اصول عقاید اهل سنت در پرتو کتاب و سنت

فهرست کتاب

مبحث اول: ایمان به پیامبران و دلایل آن

مبحث اول: ایمان به پیامبران و دلایل آن

ایمان به پیامبران خدا واجبی از واجبات دین و رکن بزرگی از ارکان ایمان به حساب می‌آید که کتاب و سنت بر آن دلالت دارند.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ كُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ لَا نُفَرِّقُ بَيۡنَ أَحَدٖ مِّن رُّسُلِهِۦۚ وَقَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ[البقرة: 285]. «پيامبر و مؤمنان به آنچه به سوي او از جانب پروردگار نازل شده ايمان دارند و همگي به الله، ملائكه، كتاب‌ها و پيامبران ايمان دارند. بين هيچكدام از پيامبران فرقي نمي‌نهند و مي‌گويند شنيديم و اطاعت كرديم». الله تعالی ایمان به پیامبران را در جمله‌ای که در آن می‌فرماید پیامبر و مؤمنان به آن ایمان دارند، از ارکان ایمان ذکر نموده است و بیان فرموده که آن‌ها در ایمانشان به پیامبران بین هیچکدام از آن‌ها تفاوتی قائل نیستند به گونه‌ای که به بعضی ایمان بیاورند و به بعضی کافر شوند، بلکه تمام آن‌ها را تصدیق می‌کنند.

و خداوند در کتابش حکم کسی که ایمان به پیامبران را ترک کند، بیان نموده است؛ می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡفُرُونَ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦ وَيُرِيدُونَ أَن يُفَرِّقُواْ بَيۡنَ ٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦ وَيَقُولُونَ نُؤۡمِنُ بِبَعۡضٖ وَنَكۡفُرُ بِبَعۡضٖ وَيُرِيدُونَ أَن يَتَّخِذُواْ بَيۡنَ ذَٰلِكَ سَبِيلًا ١٥٠ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ حَقّٗاۚ[النساء: 150-151]. «به راستي آنان به خدا و فرستادگانش كفر مي‌ورزند و مي‌خواهند در ميان خدا و فرستادگانش جدائي بيندازند و مي‌گويند به برخي ايمان مي‌آوريم و برخي (ديگر) را انكار مي‌كنيم و مي‌خواهند بين اين (و آن) راهي برگزينند اين گروه در حقيقت كافرند». خداوند لفظ کفر را بر کسانی که پیامبران را تکذیب می‌کنند، یا بین آن‌ها فرق می‌گذارند و به بعضی ایمان می‌آورند و بعضی را قبول ندارند، بکار برده است. سپس بیان می‌کند که آن‌ها به حقیقت کافر هستند یعنی کسانی که کفرشان تحقق پیدا کرده و به صراحت آن را بیان کرده‌اند. همانگونه که خداوند در مقابل آن، آنچه که اهل ایمان بر آن هستند را بیان کرده است. می‌فرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦ وَلَمۡ يُفَرِّقُواْ بَيۡنَ أَحَدٖ مِّنۡهُمۡ أُوْلَٰٓئِكَ سَوۡفَ يُؤۡتِيهِمۡ أُجُورَهُمۡۚ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمٗا ١٥٢[النساء: 152]. «كساني كه به خداوند و رسولانش ايمان دارند و بين آن‌ها فرقي نمي‌گذارند آن‌ها بزودي پاداششان را خواهيم داد و خداوند آمرزنده اي مهربان است» آن‌ها وصف شده‌اند به اینکه به خدا و پیامبرانش بدون اینکه بین آن‌ها تفاوتی قائل شوند، ایمان دارند و معتقدند که همه آن‌ها فرستادگانی از جانب الله تعالی می‌باشند.

سنت نیز به مانند قرآن، ایمان به پیامبران را رکنی از ارکان ایمان می‌داند که دلیل بر آن حدیث جبریل می‌باشد که قبلاً متن آن در مبحث ایمان به ملائکه آورده شده است که در آن پیامبرصدر جواب سؤال جبریل؛در مورد ایمان فرمود: «أن تؤمن بالله وملائكته وكتبه ورسله واليوم الآخر…»«به الله، ملائکه، کتاب‌های آسمانی، پیامبران و روز قیامت ایمان داشته باشی... ایمان به پیامبران را همراه با بقیه ارکان ایمان که بر مسلمان پذیرش و معتقد بودن به آن واجب است را ذکر نموده است.

پیامبرصهنگام دعا در نماز تهجد می‌فرمود: «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ أَنْتَ نُورُ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَكَ الْحَمْدُ أَنْتَ قَيِّمُ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَكَ الْحَمْدُ أَنْتَ رَبُّ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ فِيهِنَّ أَنْتَ الْحَقُّ وَوَعْدُكَ الْحَقُّ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ وَلِقَاؤُكَ الْحَقُّ وَالْجَنَّةُ حَقٌّ وَالنَّارُ حَقٌّ وَالنَّبِيُّونَ حَقٌّ وَالسَّاعَةُ حَقٌّ»...) [143]«پروردگارا حمد و ثنا برای تو که نور آسمان‌ها و زمین هستی. حمد و ثنا برای تو که برپا دارنده آسمان‌ها و زمینی. حمد و ثنا برای تو که پروردگار آسمان‌ها و زمین و آنچه در آن است، هستی. تو حق هستی و وعده‌ات حق است، سخنت حق است، دیدار تو حق است. بهشت و جهنم تو حق هستند و پیامبران تو حق هستند و قیامت حق است…».

شهادت دادن پیامبرصبه اینکه پیامبران حق هستند ضمن اینکه آنچه از اصول بزرگ ایمان مانند ایمان به خداوند و به وجود بهشت و جهنم و برپایی قیامت را ذکر نموده، پیش انداختن آن قبل از دعایش دلیل بر اهمیت ایمان به پیامبران و جایگاه آن در دین می‌باشد.

اقرار به واجب بودن ایمان به پیامبران و اینکه آن از بزرگترین تکیه گاه‌های دین و از بزرگترین خصلتهای ایمان می‌باشد، و هرکس پیامبران یا یکی از آن‌ها را تکذیب نماید او با انکار این رکن عظیم از ارکان ایمان نسبت به خداوند بلند مرتبه دچار کفر صریح شده است.

[143] صحیح البخاری برقم (7499).