهد به شما خواهیم پیوست، از خداوند براى خودمان و شما عافیت و سلامتى را می‌خواهیم و خداوند به هر آن کسانى که قبل از ما از دنیا رفته‌اند، و به هر آن کسى بعد از ما از دنیا خواهند رفت رحمت کند».

اما براى زنان جایز نیست که به زیارت قبرستان‌ها بروند، زیرا رسول الله  ج فرموده است: «لعن الله زائرات القبور»[١٦٠].

(احمد، ابن ماجه، حاکم، البیهقی و دیگران).

«خداوند، زنانى را که به زیارت قبرها می‌روند نفرین (لعنت) کند.

زیرا با رفتن زنان به قبرستانها بیم برخاستن فتنه، بى‌صبرى، و کم‌حوصلگى، و فریاد و شیون می‌رود. هم‌چنین صحیح نیست که زنان در تشییع جنازه شرکت نمایند زیرا رسول خدا  ج آنان را از این عمل نهى کرده و بر حذر داشته است[١٦١].

اما خواندن نماز جنازه در مسجد یا مصلى براى مردان و زنان جایز است.

این مطلب آخرین چیزى بود که توانستم جمع آورى کنم.

وصلى الله وسلم على نبینا محمد وآله وصحبه أجمعین.

[١٢٧]- ام المومنین ام سلمه  ل روایت کرده است که: «دخل رسول الله  ج على أبي سلمة وقد شق بصره فأغمضه ثم قال: إنَّ الروح إذا قبض تبعه البصر ». (مسلم). «رسول الله  ج بر ابوسلمه وارد شدند در حالیکه چشمانش باز بود، ایشان  ج آنها را بست و فرمود: آنگاه که روح گرفته می‌شود، چشم آن را دنبال می‌کند». رسول الله  ج فرموده است: «إذا حضرتم موتاكم فأغمضوا البصر فإنَّ البصر يتبع الروح، وقولوا خيراً فإنَّه يُؤمن على ما قال أهل الـميت». (أحمد وابن ماجه). «هر گاه بر بستر مرده‌هایتان حاضر شدید، چشم مرده را ببندید، زیرا آن روح را دنبال می‌کند، سخنان نیک و خوب بالای سر مرده بگویید، زیرا فرشتگان بر آنچه که خانواده مرده می‌گویند، آمین می‌گویند».

