مبحث چهارم: آنچه بر ما در مورد پیامبران واجب است رعایت شود
بر امت در برابر پیامبران حقوق بزرگی مترتب میگردد بر حُسب آنچه خداوند ایشان را به آن مقام و منزلت بلند در دین نازل کرده و به مراتب و درجات بلند و والا نزدش بالا برده است و به وسیله آنچه از کارهای بزرگ که به آنها شرافت و بزرگی بخشیده و آنها را به وسیله آنچه از تبلیغ وحی و شریعتش بر تمام مردم برگزیده است. از جمله این حقوق عبارتند از:
1- تصدیق و تأیید تمام پیامبران برای آنچه به خاطر آن آمدهاند و از طرف پروردگارشان فرستاده شده و وظیفه تبلیغ آنچه را که به خاطر آن فرستاده شدهاند، بر عهده دارند و در این کار بین آنها جدایی نمیاندازیم. الله تعالی میفرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ﴾[النساء: 64]. «و ما هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر اينكه به اذن الله از او اطاعت كنند» و میفرماید: ﴿وَأَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَٱحۡذَرُواْۚ فَإِن تَوَلَّيۡتُمۡ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا عَلَىٰ رَسُولِنَا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِينُ ٩٢﴾[المائدة: 92]. «از الله و رسولش اطاعت كنيد و بترسيد اگر روي بگردانيد بدانيد كه بر رسول ما جز رساندن پيام آشكار چيزي نيست» و میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡفُرُونَ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦ وَيُرِيدُونَ أَن يُفَرِّقُواْ بَيۡنَ ٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦ وَيَقُولُونَ نُؤۡمِنُ بِبَعۡضٖ وَنَكۡفُرُ بِبَعۡضٖ وَيُرِيدُونَ أَن يَتَّخِذُواْ بَيۡنَ ذَٰلِكَ سَبِيلًا ١٥٠ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ حَقّٗاۚ﴾[النساء: 150-151]. «به راستي آنان به خدا و فرستادگانش كفر ميورزند و ميخواهند در ميان خدا و فرستادگانش جدائي بيندازند و ميگويند به برخي ايمان ميآوريم و برخي (ديگر) را انكار ميكنيم و ميخواهند بين اين (و آن) راهي برگزينند اين گروه در حقيقت كافرند». پس واجب است که پیامبران را به خاطر آنچه از پیامها آمدهاند تصدیق و تأیید نماییم که این کار مقتضی ایمان به آنها است.
و از جمله چیزهایی که واجب است بشناسیم این است که برای هیچ یک از جن و انس تبعیت از یکی از پیامبران سابق بعد از بعثت محمدصکه برای تمام مردم فرستاده شده، جایز نیست زیرا شریعت و برنامه او نسخ کننده تمام شریعت پیامبران قبل از خود است پس دینی جز آنچه خداوند او را بدان فرستاده و متابعت و پیروی جز برای این پیامبر گرامی وجود ندارد. الله تعالی میفرماید: ﴿وَمَن يَبۡتَغِ غَيۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِينٗا فَلَن يُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٨٥﴾[آل عمران: 85]. «هركس غير از اسلام ديني برگزيند هرگز از او پذيرفته نميشود و در آخرت از زيانمندان است» و میفرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا كَآفَّةٗ لِّلنَّاسِ بَشِيرٗا وَنَذِيرٗا وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ ٢٨﴾[سبأ: 28]. «و ما تو را جز براي تمام مردم كه مژده دهنده و ترساننده آنها باشي نفرستاديم ولي بيشتر مردم نميدانند» و میفرماید: ﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّي رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَيۡكُمۡ جَمِيعًا﴾[الأعراف: 158]. «بگو اي مردم من رسول خدا به سوي همه شما هستم».
2- دوستی و محبت نسبت به تمام پیامبران و دوری نمودن از نفرت و دشمنی با آنها. الله تعالی میفرماید: ﴿وَمَن يَتَوَلَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ فَإِنَّ حِزۡبَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ ٥٦﴾[المائدة: 56]. «هركس خدا، رسول و كساني را كه ايمان آوردهاند، دوست خود بداند همانا حزب خدا همان پيروزمندان هستند» و میفرماید: ﴿وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضٖۚ﴾[التوبة: 71]. «مردان و زنان مؤمن دوستدار ديگرند». آیه به وصف ومؤمنان میپردازد که دوستدار یکدیگر هستند که در آن پیامبران خدا که کاملترین مؤمنان از لحاظ ایمان میباشند نیز داخل میگردد زیرا دوستی و محبت آنها در قلبهای اهل ایمان بخاطر جایگاهشان در دین و بلندی درجاتشان در ایمان، بزرگتر از دوستی غیر آنها از مخلوقات میباشد. به همین خاطر خداوند از دشمنی پیامبران بر حذر داشته و آن را عطف بر دشمنی خدا و ملائکه گردانیده و در مجازات و مکافات میان آنها پیوستگی ایجاد کرده است. خداوند میفرماید: ﴿مَن كَانَ عَدُوّٗا لِّلَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَجِبۡرِيلَ وَمِيكَىٰلَ فَإِنَّ ٱللَّهَ عَدُوّٞ لِّلۡكَٰفِرِينَ ٩٨﴾[البقرة: 98]. «هركس دشمن خدا، ملائكه، پيامبران، جبريل و ميكائيل باشد همانا خداوند دشمن كافران است».
