ده سببی که به صبر در ترک گناه کمک میکند
امام ابن قیم / در کتاب «طریق الهجرتین وباب السعادتین» میفرماید:
قاعده: صبر بر ترک گناه، اسباب گوناگونی دارد از جمله:
سبب اول: بنده از بدی، رذالت و پستی گناه آگاهی داشته باشد؛ و اینکه الله تعالی گناه را به سبب صیانت و حمایت از بنده در برابر پستیها و رذایل حرام نموده و از آن نهی کرده است، مانند پدر مهربانی که از پسرش در برابر اذیت و آزارها و مضرات حمایت میکند؛ این سبب انسان عاقل را بر ترک گناه وادار میسازد، هرچند هیچ وعید به عذابی متوجه انجام گناه نباشد.
سبب دوم: حیاء از الله تعالی؛ هرگاه بنده بداند همیشه در معرض دید و شنود الله تعالی است، و شرمگین و با حیا باشد حتما از پروردگارش شرم دارد که در معرض خشم الهی قرار گیرد.
سبب سوم: مدنظر داشتن نعمتها و نیکیهای الله تعالی بر خود؛ زیرا گناهان به یقین نعمتها را از بین میبرند؛ چنانکه بنده گناهی را مرتکب نمیشود مگر نعمتی باندازه همان گناه را از دست میدهد؛ حال اگر توبه کند همان نعمت و یا مانند آن برای وی تکرار میشود اما اگر بر گناه خود اصرار ورزد، نعمتی را که به سبب آن گناه از دست داده، دیگر بدست نخواهد آورد؛ و پیوسته گناهان باعث سلب نعمتها از بنده میشوند تا اینکه همه نعمتها را از وی سلب میکنند. الله تعالی میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوۡمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمۡ﴾[الرعد: ١١]«بیگمان الله حالت (و سرنوشت) هیچ قومی را تغیر نمیدهد، تا وقتی که آنان حال و وضع خود را، تغیر دهند».
بزرگترین نعمتها ایمان است و گناه زنا، دزدی، شرابخواری، چپاول این نعمت را از انسان سلب کرده و از بین میبرد.
یکی از سلف صالح میفرماید: «گناهی را مرتکب شدم که به سبب آن مدت یکسال از قیام اللیل محروم شدم».
دیگری گفته است: «به خاطر ارتکاب گناهی از فهم قرآن محروم شدم». و از این قبیل گفته شده:
إذا كنت في نعمةٍ فارْعَها
فإنَّ المعاصِي تزيلُ النِّعَمْ
اگر از نعمتی برخورداری مراقب آن باش زیرا گناهان باعث از بین رفتن نعمتها میشوند.
بطور خلاصه: گناهان آتش نعمتها هستند؛ و نعمتها را چنان از بین میبرند که آتش هیزم را میسوزاند؛ از زوال نعمت و تغییر عافیت به الله تعالی پناه میبریم.
سبب چهارم: ترس از الله تعالی و مجازات او؛ این خصلت با تصدیق وعده و وعیدهای الله تعالی و ایمان به او و کتاب و پیامبرش قوی و استوار میشود؛ و این سبب به وسیله علم و یقین تقویت شده و با ضعف علم و یقین ضعیف میشود؛ الله تعالی میفرماید: ﴿إِنَّمَا يَخۡشَى ٱللَّهَ مِنۡ عِبَادِهِ ٱلۡعُلَمَٰٓؤُاْ﴾[فاطر: ٢٨]«جز این نیست که از میان بندگان الله دانایان از او میترسند». بعضی از سلف صالح فرمودهاند: «ترس از الله تعالی بارزترین نشانه علم و مغرور شدن به الله متعال بارزترین علامت جهل است».