[١٢٨]- رسول الله  ج در ارتباط با کشته شدگان (شهدای) غزوه أُحُد فرمودند: «لا تغسلوهم فإنَّ كل جرح أو كل دم يفوح مسكاً يوم القيامة، ولم يصل عليهم». (أحمد). «آنها را غسل ندهید، زیرا هر زخم و هر خونی در روز قیامت از آن بوی مشک برمی‌خیزد، و بر آنان نماز هم نخواند». در حدیثی دیگر آمده است: «كان النبي  ج يجمع بين الرجلين من قتلى أحد في ثوب واحد ثم يقول: أيهم أكثر أخذاً للقرآن؟ فإذا أشير له إلى أحدهما قدمه في اللحد وقال: أنا شهيد على هؤلاء يوم القيامة، وأمر بدفنهم في دمائهم ولم يغسلوا ولم يصل عليهم». (البخاری). «پیامبر  ج بین هر دو مرد را از کشته شدگان أُحُد را در یک قبر جمع می‌کرد، سپس می‌گفت: کدام یک، از قرآن بیشتر حفظ داشت؟ به هر کدام که اشاره می‌شد، زودتر وی را در قبر می‌نهاد، و می‌گفت: من بر اینان در روز قیامت گواه خواهم بود، و سرانجام با همان خونهایشان فرمان به دفنشان می‌داد، بدون آنکه آنان را بشویند، و یا بر آنان نماز بخواند». چنانچه تعداد جنازه زیاد بوده و کفن کم باشد، جایز است چند نفر را در یک قبر دفن کنند، و آن کسیکه قرآن بیشتر حفظ دارد، زودتر در قبر گذاشته شود، انس بن مالک  ج روایت می‌کند: «أتى رسول الله  ج على حمزة يوم أحد، فوقف عليه فرآه قد جُدع ومثّل به، فقال: لولا أن تجد صفية في نفسها لتركته حتى تأكله العافية، حتى يحشر يوم القيامة من بطونها، قال: ثم دعا بنمرة فكفنه فيها، فكانت إذا مدت على رأسه بدت رجلاه، وإذا مدت على رجليه بدا رأسه. قال: فكثر القتلى وقلت الثياب. قال: فكفَّن الرجل والرجلان والثلاثة في الثوب الواحد. ثم يدفنون في قبر واحدد من الشهداء غيره، وقال: أنا شاهد عليكم اليوم، قال: وكثرت القتلى وقلّت الثياب وقال: وكان يجمع الثلاثة والاثنين في قبر واحد، ويسأل: أيهم أكثر قرآناً فيقدم في اللحد وكُفّن الرجلين والثلاثة في الثوب الواحد». «بعد از غزوه أُحُد، زمانیکه رسول الله  ج از کنار جنازه حمزه بن عبدالمطلب  س عبور کرد، در حالیکه بینى‌اش را بریده و وی را مُثْله (تکه تکه کردن) کرده بودند، فرمود: اگر صفیه (خواهر حمزه، مادر زبیر و عمه پیامبر  ج) در درونش چیزی حس نمی‌کرد (ناراحت نمی‌شد)، حمزه را به حال خودش رها می‌کردم، تا درندگان او را بخورند، و خداوند وی را از شکم پرندگان و درندگان وحشی حشر نماید. سپس او را در پوست ببری (پارچه‌ای) کفن کرد،‌ آنگاه که سرش را می‌پوشاند، پاهایش لخت می‌شد، و آنگاه پاهایش را می‌پوشاند، سرش لخت می‌شد، سرانجام سرش را پوشاند و به غیر از او بر هیچ یک از شهدای أُحُد نماز نخواند، و فرمود: من امروز بر شما شاهد هستم. گفت: کشته شدگان زیاد بودند، و لباسها کم، و گفت: سه نفر، و دو نفر را در یک قبر دفن می‌کردند، و رسول الله  ج می‌پرسید: کدامیک قرآن بیشتری حفظ داشته است، پس او را جلوتر در قبر می‌گذاشت، و دو مرد، و سه مرد را هم در یک لباس کفن کرد»‌. شیخ الاسلام ابن تیمیه می‌گوید: مفهوم دو یا سه نفر را در یک کفن قرار دادن این است که: یک کفن را بین چند نفر تقسیم می‌کردند، و هر جنازه با قسمتی از کفن پوشانده می‌شد، هر چند که تمامی بدن را نپوشاند، و این سوال که کدام یک قرآن بیشتری از حفظ دارد، و زودتر گذاشتنش در قبر دلالت بر همین امر دارد. زیرا اگر در یک کفن بودند این امر امکان پذیر نبود، و باید کفن را باز می‌کردند و مجددا آنان را کفن کردند. شیخ ألبانی می‌گوید: تفسیر ابن تیمیه صحیح است، اما نظرکسانی که ظاهر حدیث را بیان کرده، و تفسیر می‌کنند، اشتباه می‌باشد، بدین معنا که دو یا سه نفر را در یک کفن دفن می‌کردند.

[١٢٩]- رسول الله  ج فرموده است: «من غسل مسلماً فكتم عليه غفر له الله أربعين مرة، ومن حفر له فأجنّه أجري عليه كأجر مسكن أسكنه إياه إلى يوم القيامة، ومن كفنه كساه الله يوم القيامة من سندس واستبرق الجنة». (الحاکم، البیهقی ودیگران). «هر کس مسلمانی را غسل دهد (و چنانچه عیبی در او ببیند) و آن را پنهان نماید، خداوند متعال چهل بار او را مورد بخشش و مغفرت قرار می‌دهد، و هر کس برای او (میت) گوری را آماده کرده، و بکند، و به خاک بسپاردش، همانند کسی که وی را در خانه‌ای سکنی داده، تا روز قیامت اجر خواهد برد، و هر کس که او را کفن کند، خداوند متعال وی را با سندس (دیبای لطیف و گرانبها)، و استبرق (پارچه‌ای که با ابریشم و زر بافته شده است)، بهشتی در روز قیامت می‌پوشاند».

[١٣٠]- مقدار عورت در مُرده (میت) همانند مقدار آن در زنده‌گان است. زیرا رسول الله  ج فرموده است: «ولا تنظر إلى فخذ حي ولا ميت». (أبوداود). «به ران‌های شخص زنده و مرده (میت) نگاه نکن».

[١٣١]- زیرا چنانچه در روده‌هایش نجاستی باقی مانده باشد، خارج شود. زیرا باید با مُرده با شفقت و دلسوزی رفتار کرد، و این را باید دانست که احترام گذاشتن میت، همانند احترام گذاشتن به زنده است. رسول خدا  ج فرموده است: «إنَّ كسر عظم الـميت ككسره حياً». (أحمد). «به تحقیق شکستن استخوان میت (مرده)، همانند شکستن آن در حالت زنده بودنش است».