3- اعتقاد داشتن به اینکه آنها بر تمام مردم فضیلت و برتری دارند. و شایسته و سزاوار نیست که جایگاه و منزلت آنها را برای احدی غیر از آنها که اهل صلاح و تقوا هستند قرار داد از این رو مقام پیامبری، برگزیده شدن از جانب خداست که خداوند هرکس از بندگانش را که بخواهد خاص میگرداند و با اجتهاد و انجام عمل بدست نمیآید. خداوند میفرماید: ﴿ٱللَّهُ يَصۡطَفِي مِنَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ رُسُلٗا وَمِنَ ٱلنَّاسِۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِيعُۢ بَصِيرٞ ٧٥﴾[الحج: 75]. «خداوند از ميان ملائكه و مردم رسولاني را برمي گزيند. همانا خداوند شنواي بيناست» و میفرماید: ﴿وَتِلۡكَ حُجَّتُنَآ ءَاتَيۡنَٰهَآ إِبۡرَٰهِيمَ عَلَىٰ قَوۡمِهِۦۚ نَرۡفَعُ دَرَجَٰتٖ مَّن نَّشَآءُۗ﴾[الأنعام: 83]. «و اين حجتِ ماست. آن را به ابراهيم بر (ضدِ) قومش داديم. هركس را بخواهيم در مراتب (و منزلت) فرا ميبريم» تا آنجا که در بیان دسته بزرگی از انبیاء و رسولان میفرماید: ﴿وَكُلّٗا فَضَّلۡنَا عَلَى ٱلۡعَٰلَمِينَ ٨٦﴾[الأنعام: 86]. «و هر يك (از آنان) را برجهانيانِ (روزگارشان) برتري داديم» که پیشتر بیان این آیه در مبحث اول از این فصل تقدیم گردید.
همچین سنت نیز بر جایگاه پیامبران که شایسته هیچ کس دیگر نیست دلالت دارد. شیخین از ابوهریرهسروایت میکند که پیامبرصمیفرماید: «لَا يَنْبَغِي لِعَبْدٍ أَنْ يَقُولَ أَنَا خَيْرٌ مِنْ يُونُسَ بْنِ مَتَّى» [145]«شایسته و سزاوار کسی نیست که بگوید من از یونس بن متی بهترم» و در روایت بخاری آمده: «مَنْ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْ يُونُسَ بْنِ مَتَّى فَقَدْ كَذَبَ» [146]«هرکس بگوید من از یونس بن متی بهترم دروغ گفته است». دستهای از شرح دهندگان حدیث گفتهاند: «إنه صلی الله عليه وسلم قال هذا زجرًا أن يتخيل أحد من الجاهلين شيئًا من حط مرتبة يونس صلی الله عليه وسلم من أجل ما في القرآن العزيز من قصته»«پیامبرصاین را در سرزنش یکی از جاهلان که به گمان خود منزلت یونسصرا به خاطر داستان آن در قرآن عزیز آمده است، پایین آورده بود، فرمود». و علما بیان میدارند که: «أن ما جرى ليونس صلی الله عليه وسلم لم يحطه من النبوة مثقال ذرة وخص يونس بالذكر لما ذكر الله من قصته في القرآن الكريم كقوله تعالى: ﴿وَذَا ٱلنُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَٰضِبٗا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقۡدِرَ عَلَيۡهِ فَنَادَىٰ فِي ٱلظُّلُمَٰتِ أَن لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ ٨٧ فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَنَجَّيۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡغَمِّۚ وَكَذَٰلِكَ نُۨجِي ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٨٨﴾[الأنبیاء: 87-88]. وقوله تعالى: ﴿وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ ١٣٩...﴾[الصافات: 139-148] » «آنچه برای یونسصاتفاق افتاد ذره ای از مقام و منزلت پیامبری او نمیکاهد و یونس با ذکر و یاد آن را خاص گردانید هنگامی که خداوند داستان او را در قرآن کریم ذکر میکند مانند این فرموده الله تعالی: ﴿وَذَا ٱلنُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَٰضِبٗا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقۡدِرَ عَلَيۡهِ فَنَادَىٰ فِي ٱلظُّلُمَٰتِ أَن لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ ٨٧ فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَنَجَّيۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡغَمِّۚ وَكَذَٰلِكَ نُۨجِي ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٨٨﴾[الأنبیاء: 87-88]. «و ذوالنون آنگاه كه خشمگين رفت و پنداشت كه ما هرگز بر او قدرتي نداريم تا اينكه در تاريكيها ندا در داد كه معبود بر حقي جز تو نيست تو پاك و منزهي و من از ستمكاران بودم. پس دعاي او را برآورده كرديم و او را از اندوه رهانيديم و مؤمنان را چنين نجات ميدهيم» و میفرماید: ﴿وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ ١٣٩﴾«همانا يونس از فرستادگان بود».