سبب پنجم: محبت الله تعالی؛ و این بزرگترین و قویترین سبب در تحقق صبر در برابر مخالفت و معصیت الهی است؛ یقینا فرد محب و دوستدار،مطیع و فرمانبردار محبوبش میباشد. و هرچه سلطهی این محبت در قلب انسان تقویت گردد، اقتضای آن این است که اطاعت و ترک مخالفت وی نسبت به محبوب افزایش یابد. زیرا معصیت و مخالفت از ضعف محبت الهی و ضعف سلطهی آن سرچشمه میگیرد. و تفاوت است میان کسی که ترس از شلاق و مجازات اربابش، او را به ترک مخالفت و نافرمانی از وی وامیدارد و کسی که محبتِ اربابش، او را از مخالفت با وی بازمیدارد. در این زمینه عمر س گفته است: «صهیب چه بندهی خوبی است، اگر از الله تعالی نمیترسید، باز هم از او نافرمانی نمیکرد». یعنی اگر از خداوند متعال نمیترسید در قلب وی چنان محبت الله تعالی و احترام و بزرگی او تعالی وجود دارد که او را از معصیت و نافرمانی خداوند بازمیدارد. از اینرو بر محب واقعی نگهبانی از سوی محبوبش وجود دارد که قلب و اعضا و جوارح وی را مراقب میباشد و علامت صدق محبت، احساس این نگهبان و همراهی مداوم آن میباشد.
در این زمینه نکتهی ظریفی وجود دارد که لازم به تذکر است: محبت و دوست داشتن صرف، مادامی که مقرون به احترام و تعظیم محبوب نباشد، موجب این اثر نمیشود؛ و چون مقرون به تجلیل و تعظیم باشد، موجب این شرم و حیا و اطاعت میشود؛ وگرنه محبت عاری از تجلیل و تعظیم، فقط نوعی انس و الفت، یادآوری و اشتیاق به دنبال دارد؛ لذا اثر و پیامدی متفاوت دارد. چنانکه بنده در قلب خود محبتی را نسبت به خداوند متعال مییابد که او را بر ترک گناهان وانمیدارد و یاری نمیکند؛ که البته سبب این امر مقرون نبودن آن به تجلیل و تعظیم است؛ چراکه چیزی مانند محبت مقرون به تجلیل و تعظیم خداوند متعال قلب را آباد نمیگرداند. و این از برترین بخششها و موهبتهای خداوند متعال به بندهاش میباشد یا برترین آنها میباشد. و این فضل خداوند متعال است که به هرکس بخواهد میدهد.
سبب ششم: شرافت نفس و پاکی و فضیلت و حمیت و جوانمردی آن مانع از آن است که مرتکب اعمالی شود که مقام آن را پائین آورده و از قدر و منزلتش بکاهد و آن را حقیر ساخته با فرومایگان برابرش گرداند.
سبب هفتم: آگاهی کامل از عاقبت دردناک گناه و اثرات بد و زیانهای ناشی از آن: از جمله: سیهرویی، تاریکی و تنگی و غمگین شدن دل، و ناراحتی و درد و رنج آن و شدت یافتن نگرانی و اضطراب وی، از بین رفتن تمرکز آن و ضعیف شدن آن در میدان مقاومت در برابر دشمنش، از دست دادن زینتش، حیران و سرگردان ماندن در امورش، تنها ماندن وی از سوی ولی و یاورش، روی آوردن دشمن آشکارش به او، پنهان شدن علمی از او که آمادگی فراگیری آنرا داشته، فراموش کردن آنچه بدست آورده یا ضعیف شدن حتمی آن و بیماری که اگر استوار گردد به یقین سرانجامش مرگ است؛ چرا که گناهان قلبها را میمیرانند.
از دیگر پیامدهای گناه عبارت است از:
- ذلت و خواری بعد از عزت و سربلندی است.
- انسان با ارتکاب گناه اسیر دشمنانش میگردد بعد از اینکه خود پادشاهی قدرتمند بوده که دشمنانش از او میترسیدند.
- با ارتکاب گناه تاثیر انسان در جامعه ضعیف شده و نفوذی برای او در میان رعیتش و جایگاهی برای او نزد دیگران باقی نمیماند؛ چنانکه نه رعیت و زیردستانش از وی اطاعت میکنند و نه امر وی در میان دیگران تنفیذ شده و مورد توجه قرار میگیرد.
- گناه، امنیت و آرامش انسان را بر هم زده و ترس و وحشت را جایگزین آن میکند. چنانکه ترسوترین انسانها گنهکارترین و سرکشترین آنهاست. و هر اندازه بدی و سرکشی وی بیشتر شود، وحشت وی افزون میگردد.