[١٣٢]- ابن عباس م روایت کرده است که: «إنَّ رجلاً كان مع النبي  ج فوقصته ناقته وهو محرم فمات، فقال: رسول الله  ج: اغسلوه بماء وسدر وكفنوه في ثوبين ولا تمسوه طيباً ولا تخمروا رأسه فإنَّ الله يبعثه يوم القيامة ملبياً». (البخاری ومسلم). «مردی در حال احرام همراه پیامبر  ج بود که شترش او را بر زمین انداخت، و گردنش را شکست و مُرد، رسول الله  ج فرمود: او را با آب و سدر غسل دهید، و در دو پارچه کفن کنید، و به وی عطر و مادّه خوشبو نزده، و سرش را هم نپوشانید. زیرا خداوند متعال او را در روز قیامت تلبیه گویان محشور می‌نماید. «لبيك اللهم لبيك، لبيك لا شريك لك لبيك، إنَّ الحمد والنعمة لك والـملك، لا شريك لك».

[١٣٣]- در حدیث ام عطیه  ل آمده که پیامبر  ج فرمود: «ابدأن بميامنها ومواضع الوضوء منها، قالت: ومشطناها ثلاثة قرون». (البخاری). «در ارتباط با غسل زینب دختر پیامبر  ج) از سمت راست بدنش، و اعضای وضو آغاز کنید. ام عطیه می‌گوید: موهایش را به سه قسمت تقسیم کردیم».

[١٣٤]- رسول الله  ج فرموده است: «اغسلنها ثلاثاً أو خمساً أو سبعاً أو أكثر من ذلك إن رأيتن ذلك». (البخاری ومسلم). «او را سه بار، یا پنج بار، یا بیشتر بشویید، اگر دیدید که احتیاجی به این کار است».

[١٣٥]- زیرا بر اجساد انس و ابن عمر م عطر مشک زدند.

[١٣٦]- زیرا رسول الله  ج فرموده است: «إذا أجمرتم الميت فأجمروه ثلاثاً». (أحمد وابن أبی شیبة). «اگر کفن میت را خوشبو کردید، این عمل را سه بار انجام دهید، البته این عمل برای میتی که در حال احرام بوده است انجام نمی‌شود».

[١٣٧]- همان‌گونه که در حدیث ام عطیه  ل آمده بود، و در روایت دیگر آمده است: «فضفّرنا شعرها ثلاثة أثلاث: قرنيها وناصيتها وألقيانها خلفها». (البخاری ومسلم). «گیسوهایش را (زینب دخت پیامبر  ج) را به سه قسمت تقسیم کردیم دو گیسو در دو طرف (شاخ‌ها)، و یکی در وسط پیشانی، و همه را در پشت سر انداختیم».

[١٣٨]- بخاری در حدیثی از ام المؤمنین عایشه  ل آورده است: «إنَّ رسول الله  ج كُفِّن في ثلاثة أثواب يمانية بيض سحولية من كرسف ليس فيهن قميص ولا عمامة، أدرج فيها إدراجاً». «رسول الله  ج در سه پارچه سفید یمنی سحولی (نام روستایی) که از جنس پنبه بود، کفن گردید، و در میان آنها پیراهن و عمامه وجود نداشت، و در ‌آن پارچه پیچیده شدند»‌.

[١٣٩]- زیرجامه، شلوار و آنچه بدن را بپوشاند. لنگ دور پاها را ازار گویند.

[١٤٠]- ابن منذر : می‌گوید: «أكثر من نحفظ عنه من أهل العلم يرى أن تكفن الـمرأة في خمسة أثواب»‌. (البخاری ومسلم). «بیشتر دانشمندانی که از‌آنها علم آموخته و حفظ کردیم، معتقدند که زنان در پنج پارچه کفن شوند»‌.

[١٤١]- همان‌گونه که ابوبکر صدیق  س وصیت کرد، زنش اسماء بنت عمیس  ل او را غسل دهد. (مالک). أنس بن مالک  س هم وصیت کرد ابن سیرین : او را غسل دهد.

