فصل چهارم: فضائل اهل بیت در سنت مطهره
امام مسلم در صحیحاش (۲۲۷۶) از واثلة بن الأسقع سروایت میکند که گفت: از رسول اللهصشنیدم که فرمود: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى كِنَانَةَ مِنْ وَلَدِ إِسْمَاعِيلَ، وَاصْطَفَى قُرَيْشًا مِنْ كِنَانَةَ، وَاصْطَفَى مِنْ قُرَيْشٍ بَنِي هَاشِمٍ، وَاصْطَفَانِي مِنْ بَنِي هَاشِمٍ».
یعنی: «براستی که الله از میان فرزندان اسماعیل، کنانه را برگزید، و از کنانه، قریش را برگزید، و از میان قریش، بنی هاشم را برگزید و مرا از میان بنیهاشم برگزید».
امام مسلم، همچنین در صحیحاش (۲۴۲۴) از عائشه لروایت کرده که گفت: «خَرَجَ النَّبِی ـ جـ غَدَاةً، وَعَلَیهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ مِنْ شَعْرٍ أَسْوَدَ، فَجَاءَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِی، فَأَدْخَلَهُ، ثُمَّ جَاءَ الْحُسَینُ فَدَخَلَ مَعَهُ، ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا، ثُمَّ جَاءَ عَلِی فَأَدْخَلَهُ، ثُمَّ قَالَ: إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا»یعنی: پیامبرصصبحگاه در حالی که عبایی از جنس موی سیاه بر تن داشت از خانه بیرون آمد، حسن بن علی آمد و پیامبر او را در زیر عبا قرار داد، سپس حسین آمد و او را به زیر عبا وارد نمود، سپس فاطمه آمد و او را وارد آن نمود سپس علی آمده و او را وارد آن نموده سپس فرمود: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا﴾[الأحزاب: ۳۳]. «ای اهل بیت! خداوند میخواهد پلیدی را از شما دور کند و چنانکه باید شما را پاکیزه گرداند».
امام مسلم (۲۴۰۴) همچنین از سعد بن ابی وقاص سروایت که گفت: «وَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیةُ:﴿فَقُلۡ تَعَالَوۡاْ نَدۡعُ أَبۡنَآءَنَا وَأَبۡنَآءَكُمۡ﴾دَعَا رَسُولُ اللَّه ـ جـ عَلِیا، وَفَاطِمَةَ، وَحَسَنًا، وَحُسَینًا، فَقَالَ:«اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي».
یعنی: زمانی که این آیه نازل شد: ﴿فَقُلۡ تَعَالَوۡاْ نَدۡعُ أَبۡنَآءَنَا وَأَبۡنَآءَكُمۡ﴾رسول اللهصعلی و فاطمه و حسن و حسین را فراخوانده و فرمود: خداوندا اینها اهل من هستند.