- رضایت و خشنودی انسان را از بین برده و خشم و غضب را جایگزین آن میکند.
- اطمینان و آرامش انسان از بین رفته و ترس و وحشت جایگزین آن میگردد و هر اندازه گناه و معصیتش بیشتر گردد ترس و وحشتش فزونی مییابد.
- از میان رفتن سکنی و آرامش و پناه یافتن در جوار الله و تبدیل شدن آن به طرد شدن و دوری از خداوند.
- گنهکار با ارتکاب گناهان در چاه حسرتها سقوط میکند و پیوسته در حسرت به سر میبرد؛ و هرگاه به لذتی دست یابد و خواستهاش به وسیلهی آن برطرف نشود برای به دست آوردن لذتی نظیر آن به نزاع با وی برمیخیزد و یا در صورتی که خواستهاش برآورده شده باشد برای بدست آوردن لذت دیگری به نزاع و کشمکش با وی میپردازد. و در این نزاع و درگیری لذتهایی که از بدست آوردن آنها عاجز و ناتوان است بسایر بیشتر از مواردی است که توانایی بدست آوردن آنها را دارد. و هرچه این نزاع افزایش یابد و در مقابل انسان به عجز و ناتوانی خود در برابر آنها پی برد، به دنبال آن حسرت و اندوه وی افزایش مییابد؛ وای از آتشی که در این دنیا قلب انسان را میسوزاند و آنرا عذاب میدهد قبل از اینکه با آتش شعلهور و سوزان الله روبرو گردد؛ آتشی که بر دلها چیره و مسلط میگردد.
- یکی دیگر از پیامدهای گناه فقیر شدن انسان پس از توانگری میباشد؛ انسان با داشتن سرمایهی ایمان ثروتمند میباشد و به وسیلهی آن تجارت نموده و سودهای کلان و بسیاری را بدست میآورد؛ اما چون راس المال و اصل سرمایه از او گرفته شود، تبدیل به فقیری بیچیز میگردد. و در اینصورت دو حالت در مورد وی متصور است یا اینکه با توبهی نصوح و تلاش و آمادگی دوباره اصل سرمایهاش را بدست میآورد یا اینکه در این زمینه کوتاهی کرده و سود زیادی را به همراه اصل سرمایهای از دست داده نیز متضرر میگردد.
- گناه موجب کاهش رزق و روزی بنده میشود؛ انسان با گناهی که مرتکب میشود از روزی محروم میگردد.
- گناه باعث ضعیف شدن بدن میشود.
- گناه، أُبُهَّت و حلاوتی را که بنده با طاعت الهی بر تن کرده بود، از بین میبرد و خواری و حقارت را جایگزین آن میکند.
- گناه نفرت و دشمنی نسبت به انسان را در قلب مردم میکارد.
- یکی دیگر از پیامدهای گناه از دست دادن و ضایع شدن بهترین و ارزشمندترین و گرانترین چیزها میباشد و آن وقت و زمان است که جایگزینی ندارد و چون سپری شد هرگز بازنمیگردد.
- طمع دشمن به تسلط بر انسان و غلبه یافتن بر او یکی دیگر از پیامدهای گناه میباشد. چون دشمن آدمی او را تسلیم و پایبند اوامرش دریابد، طمع وی نسبت به او افزایش مییابد و در مورد غلبه یافتن بر وی نقشه میکشد و اینکه او را از پیروان و زیردستان خود کند تا اینکه آن دشمن، دوست و ولی و سرپرست وی گردد و نه مولای حقیقیاش (که الله متعال است).
- با ارتکاب گناه قلب انسان مهر خورده و آنرا زنگار میگیرد. چون بنده مرتکب گناهی شود نقطهای سیاه بر قلب وی ظاهر میگردد؛ اگر از این گناه توبه کند قلبش صیقل داده شده و آن نقطهی سیاه از بین میرود اما اگر گناه دیگری را بدان بیفزاید نقطهی سیاه دیگری بر آن افزوده میشود و اگر به همین ترتیب عمل کند، سیاهی تمام قلبش را فرا میگیرد؛ و این همان زنگاری است که الله متعال در مورد آن میفرماید: ﴿كَلَّاۖ بَلۡۜ رَانَ عَلَىٰ قُلُوبِهِم مَّا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ١٤﴾[المطففين: ١٤]«هرگز چنین نیست (که آنها گمان میکنند) بلکه (بسبب) آنچه کردهاند بر دلهایشان زنگار بسته است».