[١٤٢]- درحدیثی از عایشه  ل روایت شده است که: «رجع إليَّ رسول الله  ج من جنازة بالبقيع وأنا أجد صداعاً في رأسي وأقول: وا رأساه، فقال: بل أنا وا راساه، ما ضركِ لو متِ قبلي فغسلتكِ وكفنتكِ ثم صليتُ عليكِ ودفنتكِ؟!». (أحمد، الدارمی، ابن ماجه و دیگران). «رسول الله  ج و بعد از دفن جنازه‌ای در گورستان بقیع نزدم آمد، حال آنکه سرم به شدت درد می‌کرد، در نتیجه می‌گفتم: وای سرم! ایشان  ج فرمود: بلکه من سردرد دارم، وای سرم!‌ (این را بدان)، چه زیانی به تو می‌رسد اگر قبل از من بمیری آنگاه غسلت خواهم داد، کفنت می‌کنم، آنگاه بر تو نماز می‌خوانم، و دفنت می‌کنم؟!.

[١٤٣]- طلحه بن عبدالله بن عوف روایت می‌کند که: «صليت خلف ابن عباس م على جنازة فقرأ بفاتحة الكتاب وسورة وجهر حتى أسمعنا، فلمّا فرغ أخذت بيده فسألته فقال: إنَّما جهرت لتعلموا أنَّها سنة وحق». (البخاری، أبوداود والنسایی). «پشت سر عبدالله بن عباس  ب بر جنازه‌ای نماز خواندم، او سوره فاتحه را با سوره‌ای دیگر با صدای بلند خواند، تا آنها را به ما بشنواند، بعد از اتمام نماز، دستش را گرفتم و پرسیدم، گفت: عمداً با صدای بلند خواندم که بدانید خواندن فاتحه و سوره سنت و حق می‌باشد».

[١٤٤]- ابن قدامه : می‌گوید: «أجمع أهل العلم على أنَّ الـمصلي على الجنائز يرفع يديه في أول تكبيرة يكبرها، وكان ابن عمر  ب يرفع يديه في كل تكبيرة»‌. (البیهقی، ابن أبی شیبه، المغنی لابن قدامه ٣/٤١٧ و دیگران). «اجماع علما بر این است که نمازگزار بر جنازه به هنگام تکبیر اول رفع یدین کند (دست‌هایش را بلند کند)، ابن عمر م با هر تکبیر دست‌هایش را بلند می‌کرد. (رفع یدین می‌کرد). در مذهب شافعی و احمد بن حنبل، با هر تکبیر دستها بلند می‌شود، اما در مذهب حنفی و مالکی دست‌ها را بلند نمی‌کنند، یعنی تنها در همان تکبیر اول دستها را بلند می‌کنند.

[١٤٥]- زیرا رسول الله  ج فرموده است: «والسقط- وفي رواية: والطفل- يصلّى عليه ويدعى لوالديه بالـمغفرة والرحمة». (الترمذی). «برای جنین سقط شده، و در روایتی دیگر: کودک، نماز خوانده می‌شود، و برای پدر و مادرش دعای مغفرت و رحمت می‌شود».

[١٤٦]- عن أبي غالب الجناط قال: «شهدت أنس بن مالك صلى على جنازة رجل عند رأسه- وفي رواية: رأس السرير- فلما رفع أتي بجنازة امرأة من قريش- أو من الأنصار- فقيل له: يا أبا حمزة هذه جنازة ابنة فلان فصل عليها، فصلى عليها فقام وسطها- وفي رواية ـ: عند عجيزتها وعليها نعش أخضر وفينا العلاء بن زياد العدوي فلما رأى اختلاف قيامه على الرجل والمرأة قال: يا أبا حمزة هكذا كان رسول الله  ج يقوم حيث قمت؟ ومن المرأة حيث قمت؟ قال: نعم، قال: فالتفت إلينا العلاء فقال: احفظوا». (أحمد، أبوداود، الترمذی، ابن ماجه و دیگران). «از ابی غالب الجناط روایت است که گفت: شاهد بودم که انس بن مالک  س در برابر سر جنازه‌ای نماز خواند،- در روایت دیگری آمده است- در مقابل سر تابوت ایستاد، و زمانی که جنازه را بردند، جنازه زنی قریشی یا انصاری آورده شد: در این هنگام به انس گفته شد: ای ابوحمزه! این جنازه دختر فلانی است، بر او نیز نماز بخوان، در نتیجه او در وسط جنازه ایستاد، و بر او نماز خواند. در روایت دیگری آمده است که: در انتهای تابوت ایستاد، در حالی که بر آن جنازه کفنی سبز رنگ بود، و در میان ما علاء بن زیاد عدوی (یکی از ثقات و معتمدین تابعین) نیز وجود داشت. و هنگامی که او شاهد این اختلاف در قیام میان زن و مرد بود پرسید: ای ابوحمزه ! آیا رسول الله  ج همین‌گونه که تو ایستادی و نماز خواندی بر جنازه نماز می‌خواند؟ و شبیه آنچه که بر زن نماز خواندی نماز می‌خواند؟! انس گفت: بله، در این هنگام علاء بن زیاد رو به ما کرد و گفت: این روش را در خواندن نماز جنازه حفظ کنید». در حدیثی دیگر از سمره بن جندب  س آمده است که: «صليت خلف النبي  ج وصلى على أم كعب ماتت وهي نفساء، فقام رسول الله  ج للصلاة عليها وسطها»‌. (البخاری ومسلم). «در پشت سر پیامبر  ج بر ام کعب که در حالت نفاس مرده بود نماز خواندیم، بدین صورت که ایشان  ج در وسط جنازه برای نماز ایستادند».