- امام مسلم در صحیحاش (۲۴۰۸) با سند از یزید بن حیّان روایت میکند که گفت: «انْطَلَقْتُ أَنَا وَحُصَینُ بْنُ سَبْرَةَ، وَعُمَرُ بْنُ مُسْلِمٍ إِلَى زَیدِ بْنِ أَرْقَمَ، فَلَمَّا جَلَسْنَا إِلَیهِ، قَالَ لَهُ حُصَینٌ: لَقَدْ لَقِیتَ یا زَیدُ خَیرًا کثِیرًا، رَأَیتَ رَسُولَ اللَّه ـ جـ وَسَمِعْتَ حَدِیثَهُ، وَغَزَوْتَ مَعَهُ وَصَلَّیتَ خَلْفَهُ، لَقَدْ لَقِیتَ یا زَیدُ خَیرًا کثِیرًا، حَدِّثْنَا یا زَیدُ مَا سَمِعْتَ مِنْ رَسُولِ اللَّه ـ جـ قَالَ: یا ابْنَ أَخِی: وَاللَّهِ لَقَدْ کبِرَتْ سِنِّی، وَقَدُمَ عَهْدِی وَنَسِیتُ بَعْضَ الَّذِی کنْتُ أَعِی مِنْ رَسُولِ اللَّه ـ جـ فَمَا حَدَّثْتُکمْ، فَاقْبَلُوا وَمَا لَا فَلَا تُکلِّفُونِیهِ، ثُمَّ، قَالَ: قَامَ رَسُولُ اللَّه ـ جـ یوْمًا فِینَا خَطِیبًا بِمَاءٍ یدْعَى خُمًّا بَینَ مَکةَ، وَالْمَدِینَةِ، فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَى عَلَیهِ، وَوَعَظَ، وَذَکرَ، ثُمَّ قَالَ: أَمَّا بَعْدُ، أَلَا أَیهَا النَّاسُ، فَإِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ یوشِک أَنْ یأْتِی رَسُولُ رَبِّی فَأُجِیبَ، وَأَنَا تَارِک فِیکمْ ثَقَلَینِ، أَوَّلُهُمَا کتَابُ اللَّهِ فِیهِ الْهُدَى وَالنُّورُ، فَخُذُوا بِکتَابِ اللَّهِ وَاسْتَمْسِکوا بِهِ، فَحَثَّ عَلَى کتَابِ اللَّهِ وَرَغَّبَ فِیهِ، ثُمَّ قَالَ: وَأَهْلُ بَیتِی أُذَکرُکمُ اللَّهَ فِی أَهْلِ بَیتِی، أُذَکرُکمُ اللَّهَ فِی أَهْلِ بَیتِی، أُذَکرُکمُ اللَّهَ فِی أَهْلِ بَیتِی، فَقَالَ لَهُ حُصَینٌ: وَمَنْ أَهْلُ بَیتِهِ یا زَیدُ أَلَیسَ نِسَاؤُهُ مِنْ أَهْلِ بَیتِهِ؟ قَالَ: نِسَاؤُهُ مِنْ أَهْلِ بَیتِهِ، وَلَکنْ أَهْلُ بَیتِهِ مَنْ حُرِمَ الصَّدَقَةَ بَعْدَهُ، قَالَ: وَمَنْ هُمْ؟ قَالَ: هُمْ آلُ عَلِی، وَآلُ عَقِیلٍ، وَآلُ جَعْفَرٍ، وَآلُ عَبَّاسٍ، قَالَ: کلُّ هَؤُلَاءِ حُرِمَ الصَّدَقَةَ؟ قَالَ: نَعَمْ».
یعنی: من و حصین بن سبرة و عمر بن مسلم نزد زید بن ارقم رفتیم، هنگامی که نزد او نشستیم، حصین به او گفت: ای زید، تو خیر و خوبیهای فراوانی دریافتهای؛ رسول اللهصرا مشاهده نموده و سخنانش را شنیدهای و با او به جهاد رفته و پشت سرش نماز خواندهای، ای زید! تو خوبیهای بسیاری را دریافتهای. ای زید از آنچه از رسول اللهصشنیدهای برایمان سخن بگو. زید گفت: برادرزادهام، به الله سوگند که سنم بالا رفته و زمان بسیاری بر من گذشته و برخی از چیزهایی که از رسول اللهصبه خاطر داشتهام را فراموش کردهام، بنابراین آنچه را برایتان گفتم بپذیرید و به آنچه نگفتهام، وادارم نکنید.
سپس گفت: روزی رسول اللهصدر کنار آبی که خُم نام داشت، جایی میان مکه و مدینه، برایمان خطبه خوانده، پس الله را ستایش و سپاس گفت، و پند و اندرز داد، سپس فرمود: اما بعد، بدانید ای مردم! من بشری هستم که نزدیک است فرستادهٔ پروردگارم نزدم آید پس او را اجابت کنم و من دو چیز سنگین را میان شما به جای میگذارم؛ اول کتاب الله است که در آن هدایت و نور قرار دارد پس کتاب الله را گرفته و بدان چنگ زنید، پس دربارهٔ کتاب الله تشویق و ترغیب نمود. سپس فرمود: و اهل بیتم، در مورد اهل بیتم، الله را به شما یاد آور میشوم، در مورد اهل بیتم، الله را به شما یاد آور میشوم، در مورد اهل بیتم، الله را به شما یاد آور میشوم.
