ده حجاب و مانع میان بنده و پروردگارش
امام ابن قیم / در کتاب «مدارج السالکین» میگوید:
مکاشفه صحیح، علومی است که الله متعال در قلب بنده ایجاد (و الهام) میکند و به وسیلهی آن او را از اموری آگاه مینماید که بر دیگران پوشیده است. گاه این علم را در اختیار او قرار میدهد و گاهی به وسیلهی غفلت بنده از آنها، او را از آن محروم میگرداند. (و این محرومیت به اندازه غفلت وی میباشد) چنانکه گاهی این علوم را به وسیلهی (غَین) که نازکترین موانع است و قلبش را پوشانده، از وی مخفی میدارد. و گاهی حجاب و مانعی ضخیمتر از آن (غَیم) وجود دارد و گاهی ضخیمترین حجاب در میان است که همان «ران» و زنگار است. «الغین» همان حجابی است که برای پیامبران اتفاق میافتد، چنانکه رسول خدا ج فرمودند: «إِنَّهُ لَيُغَانُ على قَلْبي، وَإِني لأَسْتغْفِرُ اللهَ في الْيوْمِ مِائَةَ مرَّةٍ»[٤]: «گاه بر دلم -لحظهای- سایهی غم و غفلت قرار میگیرد؛ و روزانه صدبار از الله آمرزش میخواهم». و نوع دوم «الغیم» حالتی است که برای مؤمنان رخ میدهد. و نوع سوم برای کسی رخ میدهد که شهوت بر او غلبه یافته است. الله متعال میفرماید: ﴿كَلَّاۖ بَلۡۜ رَانَ عَلَىٰ قُلُوبِهِم مَّا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ١٤﴾[المطففين: ١٤]«هرگز چنین نیست (که آنها گمان میکنند) بلکه (بسبب) آنچه کردهاند بر دلهایشان زنگار بسته است».
ابن عباس ب و دیگران گفتهاند: «هُوَ الذَّنبُ بَعدَ الذَّنبِ یُغَطِي القلبَ حَتّى يَصيرَ كالرَّانِ عَليهِ»: «منظور از آن گناه در پی گناه است که قلب را میپوشاند تا اینکه همچون زنگاری بر قلب نقش میبندد».
اما حجابهای دهگانه:
اول: حجاب تعطیل و نفی حقایق اسماء و صفات که ضخیمترین حجاب است. بنابراین برای کسی که گرفتار این حجاب است شناخت الله متعال میسر نمیگردد و البته بدان دست نمییابد چنانکه هرگز برای هیچ سنگی میسر نمیگردد به سوی آسمان صعود کند.
دوم: حجابِ شرک؛ و آن عبارت است از اینکه قلبش غیرالله را عبادت نماید.
سوم: حجابِ بدعت قولی؛ مانند حجاب اهل بدعت و کسانی که گفتهها و نظریات فاسدی در اشکال گوناگون دارند.
چهارم: حجابِ بدعت عملی؛ مانند حجاب سالکان مبتدع در راه و روشی که جهت تزکیه و تهذیب نفس انتخاب کردهاند.
پنجم: حجابی که مرتکبین گناهان کبیرهی باطنی دچار آن هستند. مانند حجاب اهل کبر و عجب و ریا و حسادت و فخرفروشی و تکبر و غرور و...
ششم: حجابی که مرتکبین گناهان کبیرهی ظاهری دچار آن هستند. حجاب اینها نازکتر از حجاب مرتکبین گناهان کبیرهی باطنی میباشد. هرچند عبادات و پرهیزگاری و تلاشهای آنان در مسیر عبادت از دستهی دوم[٥] بیشتر باشد. گناهان کبیرهی ظاهری به توبه نزدیکتر هستند تا گناهان کبیرهی باطنی؛ چون کسانی که مرتکب گناهان کبیرهی باطنی میشوند این اعمال نزد آنها به مقاماتی تبدیل شده که از اظهار آنها در قالب انواع عبادت و معرفت پرهیز نمیکنند. بنابراین اهل گناهان کبیره ظاهری، به سلامت نزدیکتر و از قلوبی بهتر برخوردارند.
هفتم: حجابی که مرتکبین گناهان صغیره دچار آن هستند.
هشتم: حجابی که دامنگیر افراد زیادهخواه و کسانی است که در مباحات اسراف میکنند.
نهم: حجاب غافلان از استحضار هدفی که برای آن آفریده شده و از آنها خواسته شده است؛ و غفلت از وظایفی که نسبت به خداوند بر عهدهی آنان است از جمله ذکر و یاد و شکر و بندگی مداوم او تعالی.
دهم: حجاب تلاشگرانی که در مسیر رسیدن به رضایت الهی درحرکت بوده و آستین همت بالا زدهاند اما از رسیدن به مقصودِ مطلوب جا ماندهاند.