[١٤٧]- از صحابه‌ای انصاری روایت است که: «خرجنا مع رسول الله  ج في جنازة رجل من الأنصار وأنا غلام مع أبي، فجلس رسول الله  ج على حفيرة القبر فجعل يوصي- وفي رواية: يومئ إلى- الحافر ويقول: أوسع من قبل الرأس، وأوسع من قبل الرجلين لرُبَّ عِذق له في الجنة»‌. (أحمد، أبوداوود، البیهقی و دیگران). «به همراه رسول الله  ج برای تشییع جنازه مردی انصاری خارج شدیم، من در آن زمان پسربچه‌ای در کنار پدرم بودم. سپس رسول الله  ج در کنار گودال قبر نشست و به گورکن سفارش می‌کرد،- و در روایت دیگری آمده است که: به او اشاره می‌کرد و می‌گفت: از جانب سر، و از جانب پاها، قبر را گشاده‌تر کن، چه بسا از شاخه‌های خرمای بهشت نصیب او گردد».

[١٤٨]- شکاف انتهایی گور که مرده را در آن قرار می‌دهند و در پهلوی آن می‌باشد را لحد گویند.

[١٤٩]- قبر بصورت لَحد، یا شکاف مستقیم هر دو جایز است، ولی لحد مجموعاً از شکاف بهتر است. انس بن مالک  س روایت می‌کند که: «لما توفي النبي  ج بالـمدينة، رجلٌ يلحد وآخر يُضَرِّحُ، فقالوا: نستخير ربنا ونبعث إليهما، فأيهما سبق تركناه، فأرسل إليهما، فسبق صاحب اللحد، فلحدوا للنبي  ج». (أحمد، ابن ماجه، الطحاوی و دیگران). «هنگامی که پیامبر  ج وفات نمود، در شهر مدینه دو گورکن وجود داشت، یکی لحد می‌زد، و دیگری قبر را معمولی می‌کند. اصحاب گفتند: از پروردگارمان طلب خیر کرده (استخاره می‌کنیم) و به نزد آنها می‌فرستیم، هر کس که بر دیگری سبقت گرفت، قبر را به او واگذار می‌کنیم. در نتیجه آن لحد کن سریعتر آمد و برای پیامبر  ج لحدی کند». عامر بن سعد بن ابی وقاص از پدرش روایت می‌کند که: «ألحدوا لي لحداً وانصبوا عليَّ اللبن نصباً كما صنع برسول الله  ج». (مسلم، النسائی، ابن ماجه و دیگران). «پدرم گفت: برایم لحدی بکنید، و آن را با خشت محکم کرده و ببندید، همانگونه که برای رسول الله  ج کردند».

[١٥٠]- هر چیز پهنی که بتواند لحَد را ببندد، حال تفاوتی ندارد که از جنس سنگ، چوب، فلز، تخته کشتی یا استخوان باشد.

[١٥١]- زیرا در حدیث آمده است که: «بسم الله وعلى ملة رسول الله»- و در روایت دیگر: «وعلى سنة رسول الله». (أحمد، أبوداود، الترمذی، ابن ماجه، ابن حیان، الحاکم والبیهقی). «به نام خدا و بر امت رسول خدا، یا بر سنت و روش رسول خدا»‌. در این هنگام هر کس خودش دعا می‌کند، نه بصورت دسته جمعی، زیرا دعای دسته جمعی نوعی بدعت به شمار می‌رود.