4- اعتقاد به اینکه در میان آنها بعضی بر بعضی دیگر برتری دارند و در یک درجه و مرتبه واحد نیستند. الله تعالی میفرماید: ﴿۞تِلۡكَ ٱلرُّسُلُ فَضَّلۡنَا بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۘ مِّنۡهُم مَّن كَلَّمَ ٱللَّهُۖ وَرَفَعَ بَعۡضَهُمۡ دَرَجَٰتٖۚ﴾[البقرة: 253]. «در ميان پيامبران بعضي را بر بعضي ديگر برتري داديم كساني كه خداوند با آنها سخن گفت و درجات بعضي از آنها را بلند گردانيد» طبری در تفسیر این آیه میگوید: «يقول تعالى ذكره: هؤلاء رسلي فضلت بعضهم على بعض، فكلمت بعضهم كموسى صلی الله عليه وسلم ورفعت بعضهم درجات على بعض بالكرامة ورفعة المنزلة»«خداوند در مورد ذکر پیامبران میگوید: آنها پیامبران من هستند که بعضی را بر بعضی دیگر فضیلت بخشیدم با بعضی از آنها مانند موسیصسخن گفتم و مرتبه بعضی از آنها را بر بعضی دیگر در بزرگی و منزلت بلند گردانیدم». هریک از آنها جایگاه و منزلتش در فضل و بزرگی (معلوم و مشخص است که) بر حسب دلایلی که نصوص بر آن وجود دارند رعایت آن از جمله حقوق آنها بر امت میباشد.
5- خداوند به مردم امر میکند که بر آنها درود و سلام بفرستند. خداوند به نیکی یاد کردن از پیامبرانش خبر داده است و اینکه امتها که بعد از آنها میآیند بر آنها سلام بفرستند. خداوند در باره نوح؛میفرماید: ﴿وَتَرَكۡنَا عَلَيۡهِ فِي ٱلۡأٓخِرِينَ ٧٨ سَلَٰمٌ عَلَىٰ نُوحٖ فِي ٱلۡعَٰلَمِينَ ٧٩﴾[الصافات: 78-79]. «و در ميان آيندگان آوازه نيك او را برجاي گذاشتيم. سلام بر نوح در ميان جهانيان باد» و در باره ابراهیم؛میفرماید: ﴿وَتَرَكۡنَا عَلَيۡهِ فِي ٱلۡأٓخِرِينَ ١٠٨ سَلَٰمٌ عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِيمَ ١٠٩﴾[الصافات:108-109]. «و در ميان آيندگان آوازه نيك او را برجاي گذاشتيم. سلام بر ابراهيم باد» و در باره موسی و هارون علیهما السلام میفرماید: ﴿وَتَرَكۡنَا عَلَيۡهِمَا فِي ٱلۡأٓخِرِينَ ١١٩ سَلَٰمٌ عَلَىٰ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ ١٢٠﴾[الصافات: 119-120]. «و در ميان آيندگان آوازه نيك آنها را برجاي گذاشتيم. سلام بر موسي و هارون باد» و الله تعالی میفرماید: ﴿وَسَلَٰمٌ عَلَى ٱلۡمُرۡسَلِينَ ١٨١﴾[لصافات: 181]. «و سلام بر فرستادگان باد». ابن کثیر میگوید: «قوله تعالى ﴿سَلَٰمٌ عَلَىٰ نُوحٖ فِي ٱلۡعَٰلَمِينَ ٧٩﴾[الصافات: 79] مفسرًا لما أبقى عليه من الذكر الجميل والثناء الحسن أنه يسلم عليه جميع الطوائف»«الله تعالی که میفرماید: ﴿سَلَٰمٌ عَلَىٰ نُوحٖ فِي ٱلۡعَٰلَمِينَ ٧٩﴾«سلام بر نوح در جهانيان باد» تفسيري است براي آنچه بر او از ذكر و ياد نيك و ستايش زيبا باقي ميماند كه بر او در ميان همه گروهها سلام ميفرستند» و از امام نووی اجماع علما را بر جایز و مستحب بودن درود و سلام فرستادن بر سایر پیامبران نقل کرده است. میفرماید: «أجمعوا على الصلاة على نبينا محمد ص. وكذلك أجمع من يعتد به على جوازها على سائر الأنبياء والملائكة استقلالا وأما غير الأنبياء فالجمهور على أنه لا يصلى عليهم ابتداء»«علما بر درود و سلام فرستادن بر پیامبرمان محمدصاجماع دارند و همچنین اجماع دارند بر اینکه کسی به وسیله آن بر سایر انبیاء و ملائکه بصورت مستقل درود بفرستد اما برای غیر از پیامبران جمهور بر این هستند که در ابتدا بر او درود و سلام نمیشود».
و این پارهای از حقوقی بود که برای پیامبران بر این امت واجب است و نصوص بر آن دلالت دارند و اهل علم به آن اقرار کردهاند. و الله تعالی اعلم.
[145] صحیح البخاری برقم (3416)، ومسلم برقم (2376)، واللفظ للبخاری. [146] صحیح البخاری برقم (4604).