- بنده با ارتکاب گناه از حلاوت و شیرینی طاعت و عبادت محروم میماند. و در چنین شرایطی اگر عبادتی را انجام دهد اثرات آنرا در قلبش نمییابد. اثراتی چون حلاوت و شیرینی و تقویت و افزایش ایمان و عقل و اشتیاق به آخرت؛ چراکه اطاعت و فرمانبرداری یقیناً این ثمرات را به دنبال دارد.
- گناه قلب انسان را از ترک دنیا و حضور در ساحه قیامت بازمیدارد؛ چراکه قلب پیوسته سرگردان و پریشان است تا اینکه از دنیا رخت سفر بسته و خود را در آخرت میبیند؛ و چون پا به جهان آخرت مینهد وفدهای توفیق و عنایت از هر سو به او روی میآورند و به کار و بار و برآورده کردن نیازهایش میپردازند و به آماده نمودن توشهاش برای روزی که دوباره زنده میشود عنایت میکنند؛ اما کسی که خود را برای انتقال به آخرت و حضور در آن آماده نکند، حتماً خستگی و سختی و مشقت و سرگردانی و تنبلی وضعیت او خواهد بود.
- یکی دیگر از آثار گناه رویگردانی خداوند متعال و فرشتگان و بندگان از گنهکار میباشد. زمانی که بنده از اطاعت خداوند متعال رویگردانده و به معصیت و نافرمانی او مشغول شود، الله متعال از وی روی میگرداند که به تبع آن فرشتگان و بندگان نیز به او پشت میکنند. چنانکه اگر به خداوند روی آورد، خداوند متعال نیز به او روی میآورد و نیز قلب مخلوقاتش را متوجه او میگرداند.
- یکی از پیامدهای ارتکاب گناه این است که هر گناهی گناه دیگری را به دنبال دارد و سپس هریک از آنها با دیگری تقویت شده و هر دو باهم گناه سوم را طلب میکنند؛ و با گردآمدن سه گناه زمینههای گناه چهارم پایریزی میشود؛ و به این ترتیب ادامه مییابد تا اینکه گناهان انسان را دربرگرفته و او را احاطه میکنند؛ برخی از سلف صالح گفتهاند: «یکی از پاداشهای نیکی، نیکی پس از آن است و یکی از مجازاتهای گناه، گناه بعد از آن میباشد».
- با ارتکاب گناه انسان پی میبرد که چیزی همجنس یا غیر همجنس با گناه را از دست داده که نزد وی محبوبتر بوده و برای وی خیر بیشتری نسبت به گناه به دنبال داشته است؛ چراکه الله متعال لذت محرمات دنیوی و لذتهای اخروی را برای بنده جمع نمیکند و هردو را برای او میسر نمیگرداند. چنانکه میفرماید: ﴿وَيَوۡمَ يُعۡرَضُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ عَلَى ٱلنَّارِ أَذۡهَبۡتُمۡ طَيِّبَٰتِكُمۡ فِي حَيَاتِكُمُ ٱلدُّنۡيَا وَٱسۡتَمۡتَعۡتُم بِهَا﴾[الأحقاف: ٢٠]«و روزی که کسانی که کافر شدند بر آتش عرضه کنند، (و به آنها گفته شود:) در زندگی دنیا (نعمتهای) پاکیزه (و لذتهای) خود را از بین بردید و از آنها بهرهمند شدید». اما مؤمن نعمتهای پاکیزهای را که در آخرت در انتظار اوست، با نافرمانی در دنیا از بین نمیبرد بلکه (با عدم نافرمانی و اطاعت و فرمانبرداری و دوری از گناهان و لذتهای حرام،) برخی از نعمتهای پاکیزهاش را برای آخرت خود محفوظ میدارد؛ اما کافر به آخرت ایمان ندارد لذا برای دست یافتن به تمام سهم و بهرهی خود و لذتهایش در دنیا حریص میباشد.