[١٥٢]- زیرا در حدیث آمده است: «نهى رسول الله  ج أن يزاد على القبر على حفرته»‌. (البیهقی در سنن الکبرى). «رسول الله  ج از اینکه بیشتر از خاک کنده شده به قبر اضافه شود، نهی کرده است. (یعنی همان اندازه که خاک کنده شده، به داخل قبر برگردانده شود». در حدیث دیگری آمده است که: «قال رسول الله  ج لعليّ  س: لا تدع تمثالاً إلاَّ طمسته ولا قبراً مشرفاً إلاَّ سويته». (مسلم و دیگران). «رسول الله  ج به علی بن ابی‌طالب  س دستور داد که: هیچ مجسمه‌ای را تا زمانی‌که نابود نکرده‌ای رها نکن، و هیچ قبر بلندی را تا زمانی که صاف نگردانیده‌ای رها نکن».

[١٥٣]- در حدیثی از رسول الله  ج روایت شده است که: «أنَّ رسول الله  ج رش على قبر ابنه إبراهيم الـمـاء، ووضع عليه حصباء، والحصباء لا تثبت إلاَّ على قبر مسطح». (مجمع الزوائد، البیهقی در سنن الکبری، الطبرانی در الأوسط والشافعی در المسند و در کتاب الأم، ابن الجوزی در کتاب التحقیق وأحادیث الخلاف، والزبیر بن بکار الزبیری در کتاب المنتخب من کتاب أزواج النبی  ج). «رسول خدا  ج بر روی قبر پسرش ابراهیم آب پاشید، و مقداری سنگریزه بر روی آن ریخت. (این مشخص است که) سنگریزه‌ها بجز بر روی قبری مسطح (با شیب کم) پایدار نخواهد بود، و دوام نمی‌آورد».

[١٥٤]- امام بخاری و امام مسلم- رحمهما الله- آورده‌اند که: مردی درگذشت (و او را دفن کردند) رسول الله  ج فرمود: «فدلوني على قبره، فأتى قبره فصلى عليه». «قبر او را به من نشان دهید، سپس به نزد قبر رفت و بر آن مرد نماز خواند»‌.

[١٥٥]- نیاحت: نوحه خوانی، گریه و زاری و شیون به روش جاهلیت.

[١٥٦]- این حدیث را امام احمد- رحمه الله- با سند حسن روایت کرده است.

[١٥٧]- مجموعه کشورهای سوریه، اردن، لبنان و فلسطین امروزی را شام می‌گفتند.

[١٥٨]- عزاداری برای غیر همسر تنها سه روز است زیرا در حدیث آمده است که: «نهى رسول الله  ج أن تُحد على أحد كائناً من كان فوق ثلاثة أيام إلاَّ على الزوج أربعة أشهر وعشراً». (البخاری ومسلم). «رسول الله  ج نهی فرمودند که بیش از سه روز سوگواری شود، حال هر کس می‌خواهد باشد، مگر بر شوهر، که زن باید چهار ماه و ده روز سوگواری کند». در روایتی دیگر رسول الله  ج فرموده است: «لا يحل لامرأة تؤمن بالله واليوم الآخر أن تُحد على ميت فوق ثلاث إلاَّ على زوج فإنَّها تحد عليه أربعة أشهر وعشراً». (البخاری ومسلم). «بر هیچ زنی که به خدا و روز آخرت ایمان دارد، حلال نیست (حرام است) که بیش از سه روز سوگواری کند، مگر برای شوهرش، که در این حالت چهار ماه و ده روز سوگواری می‌کند. (هر چند آن مرده پدر، یا مادر، یا برادر، یا فرزند، یا هر کس دیگر از نزدیکان باشد)».