موارد فوق حجابهای دهگانه میان قلب و خداوند هستند که میان آنها فاصله ایجاد میکنند. اما این حجابها ناشی از چهار عنصر اصلی میباشند:
- عنصر نفس
- عنصر شیطان
- عنصر دنیا
- و عنصر هوی
اما با وجود بقای ریشهها و عناصر این حجابها در قلب، از میان برداشتن آنها امری غیرممکن و نشدنی است؛ این عناصر چهارگانه به اندازه قوت و ضعفی که دارند، قول، عمل، قصد، نیت و راه و روش را به فساد میکشانند. و راههای قول و عمل و قصد و نیت را تحت شعاع قرار داده و مانع رسیدن آنها به قلب میشوند و اگر چیزی از آنها به قلب سرایت کند، مانع وصول آن به درگاه الهی میگردند. پس در میان قول و عمل و میان قلب مسافتی وجود دارد که بنده از طریق آن به سوی قلبش سفر میکند تا عجایبی را که آنجاست ببیند؛ و در این راه، راهزنان مذکور وجود دارند؛ پس اگر با آنها مبارزه کند و عمل به قلبش برسد، در آن نفوذ یافته و نفوذ به سوی الله را از آنجا طلب میکند و تا عمل به الله متعال نرسد استقرار پیدا نمیکند: ﴿وَأَنَّ إِلَىٰ رَبِّكَ ٱلۡمُنتَهَىٰ٤٢﴾[النجم: ٤٢]«و یقیناً بازگشت (همۀ امور) به سوی پروردگار توست». و چون عمل به خداوند متعال برسد، او را در برابر آن پاداش میدهد چنانکه بر ایمان، یقین، معرفت و عقلش میافزاید و به وسیلهی آن ظاهر و باطنش را نیکو میگرداند. و او را به بهترین اخلاق و اعمال هدایت میکند و به وسیلهی اخلاق و اعمال بد را از او دور میسازد. و خداوند متعال به سبب چنین عملی، سربازانی برای قلب موظف میکند که با کمک آنها به جنگ راهزنانی میرود که در مسیر منتهی به او تعالی وجود دارند:
- با دنیا به وسیلۀ زهد و اخراج محبت آن از قلب مبارزه میکند؛ و نعمتهای دنیوی که در دست و در خانه دارد ضرری متوجه او نمیکنند و از شدت یقین وی به آخرت چیزی نمیکاهند.
- با عدم استجابت خواهشات نفسانی، با شیطان مبارزه میکند؛ چراکه شیطان همراه هوی و هوس انسان و خواهشات نفسانی اوست و از آن جدا نمیشود.
- و با تحکیم اوامر الهی به صورت مطلق و پایبندی و استقامت در این راستا، با هوی و هوس و خواهشات نفسانی مبارزه میکند چنانکه در آنچه انجام میدهد و ترک میکند هوی و هوس هیچ دخلی نداشته باشد.
- و با نیروی اخلاص به مبارزهی نفس میرود.
این نزاع و کشمکش در صورتی است که عمل در قلب نفوذ کرده و از آنجا به سوی خداوند متعال صعود کرده باشد. اما اگر عمل در قلب چرخیده و دریچهای نیابد که از آن به سوی خداوند متعال صعود نماید و در آن محبوس گردد، و نفس شیطانی بر او هجوم برده و غالب گردد و او را گرفته و به یکی از سربازانش تبدیل کند و به وسیلهی او به هجوم و طغیان و سرکشی بپردازد. در این صورت او را فردی بسیار زاهد و عابد و تلاشگر مییابی درحالیکه دورترین افراد از الله متعال است!!
و حتی قلبهای مرتکبین گناهان کبیره از او به خداوند نزدیکتر هستند و از او به اخلاص و رهایی نزدیکترند!!
- به کسی بنگر که بسیار به سجده و عبادت و زهد مشغول است چنانکه اثر سجده در پیشانی وی نمایان است؛ چگونه طغیان و سرکشی چنین شخصی، او را به جایی میرساند که بر پیامبر ج انکار کرده و از وی ایراد میگیرد ؟!
و تحقیر و کم انگاری مسلمانان را برای اصحاب و یارانش به ارث گذاشت تا جایی که بر روی آنها شمشیر کشیده و خونشان را مباح شمردند؟!
- و به کسی بنگر که پیوسته در حال شرابخواری و مستی بود و او را چندین بار به محضر پیامبر ج حاضر نموده و حد شرابخواری را بر او جاری کردند. چگونه نیروی ایمان و یقین و محبتش نسبت به الله و رسول ج و تواضع و فروتنیاش برای الله متعال در وی پدیدار گشت تا آنجا که رسول الله ج از لعنت کردن وی نهی فرمود؟!!
بنابراین ثابت گردید که طغیان گناهان و معاصی فرجامی بهتر از طغیان در طاعت و فرمانبرداری دارد.
امام احمد بن حنبل در کتاب «الزهد» روایت کرده که الله متعال به موسی ÷ وحی نمود که: «یا مُوسی أَنذِرِ الصِّدِّيقينَ فَإِنّي لا أَضَعُ عَدلِي عَلَی أَحَدٍ إلّا عَذَّبتُهُ مِن غَیرِ أَن أَظلِمَهُ، وَبَشِّرِ الخَطّائینَ فَإنَّهُ لا یَتَعاظَمُني ذَنبٌ أَن أَغفِرَهُ»: «ای موسی، راستگویان را بیم بده، چرا که بر مبنای عدالت با کسی برخورد نمیکنم مگر اینکه (به سبب رعایت عدالت) او را عذاب میکنم بدون اینکه ظلمی در حق وی روا داشته باشم؛ و گنهکاران را بشارت بده، چراکه هیچ گناهی نزد من چنان بزرگ نیست که آنرا نبخشم».
[٤]- صحیح مسلم (٢٧٠٢)
[٥]- منظور از دستهی دوم مرتکبین گناهان کبیرهی ظاهری است.