ده گانه های ابن قیم

علاج محبت فاسد و بیان ده فایده برای حفاظت‌چشم از مرض چشم‌چرانی

علاج محبت فاسد و بیان ده فایده برای حفاظت‌چشم از مرض چشم‌چرانی

ابن قیم  / در کتاب «الجواب الکافي» می‌نویسد:

اگر گفته‌ شود: با توجه‌ به‌ تمامی آنچه‌ بیان داشتیم، آیا درمانی جهت آن بیماری مزمن و نسخه‌ای برای آن افسون کشنده‌، یافت می‌شود؟ و راهکار نجات از آن بلای ویرانگر چیست؟ آیا راه همواری برای تحصیل توفیق در این زمینه‌ وجود دارد؟ و آیا ممکن است کسی که‌ با شراب هوس و آرزوهای نفسانی مست گشته‌، به‌ هوش آید و برای باری دیگر جان بگیرد؟

آیا اگر عشق به‌ هسته‌ی دل راه‌ یابد، عاشق می‌تواند مالک دل خود باشد؟ و آیا بعد از به‌ وجود آمدن این بیماری، پزشک می‌تواند راهکاری را برای بهبود بیمار در برابر آن ارائه‌ دهد؟

اگر کسی او را مورد ملامت و سرزنش قرار دهد، این سرزنش را وسیله‌ی یادکردن از محبوب قرار می‌دهد و به علت ذکر محبوب از سرزنش لذت برده و بیشتر تحریک می‌شود و اگر کسی وی را ملامت کند ملامتش وی را فریفته و بدین وسیله‌، راه رسیدن به‌ مطلوب را دنبال می‌کند. زبان حال او، با زبانی گویا، چنین شهادتی را برای او سر می‌دهند:

وَقَفَ الْهَوَى بِي حَيْثُ أَنْتِ فَلَيْسَ
لِي مُتَأَخَّرٌ عَنْهُ وَلَا مُتَقَدَّمُ
وَأَهَنْتِنِي فَأَهَنْتُ نَفْسِـي جَاهِدًا
مَا مَنْ يَهُونُ عَلَيْكِ مِمَّنْ يُكْرَمُ
أَشْبَهْتِ أَعْدَائِي فَصِـرْتُ أُحِبُّهُمْ
إِذْ كَانَ حَظِّي مِنْكِ حَظِّي مِنْهُمْ
أَجِدُ الْـمَلَامَةَ فِي هَوَاكِ لَذِيذَةً
حُبًّا لِذِكْرِكِ فَلْيَلُمْنِي اللُّوَّمُ

«هر جا تو باشی عشق مرا متوقف کرده و نمی‌توانم یک قدم جلو بروم، یا یک قدم به‌ عقب برگردم.

مرا تحقیر کردی و من نیز تلاش کردم خود را تحقیر نمایم، چون آن کس که‌ از نظر تو حقیر ‌باشد، از زمره‌ی بزرگان نمی‌باشد.

بسان دشمنانم هستی که‌ من آنها را محبوب خود قرار داده‌ام، زیرا بهره‌ی من از تو همان بهره‌ای است که از سوی دشمنانم نصیبم می‌شود.

از ملامت شدن در راستای عشق تو بسیار لذت برم؛ چون شنیدن نامت برایم لذت‌بخش است، پس ملامت‌گران هراندازه‌‌ می‌خواهند مرا ملامت کنند».

شاید مراد از سؤالی که‌ مورد پرسش واقع شده‌ و دردی که‌ از درمان آن جستجو به‌ عمل آمده‌، همین باشد.

پاسخ سؤال

در جواب این سؤال باید گفت: آری، دارو وجود دارد و اساس درمان این درد مهلک در روایت زیر نهفته است که:

«مَا أَنْزَلَ اللَّهُ سُبحَانَه مِنْ دَاءٍ إِلَّا أَنْزَلَ لَهُ دَوَاءً عَلِمَهُ مَنْ عَلِمَهُ، وَجَهِلَهُ مَنْ جَهِلَهُ»[١]: «خداوند هر دردی را که‌ نازل کرده‌، دوای آن‌را نیز نازل نموده‌، کسانی به این دواها دست یافته‌ و آنها را کشف کرده‌ و کسانی هم از آن بی‌اطلاع مانده‌ و بدان راه نیافته‌اند».

راه‌حل نجات از این بیماری بستگی به‌ پیمودن دو طریق دارد:

اوّل: قطع ریشه‌ی آن درد قبل از اینکه‌ سر بیرون آورد؛ و دیگری: برکندن آن بعد از اینکه‌ بدان راه یافت و در دل جای گرفت.

هر یک از اینها برای کسی که‌ خداوند   کارش را آسان نماید، ساده‌ و آسان است، اما برای کسی که‌ خداوند   کار را برایش میسّر نکند، بسیار سخت و سنگین است که‌ از آنها دل بکند، زیرا زمام تمامی کارها در دست او است.

[١]- مسند احمد، ح (٣٥٧٨) صحیح لغیره.