[١٥٩]- سوگواری برای شوهر در اسلام واجب قرار داده شده است، بدینصورت زنی که شوهرش می‌میرد، برایش چهار ماه و ده روز سوگواری می‌کند، این عمل ویژه و خاص زنان است، و شامل مردان نمی‌شود، زیرا خداوند متعال در‌آیه ٢٣٤ سوره بقره می‌فرماید: ﴿وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا [البقرة: ٢٣٤]. «و کسانی که از شما مردان می‌میرند، و همسرانی را باقی می‌گذارند، باید آنان (همسرانشان) چهار ماه و ده روز صبر کنند. (عده‌شان را بگذرانند…)». اما چنانچه زنی حامله باشد، باید تا هنگام تولد فرزندش سوگواری کند، حال تفاوت ندارد مدت آن چند روز باشد، از یک روز تا چندین ماه می‌تواند باشد، و به مجرد زایمان سوگواریش تمام می‌شود، زیرا خداوند متعال در آیه ٤ سوره طلاق می‌فرماید: ﴿وَأُولَاتُ الْأَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ [الطلاق: ٤]. «و زنان باردار (حامله) مدت و زمان عده‌شان تا وقتی است که بارهایشان را زمین می‌گذارند. (زایمان می‌کنند)». در حدیث سبعیه الاسلمیه آمده است: «أنَّها نفست بعد موت زوجها بليال فجاءت النبي  ج فاستأذنته أن تنكح، فإذن لها فنحكت، وفي لفظ: أنَّها وضعت بعد وفاة زوجها بأربعين ليلة». (البخاری ومسلم). «سبعیه چند شب بعد از مرگ شوهرش نفاس گردید (فرزندش بدنیا آمد)، پس نزد پیامبر  ج آمد و از ایشان اجازه خواست تا ازدواج کند، ایشان  ج نیز به او اجازه داده و او هم ازدواج کرد. در لفظی دیگر آمده است چهل شب بعد از وفات شوهرش زایمان کرد». سوگواری برای زنان از هنگام مرگ شوهر آغاز می‌گردد. و چنانچه از وفات شوهرش خبری نداشت، از لحظه آگاهی زمان سوگواریش شروع می‌شود. مدت سوگواری هم چهار ماه و ده روز از لحظه مرگ شوهر می‌باشد. به عنوان مثال اگر زنی شوهرش بمیرد، اما بعد از یکماه از وفات او آگاه می‌شود، سوگواریش از لحظه خبر شروع می‌شود، و بعد از سه ماه و ده روز پایان می‌یابد. آنچه که بر زن سوگوار واجب است: ١- پرهیز کردن از عطرها و مواد خوشبو کننده، زیرا در بخاری و مسلم آمده است که: «ولا تمس طيباً» یعنی: «از هر آنچه خوشبو کننده است، استفاده نکند». زیرا بوی خوش و عطرها محرک شهوت بوده و انسان را به هیجان می‌آورد، بنابراین وقتی می‌تواند از این مواد و عطریات استفاده کند که از حیض پاک گردد. در حدیث بخاری و مسلم آمده است که: «ولا تمس طيباً إلاَّ إذا طهرت نبذة من قسط أو أظفار». «از خوشبو کننده‌ها استفاده نکند، مگر زمانی که پاک گردید از قطعه‌ای قسط و اظفار استفاده نماید (برای برطرف ساختن بوی ناخوشایندی که از حیض متساعد می‌شود». قسط: چوبی هندی است که به عنوان داروی گیاهی محسوب می‌شود که در بخور هم استفاده شده و سوزانده هم می‌شود. اظفار: نوعی بخور و خوشبو کننده است. ٢- پرهیز کردن از آرایش و زیورآلات و زیبایى‌ها. بر او هر نوع سرخاب، سرمه و لوازم آرایشی حرام می‌باشد، زیرا در حدیث آمده است که: «المتوفى عنها زوجها لا تلبس المعصفر من الثياب ولا الممشقة ولا الحلي ولا تختضب ولا تكتحل». (النسائی، أبوداود وأحمد). «آن زنی که شوهرش وفات یافته است، لباس (گل کاجیره) به رنگ زرد، و قرمز، و حُلی (آراسته به زیورات طلا، نقره و سنگ‌های قیمتی و جلوه دار) نپوشد، و خضاب و حنا نکرده، و به چشمش سرمه نمی‌زند». هم‌چنین باید از لباسهای جذاب با نقشه‌های فریبنده پرهیز کند، و از هر آنچیزی که جلب توجه کننده بوده و سبب نگاه کردن مردان به او می‌شود، دوری کند. ٣- مطابق با حدیث از استفاده زیور آلات، طلا و نقره، سنگهای قیمتی، الماس و مروارید منع و نهی شده است. ٤- باید در همان خانه که با شوهرش زندگی می‌کرده به سوگواری بنشیند، و از آن به جز به ضرورت خارج نگردد مانند: خرید از بازار، رفتن به بیمارستان و مدرسه و دانشگاه و … البته به شرط آنکه حجاب کاملش را رعایت کند. رسول الله  ج می‌فرماید: «أمكثي في بيتكِ الذي أتاك فيه نعي زوجكِ حتى يبلغ الكتاب أجله». (مالک، أبوداود، الترمذی، النسایی، أحمد و دیگران). «در همان خانه‌ای که خبر مرگ شوهرت به تو رسیده است بمان، تا آنکه مدت سوگواریت پایان یابد».

