پسرِ پسرعموی رسول اللهصعبدالله بن جعفرب:
در صحیح مسلم (۲۴۲۸) از عبدالله بن جعفر روایت شده که گفت: «کانَ رَسُولُ اللَّهِ ـ جـ إِذَا قَدِمَ مِنْ سَفَرٍ تُلُقِّی بِصِبْیانِ أَهْلِ بَیتِهِ، قَالَ: وَإِنَّهُ قَدِمَ مِنْ سَفَرٍ، فَسُبِقَ بِی إِلَیهِ فَحَمَلَنِی بَینَ یدَیهِ، ثُمَّ جِیءَ بِأَحَدِ ابْنَی فَاطِمَةَ، فَأَرْدَفَهُ خَلْفَهُ، قَالَ: فَأُدْخِلْنَا الْمَدِینَةَ ثَلَاثَةً عَلَى دَابَّةٍ».
هنگامی که رسول اللهصاز سفر تشریف میآورد، کودکان از اهل بیتش به ملاقات او میرفتند. میگوید: و او از سفر تشریف آورد پس مرا به پیشواز او بردند. او مرا جلوی خودش سوار کرد سپس یکی از پسران فاطمه را آوردند پس او را پشت سرش سوار کرد. میگوید: پس سه نفری سوار بر چهارپا وارد مدینه شدیم.
امام ذهبی/در سیر أعلام النبلاء (۳/۴۵۶) دربارهٔ او میگوید: «سرور و دانشمند، ابوجعفر قریشی هاشمی، در حبشه تولد یافته و در مدینه زندگی کرد، سخاوتمند و پسر سخاوتمند ذی الجناحین، صحابه و راوی حدیث است، در طبقه صحابهٔ کوچک جا دارد، پدرش در غزوهٔ مؤته شهید شد پس پیامبرصکفالتش را به عهده گرفت و در آغوش وی رشد یافت».
همچنین میگوید: «بزرگوار، بخشنده و سخاوتمند بود، شایستهٔ پیشوایی بود»
در ریاض المستطابة تألیف عامری (ص۲۰۵) آمده: «أبان بن عثمان که در آن هنگام والی مدینه بود بر وی نماز خواند و أبان در حالی تابوت او را حمل میکرد که اشک از چشمانش جاری بود و میگفت: به الله سوگند که نیکوکار بودی و هیچ بدی در تو نبود، به الله سوگند که شرافتمند و با فضیلت و نیکوکار بودی»