- با علم و آگاهی بنده میداند که اعمال توشهی وی را تشکیل میدهند و در واقع وسیلهای هستند که او را به سرمنزل مقصودش میرسانند؛ چنانکه اگر از معصیت و نافرمانی خداوند متعال اعمال و رهتوشهی خود را برگیرد، چنین توشهای وی را به منزلگاه نافرمانان و جنایتکاران ( که آتش دوزخ است) خواهد رساند؛ اما اگر توشتهی وی طاعت الهی باشد، به سرای اهل طاعت و ولایت خداوند (که بهشت است) خواهد رسید.
- و از اسبابی که انسان را از گناه باز میدارد علم آگاهیاش به این است که عملش همدم و مونس وی در قبر و شفیع او نزد خداوند متعال خواهد بود؛ و همین عمل است که طرف دعوای او یا مدافع او خواهد بود؛ بنابراین اختیار با اوست که عملش را با خود همراه گرداند یا دشمنی علیه خود قرار دهد.
- با علم و دانش بنده میداند که اعمال نیک، بنده را به درجات والا میرساند و به وسیلهی آنها به سوی خداوند صعود میکند؛ و این صعود و رفع درجات به اندازهی وابستگی قلبی بنده به اعمال نیک میباشد؛ اما در مقابل اعمال و کردار بد باعث سقوط وی شده و او را به آتش دوزخ سرازیر نموده و به اسفل سافلین میکشاند. و سقوط بنده به اندازه وابستگی او به اعمال و کردار بد میباشد؛ الله متعال میفرماید: ﴿إِلَيۡهِ يَصۡعَدُ ٱلۡكَلِمُ ٱلطَّيِّبُ وَٱلۡعَمَلُ ٱلصَّٰلِحُ يَرۡفَعُهُۥ﴾[فاطر: ١٠]«سخنان پاکیزه به سوی او بالا میرود و عمل صالح آن را بالا میبرد». و میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِٔايَٰتِنَا وَٱسۡتَكۡبَرُواْ عَنۡهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمۡ أَبۡوَٰبُ ٱلسَّمَآءِ﴾[الأعراف: ٤٠]«بیگمان کسانی که آيات ما را تکذيب کردند و در برابر آن (گردنکَشی و) تکبر ورزيدند، درهای آسمان (هرگز) برایشان گشوده نمیشود». زمانی که درهای آسمان به روی اعمال آنها باز نشود بلکه به روی آنها بسته بماند، برای ارواح آنان نیز باز نمیشود؛ و چون درهای آسمان به روی اعمال اهل ایمان و عمل صالح باز است تا اعمالشان به پیشگاه الهی برسند، نیز برای ارواح آنان باز خواهند بود تا به الله متعال رسیده و در پیشگاه او حاضر شوند و مورد رحمت الهی قرار گرفته و به نوشتن اسمشان در مقام علیین امر گردد.
- یکی دیگر از پیامدهای گناه خارج شدن انسان از قلعه و محدودهی حفاظت خداوند متعال میباشد؛ قلعهای که هرکس در آن وارد شود مصون خواهد بود و گزندی متوجه وی نمیگردد؛ اما انسان با معصیت و نافرمانی از آن خارج گشته و به دام دزدان و راهزنان میافتد؛ براستی چه تصوری در مورد کسی میرود که از قلعهای محکم و استوار که در آن هیچ آفت و گزندی متوجه وی نمیگردد؛به سوی خرابهای وحشتناک خارج میشود که ماوای دزدان و راهزنان است؛ آیا دزدان و راهزنان چیزی برای او باقی میگذارند؟!
- و از آثار شوم گناه این است که بنده با معصیت و نافرمانی در معرض سلب برکات الهی از وی قرار میگیرد.
- به طور کلی آثار زشت گناه و معصیت بیش از آن است که بنده به همه آنها احاطه داشته باشد چنانکه آثار نیک اطاعت و فرمانبرداری نیز چنین است. بنابراین خیر دنیا و آخرت از هر جهت در اطاعت و فرمانبرداریِ الله متعال است؛ چنانکه شر دنیا و آخرت از هر جهت در معصیت و نافرمانیِ خداوند متعال است؛ در برخی آثار وارد شده که خداوند متعال فرموده است: «من ذا الذی أطاعنی فشقي بطاعتي؟! ومن ذا الذي عصاني فسعد بمعصيتي؟!» [طریق الهجرتین ص ٢٧٤] «کیست که از من اطاعت کرده و با اطاعت از من بدبخت شده باشد؟! و کیست که نافرمانی مرا نموده و با معصیت و نافرمانیام به سعادت دست یافته باشد؟!».