حصین گفت: اهل بیت او چه کسی است ای زید؟ مگر همسران وی از اهل بیتش نیستند؟ زید گفت: همسرانش اهل بیت او هستند، ولی اهل بیت وی کسانی هستند که پس از وی، زکات بر آنها حرام است. حصین گفت: آنها چه کسانی هستند؟ گفت: آنها خاندان علی و خاندان عقیل و خاندان جعفر و خاندان عباس هستند. حصین گفت: آیا زکات برای همهٔ اینها حرام شده است؟ گفت: بله!.
و در لفظ دیگری آمده است: «فَقُلْنَا: مَنْ أَهْلُ بَیتِهِ نِسَاؤُهُ؟ قَالَ: لَا وَایمُ اللَّهِ إِنَّ الْمَرْأَةَ تَکونُ مَعَ الرَّجُلِ الْعَصْرَ مِنَ الدَّهْرِ، ثُمَّ یطَلِّقُهَا، فَتَرْجِعُ إِلَى أَبِیهَا وَقَوْمِهَا أَهْلُ بَیتِهِ أَصْلُهُ، وَعَصَبَتُهُ الَّذِینَ حُرِمُوا الصَّدَقَةَ بَعْدَهُ»یعنی: پس گفتیم: اهل بیت او چه کسانی هستند؟ آیا زنان وی میباشند؟ گفت: نه، به خدا سوگند که زن مدتی از زمانه را با مرد میماند سپس مرد وی را طلاق میدهد پس به نزد پدر و قومش باز میگردد، اهل بیت او اصل و نسب او میباشند که پس از وی زکات بر آنها حرام شده است».
در اینجا چند چیز را تذکر میدهم:
اول: ذکر علی و فاطمه و پسران آنهاشدر حدیث کساء و حدیث مباهله که گذشت، بیانگر محدود شدن اهل بیت به آنها نیست، بلکه نشان میدهد که آنها از اهل بیت ویژهٔ او بوده و از شایستهترین افرادی هستند که شامل لفظ اهل بیت میشود و پیش از این به آن اشاره کردیم.
دوم: ذکر شدن آل عقیل و آل علی و آل جعفر و آل عباس توسط زید سبیانگر این نیست که حرام بودن زکات فقط محدود به آنان است، بلکه زکات بر هر مرد و زن مسلمانی که از نسل عبدالمطلب باشند حرام است و حدیث عبدالمطلب بن ربیعة بن حارث بن عبدالمطلب در صحیح مسلم، پیش از این ذکر شد که نشان میداد فرزندان ربیعة بن حارث بن عبدالمطلب نیز شامل این تحریم هستند.
سوم: پیش از این با استناد به قرآن و سنت ثابت شد که همسران پیامبرصاز اهل بیت او هستند و زکات بر آنها حرام گشته است؛ اما اینکه در روایت اول زید آنها را از اهل بیت برشمرد و در روایت دوم آنها را از اهل بیت ندانست، باید بدانیم که روایت اول معتبر است زیرا دلیلی که زید برای شامل نشدن آنها آورد بر زنان دیگر منطبق است، و بر همسران پیامبرصصدق نمیکند، زیرا رابطهٔ همسران وی -رضی الله عنهن- مانند رابطهٔ نسب است چراکه رابطهٔ آنها از بین رفتنی نیست و آنان در دنیا و آخرت همسرانش هستند چنانکه در سخن ابن قیم/شرح داده شد.
چهارم: اهل سنت و جماعت بهتر از هر کسی، سفارش پیامبرصدر مورد اهل بیتش که در این حدیث آمده را اجرا میکنند؛ زیرا اهل سنت، همهٔ آنها را دوست داشته و محبتشان را در دل دارند و آنها را بر اساس دادگری و انصاف در جایگاه شایستهٔ خودشان قرار میدهند و اما دیگران، ابن تیمیه در مجموع فتاوایش (۴/۴۱۹) میگوید: «و دورترین مردم از اجرای این سفارش، رافضه هستند، زیرا آنان با عباس و خاندانش دشمنی میورزند و بلکه با اکثریت اهل بیت دشمناند و کافران را علیه آنان یاری میکنند».