[١٦٠]- زیارت قبور برای زنان نه تنها جایز نیست، بلکه حرام می‌باشد، زیرا رسول الله  ج از آن نهی فرموده‌اند. همچنین از ایشان وارد شده است که: «لعن رسول الله  ج زائرات القبور والـمتخذين عليها الـمساجد والسرج». (أحمد، أبوداود، النسائی، الطیالسی، ابن حبان و دیگران). «رسول الله  ج زنانی را که به زیارت قبرها می‌روند، و آنانی که بر روی قبرها، مسجدها ساخته (آنها را به عنوان مسجد برمی‌گزینند) و چراغانی‌شان می‌کنند را لعنت (نفرین) کرده است. باز در حدیث دیگری آمده است: «لعن رسول الله  ج زُوارات القبور». (أحمد، الترمذی وابن ماجه). «رسول خدا  ج زنانی را که به زیارت قبور می‌روند را لعنت و نفرین کرده است»‌. در حدیثی دیگر از عبدالله بن عمر م روایت شده است که گفت: «قبرنا مع رسول الله  ج يوماً فلما فرغنا انصرف رسول الله  ج وانصرفنا معه فلما حاذينا به وتوسط الطريق إذا نحن بامرأة مقبلة، فلما دنت إذا هي فاطمة، فقال لها رسول الله  ج: ما أخرجك يا فاطمة من بيتك؟ قالت: يا رسول الله رَحَّمْتُ على أهل هذا الـميت ميتهم، فقال لها رسول الله  ج فلعلكِ بلغتِ الكُدى- يعني الـمقابر- قالت: معاذ الله، وقد سمعتك تذكر فيها ما تذكر، قال: لو بلغتِ معهم الكُدى ما رأيت الجنة حتى يراها جد أبيكِ». فسالت ربيعه عن الكدي: فقال: القبور. (أحمد، أبوداود، النسایی، ابن حبان و دیگران). «روزی با رسول الله  ج جنازه‌ای را به قبر سپردیم، هنگامی کارمان تمام شد، رسول خدا  ج بازگشت، ما نیز بدنبال ایشان برگشتیم، تا آنکه در موازات ایشان قرار گرفتیم، و در وسط راه بودیم که با زنی که به سمت ما می‌آمد برخورد کردیم، زمانی که نزدیک شد متوجه شدیم فاطمه  ل (دختر پیامبر  ج) است. پس رسول الله  ج به او گفت: چه چیزی تو را از خانه‌ات بیرون آورده است؟! گفت: ای رسول خدا! به خاطر این مرده به تسلی خاطر و تعزیه خانواده‌اش رفته بودم. رسول الله  ج به او گفت: نکند که به قبرستان رسیده باشی؟! فاطمه  ل گفت: پناه بر خدا، من از شما شنیده‌ام آنچه را که در ارتباط با آن و نهی از آن یادآوری کرده‌اید. ایشان  ج فرمود: اگر با این جماعت به قبرستان می‌رسیدی، بهشت را نمی‌دیدی، مگر آنکه پدربزرگ پدرت (عبدالمطلب) آن را ببیند (زیرا عبدالمطلب در جاهلیت و کفر از دنیا رفته است).

[١٦١]- از علی ابن ابى‌طالب  س روایت شده است که: «خرج رسول الله  ج فإذا نسوة جلوس، فقال: ما يجلسكن؟ قلن: ننتظر الجنازة، قال: هل تَغْسِلنَ؟ قلن: لا، قال: هل تُدلينَ فيمن يُدلي؟ قلن: لا، قال: فارجعن مأزورات غير مأجورات». (ابن ماجه والبیهقی). «رسول الله  ج بیرون رفتند، و با زنانی مواجه شدند که نشسته بودند، ایشان  ج پرسیدند: چه چیزی سبب نشستن شما شده است؟! پاسخ دادند: منتظر جنازه هستیم، ایشان  ج باز پرسیدند: آیا شما جنازه را غسل می‌دهید؟! پاسخ دادند: نه، مجدداً ایشان  ج پرسید: آیا شما یاری می‌رسانید کسی که اینکار را انجام می‌دهد؟! پاسخ دادند، نه در نتیجه ایشان  ج فرمود: بازگردید، زیرا شما بدون آنکه پاداشی ببرید گناهکار هم می‌شوید». از مجموع احادیث ذکر شده روشن می‌گردد که زیارت زنان از قبرستان جایز نبوده و صحیح نیست، بلکه سبب گناه آنان هم می‌شود. زیرا نه تنها در تشییع جنازه و زیارت قبور زنان مصلحتی نیست. بلکه عامل فساد و گناه هم می‌گردد.