سبب هشتم: کوتاه نمودن آرزوها و توجه به این مساله که به زودی باید از دنیا رخت سفر بسته و آن را ترک گوید؛ و خود را بسان مسافری بیند که وارد روستایی شده و باید از آن خارج گردد؛ یا خود را همچون مسافری بداند که زیر سایهی درختی به استراحت میپردازد سپس به راه خود ادامه داده و سایه را ترک میکند. چنین شخصی به این دلیل که میداند توقف وی اندک است و به زودی باید تغییر مکان داده و منتقل شود، نسبت به ترک آنچه حمل آن بر وی گران و دشوار است و بلکه سودی جز ضرر برای او به دنبال ندارد، حریص میباشد. بلکه در چنین وضعیتی حریص است که با بهترین آنچه در اختیار دارد انتقال یابد. بنابراین برای بنده چیزی بهتر از کوتاه نمودن آرزوها نیست، چنانکه برای او چیزی بدتر و مضرتر از به تاخیر انداختن امور مفید و آرزوهای طولانی نمیباشد.
سبب نهم: اجتناب و پرهیز از اسراف در خوردن و نوشیدن و پوشیدن و خوابیدن و آمیختن با مردم؛ چراکه افزایش انگیزهی ارتکاب گناهان و معاصی ناشی از زیادهروی در این امور است. چرا که این امور جایی برای اجرا و عملی کردن میطلبند و چون بنده از طریق مباح از عهدهی همهی آنها برنمیآید این مساله منجر به ارتکاب حرام از سوی وی میگردد؛ و بیش از هر چیزی فراغت و بیکاری برای بنده مضر است چرا که نفس انسان، بیکار نمینشیند، بلکه اگر به آنچه برای وی سودمند است مشغول نگردد، به اموری سرگرم میشود که به ضرر آن تمام میشود و سودی برای وی دربر ندارند.
سبب دهم: این سبب دربردارندهی تمام اسباب مذکور میباشد؛ و آن عبارت است از تثبیت درخت ایمان در قلب؛ صبر بنده در ترک گناه به اندازهی ایمان وی بوده و این دو وابسته به هم میباشند. چنانکه به هر اندازه ایمان وی قویتر باشد صبر وی در این زمینه کاملتر میباشد؛ و چون ایمان وی ضعیف گردد، صبر وی به همان میزان ضعیف میگردد. بنابراین کسی که قلبا ایمان دارد که الله متعال بر او احاطه دارد و او را میبیند و اموری را بر وی حرام نموده و خشم وی متوجه کسی است که مرتکب این امور گردد و نیز قلبا به پاداش و مجازات و بهشت و دوزخ ایمان داشته باشد، از اینکه به موجب این علم عمل نکند خودداری میکند؛ و هرکس چنین تصوری دارد که بدون ایمان راسخ و ثابت میتواند نافرمانی و معصیت را ترک کند، در اشتباه بوده و تصوری نادرست را دنبال میکند.
بنابراین چون چراغ ایمان در قلب انسان تقویت گردد و نور آن سراسر قلب را فراگرفته و درنوردد، این نور به اعضای انسان سرایت نموده و به سرعت به سوی آن حرکت میکند؛ لذا بیوقفه دعوت ایمان و ندای ایمان را اجابت نموده و ذلیلانه بدان گردن مینهد بدون اینکه این امر بر وی گران آید یا نسبت به آن ناخرسندی در دل داشته باشد. بلکه از این دعوت خوشحال میشود چنانکه هرکس از دعوت دوست نیکوکارش که او را به محل گرامی داشتنش دعوت میکند، خوشحال شده و استقبال میکند. از اینرو پیوسته منتظر این دعوت بوده و آمادگی کامل برای وفا و اجابت آن دارد آن دارد: ﴿وَٱللَّهُ يَخۡتَصُّ بِرَحۡمَتِهِۦ مَن يَشَآءُۚ وَٱللَّهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِيمِ١٠٥﴾[البقرة: ١٠٥]«و الله رحمت خود را به هرکس بخواهد اختصاص میدهد و الله دارای فضل بزرگ است».