- «كُلُّ سَبَبٍ وَنَسَبٍ يُقْطَعُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ غَيْرَ سَبَبِي وَنَسَبِي»(هر سبب و نسبی در روز قیامت گسسته میشود جز سبب و نسب من) این حدیث را شیخ آلبانی/در سلسلة الصحیحة (۲۰۳۶) آورده و به ابن عباس و عمر و ابن عمر و مِسور بن مخرمةشنسبت داده و کسانی این حدیث را از آنها نقل کردهاند را ذکر نموده است و گفته: «به صورت خلاصه میتوان گفت که حدیث بر اساس مجموع راههایی که روایت شده، صحیح است، والله اعلم».
در برخی از طرق این حدیث بیان شده که همین حدیث، عمر سرا به ازدواج با ام کلثوم دختر علی و فاطمهشتشویق نموده است.
- امام احمد در مسند (۵/۳۷۴) از عبدالرزاق، از معمر، از ابن طاوس، از ابوبکر بن محمد بن عمرو بن حزم، از مردی از یاران پیامبرصروایت کرده که میگفت: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى أَهْلِ بیتِهِ، وَعَلَى أَزْوَاجِهِ وَذُرِّیتِهِ، کمَا صَلَّیتَ عَلَى آلِ إِبرَاهِیمَ إِنَّک حَمِیدٌ، وَبارِک عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى أَهْلِ بیتِهِ، وَعَلَى أَزْوَاجِهِ وَذُرِّیتِهِ، کمَا بارَکتَ عَلَى آلِ إِبرَاهِیمَ إِنَّک حَمِیدٌ مَجِیدٌ». پسر طاوس میگوید: پدر من مانند این را میگفت.
امام بخاری و امام مسلم و اصحاب سنن اربعه، از رجال این سند، به جز صحابی، روایت کردهاند و آلبانی در صفة صلاة النبیصمیگوید: «احمد و طحاوی آن را با سند صحیح روایت کردهاند».
اما درود فرستادن بر همسران و خاندان پیامبرصدر صحیحین از روایت ابی حمید ساعدی سثابت است.
ولی این امر دلیل بر اختصاص یافتن اهل بیت به همسران و خاندان نیست، بلکه بر ورود آنها در اهل بیت و عدم خروجشان تأکید میکند و عطف همسران و خاندان بر اهل بیت در حدیثی که گذشت، از باب عطف خاص بر عام است.
ابن قیم پس از حدیثی که در آن اهل بیت و همسران و خاندان ذکر شدهاند ـ و در مورد سند آن بحث است ـ میگوید: «پس همسران و خاندان و اهل را یک جا گرد آورد و با نص آنها را تعیین کرده است، تا بیان کند که آنها شایستگی ورود در آل را دارند و خارج از آن نیستند بلکه سزاوارترین کسانی هستند که از اهل بیت به شمار میرود و همانند مواردی است که عطف خاص بر عام و یا عکس آن ذکر شده است؛ برای اعلام شرافت است و ویژه قرار دادن آنها از میان هم نوعانشان است، زیرا شایستهترین افراد در نوع خودشان برای به دست آوردن این شرافت هستند» جلاء الأفهام (ص:۳۳۸).
- رسول اللهصفرموده است: «إِنَّ الصَّدَقَةَ لَا تَنْبَغِي لِآلِ مُحَمَّدٍ، إِنَّمَا هِيَ أَوْسَاخُ النَّاسِ»«همانا زکات سزاوار آل محمد نیست، زیرا از آلودگیهای مردم است» امام مسلم این حدیث را در صحیحاش (۱۰۷۲) از عبدالمطلب بن ربیعه روایت کرده که پیش از این بیان شد.
***