فضیلت اهل بیت و جایگاه بلند آنها نزد اهل سنت و جماعت

فهرست کتاب

عمر بن خطاب و عثمان بن عفانب:

عمر بن خطاب و عثمان بن عفانب:

امام بخاری در صحیح‌اش (۱۰۱۰) و (۳۷۱۰) از انس سروایت می‌کند که: «أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ کانَ إِذَا قَحَطُوا اسْتَسْقَى بِالْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، فَقَالَ: اللَّهُمَّ إِنَّا کنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَیک بِنَبِینَا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ‌ فَتَسْقِینَا، وَإِنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَیک بِعَمِّ نَبِینَا فَاسْقِنَا، قَالَ: فَیسْقَوْن».

یعنی: هنگامی که دچار قحط سالی می‌شدند، عمر بن خطاب سبوسیلهٔ عباس بن عبدالمطلب درخواست باران می‌نمود، و می‌گفت: خداوندا ما نزد تو به پیامبرمانصمتوسل می‌شدیم، پس به ما باران عطا می‌کردی و ما اکنون به عموی پیامبرمان متوسل می‌شویم پس ما را باران عطا کن» انس می‌گوید: پس باران داده می‌شدند.

منظور از توسل عمر سبه عباس سمتوسل شدن به دعای او می‌باشد چنانکه در برخی از روایات بیان شده است و حافظ ابن حجر در شرح این حدیث در کتاب الاستسقاء از فتح الباری، این را بیان کرده است.

عمر سبه خاطر خویشاوندی نزدیک عباس سبا پیامبرصوی را برگزید را به دعایش متوسل شود و به همین دلیل در توسل خویش چنین گفت: «ما نزد تو به دعای عموی پیامبرمان متوسل می‌شویم» و نگفت به عباس متوسل می‌شویم.

می‌دانیم که علی سبافضیلت‌تر از عباس بوده و از خویشاوندان پیامبرصاست، ولی عباس به او نزدیک‌تر است و اگر از پیامبرصارث برده می‌شود، عباس دراین زمینه مقدم بود؛ زیرا رسول اللهصفرموده: «أَلْحِقُوا الْفَرَائِضَ بِأَهْلِهَا، فَمَا بَقِيَ فَهُوَ لِأَوْلَى رَجُلٍ ذَكَرٍ»یعنی: «سهم میراث را به صاحبان آن برسانید پس آنچه باقی ماند برای نزدیک‌ترین مرد می‌باشد» به روایت امام بخاری و امام مسلم.

در صحیحین از ابوهریره سروایت شده که پیامبرصبه عمر سدربارهٔ عمویش عباس سفرمود: «أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ عَمَّ الرَّجُلِ صِنْوُ أَبِيهِ»یعنی: مگر ندانستی که عموی شخص مانند پدرش است.

ابن کثیر در تفسیر آیات سورهٔ شوری آورده است: عمر بن خطاب به عباسبگفت: «به الله سوگند، روزی که مسلمان شدی، اسلام آوردن تو برایم دوست داشتنی‌تر از اسلام آوردن خطاب بود، اگر اسلام می‌آورد؛ زیرا رسول اللهصمسلمان شدن تو را بیش از مسلمان شدن خطاب دوست داشت»، این سخن را همچنین ابن سعد در الطبقات (۴/۲۲، ۳۰) آورده است.

در کتاب «اقتضاء الصراط المستقیم لمخالفة أصحاب الجحیم (۱/۴۴۶) تألیف شیخ الإسلام ابن تیمیه/آمده است: «زمانی که عمر بن خطاب سدفتر عطاء را ایجاد نمود، نام مردم را بر اساس نسب‌هایشان نوشت و از کسانی آغاز نمود که به رسول اللهصنزدیک‌تر بودند و هنگامی که عرب‌ها به پایان رسیدند نام غیر عرب‌ها را نوشت. دفترها در دوران خلفای راشدین و دیگر خلفای بنی امیه و بنی‌عباس به همین صورت بود تا اینکه امور تغییر کرد».

وی همچنین (۱/۴۵۳) می‌گوید: «به عمر بن خطاب سآنگاه که دیوان را بنا نهاد بنگر، در حالی که به او گفتند: امیر مؤمنان از خودش آغاز کند، گفت: نه! عمر را همان جایی بگذارید که الله او را گذاشته است، پس از اهل بیت رسول اللهصو سپس کسانی که بعد از آنها می‌آیند آغاز نمود تا اینکه نوبت وی در میان بنی عدی رسید،‌ و آنها از اکثر تیره‌های قریش عقب‌‌تر بودند».

پیش از این در فصل فضائل اهل بیت در سنت، این حدیث بیان شد: «كُلُّ سَبَبٍ وَنَسَبٍ يُقْطَعُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ غَيْرَ سَبَبِي وَنَسَبِي»«هر سبب و نسبی در روز قیامت گسسته می‌شود جز سبب و نسب من» و گفته شد که همین امر، عمر سرا به خواستگاری از ام کلثوم دختر علی ستشویق نمود؛ و آلبانی در سلسلة الصحیحة (۲۰۳۶) این حدیث را از عمر سآورده است.

آشکار است که خلفای راشدین، هر چهار نفر، خویشاوندان رسول اللهصبوده‌اند، ابوبکر و عمرببه خاطر ازدواج پیامبرصبا دخترانشان یعنی: عائشه و حفصه، صاحب افتخار بیشتری بودند و عثمان و علیببه خاطر ازدواج با دختران رسول اللهصافتخار افزون را به دست آوردند، عثمان سبا رقیه و پس از وفات وی با خواهرش ام کلثوم ازدواج نمود و به همین دلیل به او: ذی النورین (صاحب دو نور) گفته می‌شود و علی سبا فاطمهلازدواج نمود.

در کتاب «سیر أعلام النبلاء» تألیف ذهبی، و در کتاب «تهذیب التهذیب» تألیف ابن حجر عسقلانی، هنگام معرفی عباس سآمده است «هنگامی که عباس از کنار عمر و یا عثمان عبور می‌کرد و آنها سواره بودند، پایین می‌آمدند تا وی از کنار آنها بگذرد، به خاطر احترام بسیاری که به عموی رسول اللهصداشتند».