فصل: منشا صبر در اطاعت، معرفت و شناخت این اسباب و نیز شناختن پیامدهای نیکو و ستودهی اطاعت و آثار زیبای آن است؛ و یکی از قویترین این اسباب، ایمان و محبت میباشد. بنابراین هر چه انگیزهی ایمان و محبت در قلب افزایش یابد، پاسخ مثبت قلب به اطاعت و فرمانبرداری به همان میزان میباشد.
در اینجا مسالهای وجود دارد که مردم در مورد آن اختلافنظر دارند و آن اینکه: کدامین صبر افضل و برتر است؟ صبر بنده بر ترک معصیت یا صبر وی بر اطاعت و فرمانبرداری؟
در این میان گروهی صبر بنده بر ترک معصیت و نافرمانی را ترجیح میدهند و میگویند: صبر بر ترک معصیت از وظایف صدیقین است؛ چنانکه برخی از سلف صالح گفتهاند: «اعمال نیک را انسانهای خوب و بد انجام میدهند اما جز افراد صدیق و راستگو کسی را یارای ترک گناهان و معاصی نیست».
و در این زمینه گفتهاند: همچنین انگیزه و وسوسهی ارتکاب گناه و معصیت بیش از انگیزهی ترک اطاعت و فرمانبرداری است. چراکه انگیزه و وسوسهی ارتکاب گناه متوجه امری وجودی است که نفس انسانی از آن لذت برده و نسبت به آن اشتها دارد. اما انگیزهی ترک عبادت و اطاعت، تنبلی و بیکاری و سستی است؛ به این ترتیب تردیدی نیست که انگیزهی معصیت و نافرمانی قویتر است.
باز گفتهاند: و دلیل دیگر این ترجیح آن است که برای ارتکاب گناه و آلوده شدن انسان به آن، نفس، خواهشات، شیطان، اسباب دنیا، دوستان انسان، انگیزهی مشابهت و تقلید و میل طبع همگی دست به دست هم در تلاشاند. و هر یک از این موارد بنده را به سوی گناه و معصیت فرا خوانده و او را دنبال میکنند. حال وضعیت چگونه خواهد بود زمانی که تمام این موارد گردآمده و بر علیه قلب انسان متحد و همپیمان گردند؟!
پس کدامین صبر قویتر است از صبر کسی که در برابر اجابتِ [این همه پیشنهاد از هر سو] صبر میکند؟!
براستی اگر الله متعال وی را صبوری عطا نکند، صبری از جانب انسان نخواهد بود!
این دیدگاه چنانکه مشاهده میکنید از دلایل محکم و استوار و روشنی برخوردار است؛
اما گروهی صبر بر اطاعت و فرمانبرداری را ترجیح دادهاند بر این مبنا که انجام فعلی که بدان امر شده برتر از ترک اموری است که از آنها نهی شده است. و برای این ترجیح به حدود بیست دلیل استدلال کردهاند.
تردیدی نیست که لازمهی انجام اعمالی که به آنها امر شده، صبر بر آنها میباشد؛ بنابراین چون انجام این امور افضل است، صبر بر آنها نیز افضل و برتر است.
حل و فصل اختلاف در این زمینه: این مساله بنا بر تفاوت طاعت و معصیت متفاوت میباشد. با این توضیح که: صبر بر طاعت و فرمانبرداریِ بزرگ، برتر از صبر بر ترک گناهی کوچک است؛ و صبر بر ترک گناهی بزرگ، برتر از صبر بر طاعت و فرمانبرداریِ کوچک است؛ به عنوان مثال صبر انسان بر جهاد، برتر و بزرگتر از صبر وی بر ترک بسیاری از گناهان کوچک است؛ و صبر انسان بر ترک گناهان بزرگ، بزرگتر از صبر وی بر نماز صبح و روزهی نفلی میباشد. و این بیان، اختلاف موجود در این زمینه را حل میکند. والله اعلم.