انواع شرک اکبر
۱- شرکِ عبادت: یعنی انجام یکی از عبادات برای غیر الله، مانند دعا و نذر و ذبح و دیگر عباداتی که یاد شد.
۲- شرک محبت: یعنی انسان کسانی را همسان الله دوست بدارد، چنانکه الله متعال میفرماید:
﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَندَادٗا يُحِبُّونَهُمۡ كَحُبِّ ٱللَّهِ﴾[البقرة: ۱۶۵].
(و از مردم کسانی هستند که در برابر الله همانندهایی [برای او] برمیگزینند که آنان را مانند محبت الله دوست میدارند).
۳- شرک هوا و هوس: یعنی اینکه انسان خواستههای نفس خود را بر طاعت خدا مقدم بدارد. در این صورت اگر آنچه نفس او میخواهد شرک یا کفر باشد او نیز مرتکب شرک و کفر شده از اسلام خارج میشود. اما اگر آنچه نفس وی میخواهد از گناهان باشد، این یکی از انواع شرک است، به طوری که هوای نفس خود را با الله متعال شریک گردانده، اما این شرک وی را از دین خارج نمیکند زیرا به طور کلی همۀ گناهان به سبب هوای نفس است. خداوند متعال میفرماید:
﴿أَرَءَيۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُ أَفَأَنتَ تَكُونُ عَلَيۡهِ وَكِيلًا ٤٣﴾[الفرقان: ۴۳].
(آیا آنکس را که هوای نفس را معبود خود گرفته است دیدی؟ آیا تو وکیل او خواهی بود؟)
انسان به سبب هوای نفس خود گرفتار معصیت پروردگار و بدعت و شرک میشود؛ آنکه اسیر هوای نفس است نه معروفی را معروف میداند و نه منکر را انکار میکند، مگر آنچه هوای نفس وی خوش بدارد.
۴- شرک طاعت: یعنی انسان با اطاعت از غیر خدا، آنچه را خداوند حرام دانسته حلال بداند یا آنچه را توسط خداوند حلال قرار داده شده حرام کند. الله متعال این کار را شرک دانسته و فرموده است:
﴿أَمۡ لَهُمۡ شُرَكَٰٓؤُاْ شَرَعُواْ لَهُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا لَمۡ يَأۡذَنۢ بِهِ ٱللَّهُ﴾[الشورى: ۲۱].
(آیا برای آنان شریکانی است که در آنچه خدا بدان اجازه نداده برایشان بنیاد آیینی نهادهاند؟).
و میفرماید:
﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ﴾[التوبة: ۳۱].
(دانشمندان و راهبان خود را به جای الله به خدایی گرفتند).
در تفسیر این آیه آمده که عَدیّ بن حاتم گفت: در حالی نزد رسول الله ـ جـ آمدم که صلیبی طلایی در گردن داشتم. ایشان فرمودند: «ای عَدی، این بت را از خود دور کن» و شنیدم که این آیۀ سورۀ برائت (توبه) را خواند که ﴿دانشمندان و راهبان خود را به جای الله به خدایی گرفتند﴾. سپس فرمود: «آنان (یهود و نصاری) آنها [یعنی احبار و راهبان] را بندگی نمیکردند، اما هنگامی که چیزی را برایشان حلال میکردند آن را حلال میدانستند و هرگاه چیزی را برایشان حرام قرار میدادند، آنان [نیز] آن را حرام میدانستند». [۱۳]
[۱۳] به روایت ترمذی در تفسیر القرآن (۸/ ۲۴۸) و بیهقی (۱۰/ ۱۱۶). شیخ الاسلام ابن تیمیه در کتاب الایمان (۶۴) آن را حسن دانسته است.